. . .

شعر مجموعه ای از اشعار زیبا برای کودکان

تالار لالایی‌های کودکانه

Silent boy

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
14
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
40
نوشته‌ها
229
پسندها
908
امتیازها
163

  • #1
رمانیک
اشعاری برای کودکان سرزمین:

عینک مادر بزرگ
چند روزيه شكسته
انگار يه عالمه غم
توي دلش نشسته
هرجا كه ميخواد بره
منو صدا ميكنه
اونوقت با مهربوني
منو دعا ميكنه
خدا كنه كه چشماش
دوباره خوب ببينه
چون كه دلم نميخواد

غم تو دلش بشينه


download.jpg
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Silent boy

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
14
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
40
نوشته‌ها
229
پسندها
908
امتیازها
163

  • #2
رمانیک

عروسک قشنگم هنوز تو رختخوابه
نمی دونه که بیرون آفتاب داره می تابه
عروسک کوچولو خواب و دیگه رها کن
ببین آفتاب در اومد پاشو چشماتو وا کن
پرنده های روی بوم دارن آواز می خونن
خوب صداشونو گوش کن ببین چه ناز می خونن
به من بگو که وقتی همه جا غرق نوره

با چشمای شیشه ایی دنیای ما چه جوره


unnamed.md.jpg
 

Silent boy

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
14
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
40
نوشته‌ها
229
پسندها
908
امتیازها
163

  • #3
رمانیک

یک مال من
دو مال تو
سه مال آبجیش
آهای کوفته برنجیش
آهای مادر گنجیش
آهای کفگیر ملاقه
آهای قابلمه داغه
آهای آش رو چراغه
بیا گشنه نباشیم

با هم بخوریم و پاشیم

images-1.jpg
 

Silent boy

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
14
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
40
نوشته‌ها
229
پسندها
908
امتیازها
163

  • #4
رمانیک

لی لی، لی لی، حوضک
گنجشکه اومد آب بخوره افتاد تو حوضک
این دوید و درش کرد
این ماچی بر سرش کرد
این نازی بر پرش کرد
این کله گنده اومد
گفتش بده ببینم
تا که دادن ببینه

گنجشکه پرید تو لونه


19152906-2702-b.md.jpg
 

Silent boy

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
14
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
40
نوشته‌ها
229
پسندها
908
امتیازها
163

  • #5
رمانیک
دویدمو دویدم
سر کوهی رسیدم
دو تا خاتونو دیدم
یکیش به من آب داد
یکیش به من نون داد
نونو خودم خوردم
آبو دادم به زمین
زمین به من علف داد
علفو دادم به بزی
بزی به من شیر داد
شیرو دادم به نونوا
نونوا به من آتیش داد
آتیشو دادم آهنگر
آهنگر به من قیچی داد
قیچیو دادم به خیاط
خیاط به من عبا داد
عبا رو دادم به بابا
بابا به من خرما داد
یکیشو خوردم تلخ بود
یکیشو خوردم شیرین

بود قصه ما همین بود


artoon-funny-two-little-boys-hugging_29190-5448.md.jpg
 

Silent boy

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
14
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
40
نوشته‌ها
229
پسندها
908
امتیازها
163

  • #6
رمانیک

حاجی لک لک
کجا رفتی؟
-رو بلندی
چی چی خوردی؟
-نون قندی
مال من کو؟
-گربه خورده
اگر گربه رو ببینم

سر دمشو می چینم


stock-illustration-7124451-sport-boy-cartoon.jpg
 

Silent boy

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
14
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
40
نوشته‌ها
229
پسندها
908
امتیازها
163

  • #7
رمانیک

جوجه جوجه طلایی
نوکت سرخ و حنایی
تخم خود را شکستی
چگونه بیرون جستی؟
گفتا جایم تنگ بود
دیوارش از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت
نه کس ز من خبر داشت
گفتم چنین جای تنگ
نیاورد به جز ننگ
به خود دادم یک تکان
مثل رستم پهلوان
تخم خود را شکستم

یکباره بیرون جستم


---171x300.jpg
 

Silent boy

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
14
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
40
نوشته‌ها
229
پسندها
908
امتیازها
163

  • #8
رمانیک
گل همه رنگش خوبه
بچه زرنگش خوبه
تو کتابها نوشته
تنبلی کار زشته
تنبل همیشه خوابه
جاش توی رختخوابه
پاشو پاشو صداش کن
از رختخواب جداش کن
بشور دست و رویش

شانه بزن به مویش


unnamed-1.jpg
 

Silent boy

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
14
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
40
نوشته‌ها
229
پسندها
908
امتیازها
163

  • #9
رمانیک
کی بود کی بود؟
یه صابون کوچیک موچیک
گریه می کرد چیلیک چیلیک
غصه می خورد همیشه
می گفت چرا صابون بزرگ نمی شه
هر روز دارم آب می خورم تَر می شم
ولی کوچیک تر می شم
رفتم پیشش نشستم
براش یه خالی بستم
گفتم من هم اون قدیما غول بودم
مثل تو خنگول بودم
کوچیک شدم که با تو بازی کنم
سُرت بدم سُرسُره بازی کنم


hejab-8.md.jpg
 

Silent boy

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
14
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
40
نوشته‌ها
229
پسندها
908
امتیازها
163

  • #10
رمانیک
می خوام یه غنچه باشم میون باغچه باشم
برگامو هی وابکنم،ببندم،وقتی که آفتاب می تابه بخندم
برم به مهمونی شاپرک ها،
قصه بگم برای کفشدوزک ها
(غنچه اسیر خاکه منتظرآفتابه وقتی که تشنه باشه،توآرزوی آبه)
می خوام یه ماهی باشم توآب آبی باشم
پیرهن سرخ پولکی بپوشم،ازآب پاک چشمه ها بنوشم
باله هامو،وابکنم ،ببندم شناکنم شادی کنم بخندم
(ماهی فقط توآبه،توحوض ورود ودریاست شایدکه ازصبح تاشب توفکردشت وصحراست)
می خوام یه بره باشم میون گلّه باشم
همیشه باشم توی دشت وصحرا بدوبدوکنم توی صخره ها
بازی کنم توصحراها بچرم ازاین تپّه به اون تپّه بپّرم
(بره دلش می ریزه ،چون که خوراک گرگه برای گرگ بدجنس یه لقمه ی بزرگه!)
می خوام یه گرگ باشم ،خیلی بزرگ باشم
شب که می شه حمله کنم به گله!بگیرم یک دو سه تا بره!(محکم بگویید)
بگم منم گرگ سیاه صحرا،بترسن ازمن همه ی بره ها




---45.md.jpg
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین