. . .

مذهبی ماجرای خواندنی حضرت علی(ع) و اژدها!

تالار داستان‌های پیامبران و امامان

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,424
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #1
با سلام خدمت دوستان عزیز وارجمندم در انجمن رمانیک بنده به عنوان مدیر و نقل کننده این داستان این داستان را نه تایید می کنم و نه تکذیب و دوستانی که به دنبال منبع داستان می گردند . می توانند به کتاب عظیم الشن بحار الانوار، ج 39؛ ص 172 مراجعه نمایند
 

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,424
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #2
معجزه ديگر: روايت مى‌كند قاضى ابن شاذان از ابان [بن]تغلب، از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمودند كه:
روزى حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در مسجد كوفه به منبر تشريف داشتند-و مردم به اطراف آن حضرت بودند-و خطبه مى‌فرمودند ناگاه اژدهايى وارد مسجد شد كه آتش از دهان [او]بيرون مى‌آمد به سوى مردم، و مردم از وى دورى مى‌جستند.
حضرت فرمود وسعت بدهيد او را تا بيايد.
پس آمد تا نزديك منبر رسيد. خود را به قدم مبارك آن حضرت انداخت، و صورت خود را به قدم آن حضرت مى‌ماليد و سه نفس كشيد و صوت خود را بلند كرد و حضرت قطع خطبه نفرمودند. پس جماعت سؤال كردند از حضرت سرّ اين امر را.
حضرت فرمود اين مردى است از طايفۀ جن؛ مى‌گويد كه مردى از انصار كه اسمش جابر بن سميع است فرزند مرا در موضعى از كوفه كه اسم او جفان است كشته است بدون آنكه از پسر من به او اذيتى برسد و خون پسرش را مطالبه مى‌كرد. پس در آن حين از ميان مردم مردى بسيار بلند قامت از جاى برخاست و عرض كرد يا ولىّ اللّه

منم آن كسى كه چند يوم قبل در مكان مزبور مارى كشتم كه بعد از كشتن، قدرت قرار، و تاب استقامت در آن موضع نداشتم و صداى ناله و افغان و فرياد از زمين و سوراخ‌هايى شنيدم. پس خودم را به سرعت به جامع كوفه رسانيدم. الى الحال هفت شب است كه در اين مسجد به سر مى‌برم. پس حضرت فرمود اشتر خود را ببر و در آن موضع پى كن كه ديگر باكى نيست تو را.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین