معجزه ديگر: روايت مىكند قاضى ابن شاذان از ابان [بن]تغلب، از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمودند كه:
روزى حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در مسجد كوفه به منبر تشريف داشتند-و مردم به اطراف آن حضرت بودند-و خطبه مىفرمودند ناگاه اژدهايى وارد مسجد شد كه آتش از دهان [او]بيرون مىآمد به سوى مردم، و مردم از وى دورى مىجستند.
حضرت فرمود وسعت بدهيد او را تا بيايد.
پس آمد تا نزديك منبر رسيد. خود را به قدم مبارك آن حضرت انداخت، و صورت خود را به قدم آن حضرت مىماليد و سه نفس كشيد و صوت خود را بلند كرد و حضرت قطع خطبه نفرمودند. پس جماعت سؤال كردند از حضرت سرّ اين امر را.
حضرت فرمود اين مردى است از طايفۀ جن؛ مىگويد كه مردى از انصار كه اسمش جابر بن سميع است فرزند مرا در موضعى از كوفه كه اسم او جفان است كشته است بدون آنكه از پسر من به او اذيتى برسد و خون پسرش را مطالبه مىكرد. پس در آن حين از ميان مردم مردى بسيار بلند قامت از جاى برخاست و عرض كرد يا ولىّ اللّه
منم آن كسى كه چند يوم قبل در مكان مزبور مارى كشتم كه بعد از كشتن، قدرت قرار، و تاب استقامت در آن موضع نداشتم و صداى ناله و افغان و فرياد از زمين و سوراخهايى شنيدم. پس خودم را به سرعت به جامع كوفه رسانيدم. الى الحال هفت شب است كه در اين مسجد به سر مىبرم. پس حضرت فرمود اشتر خود را ببر و در آن موضع پى كن كه ديگر باكى نيست تو را.