. . .

شعر لیلی و مجنون

تالار متفرقه ادبیات

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #11
و در آخر وقتی پدر مجنون این سخنان را از پسرش شنید به شدت اندوهیگن شد و دیگر هیچ چیزی نگفت.

بعد از مدتی بر خلاف میل لیلی او را به اجبار به عقد مردی از قبیله ی بنی اسد به نام "ابن سلام" در آوردند جشن بسیار مجلل و با شکوهی گرفتند و همه قبایل را به جشن دعوت کردند پدر لیلی که از این کارش خیلی خوشحال بود در بین مهمانان شروع به دادن سکه می کرد در اولین شب زفاف لیلی اولین سیلی خود را تقدیم شوهرش ابن سلام کرد.مجنون از شوهر کردن لیلی بی خبر بود اما دیگر برای او چه فرق می کرد چرا که او یک دیوانه ی واقعی شده و سر به کوه و بیابان نهاده بود روزی به او خبر دادند که :

آن دوﺳﺖ ﻛﻪ دل ﺑﺪو ﺳﭙﺮدی

ﺑﺮ دﺷﻤﻨﻴﺶ ﮔﻤﺎن ﻧﺒﺮدی

دادﻧﺪ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮی جوانش

ﻛﺮدﻧﺪ ﻋﺮوس در زﻣﺎﻧﺶ

ﻣﺠﻨﻮن با شنیدن این ماجرا:

ﭼﻨﺪان ﺳﺮ ﺧﻮد ﺑﻜﻮﻓﺖ ﺑﺮ ﺳﻨﮓ

ﻛﺰ ﺧﻮن ﻫﻤﻪ ﻛﻮه ﮔﺸﺖ ﮔﻞ رﻧﮓ

اﻓﺘﺎد ﻣﻴﺎن ﺳﻨﮓ ﺧﺎره

ﺟﺎن ﭘﺎره و ﺟﺎﻣﻪ ﭘﺎره ﭘﺎره
 

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #12
مجنون بعد از شنیدن خبر ازدواج لیلی دیوانه تر از قبل شد حالا دیگر هیچ رمقی برایش نمانده پدرش برای تسلی دادن پیش او آمد تا شاید بتواند دل آشفته ی پسرش را کمی تسکین دهد و اینکار پدر کمی موثر واقع شد چرا که دل اندوهگین مجنون با سخنان پدر کمی آرام شد ولی از بخت بد مجنون پدرش که تنها حامی او بود برای همیشه مجنون را تنها گذاشت و به دیار حق شتافت حالا قیس علاوه بر درد عشق خود باید از دوری پدر نیز می نالید بعد از در گذشت پدر ، مادرش نیز او را تنها گذاشت حالا دیگر مجنون تنهای تنها بود و هیچ یار و یاوری نداشت غم از دست دادن پدر و مادر، مجنون را پریشانتر از قبل کرده بود سالها سپری می شد و مجنون در بیابان با حیوانات وحشی خو گرفته بود و هم سخن شده بود و قصه ی عشق خود را به آنها بازگو می کرد.
%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87.jpg
 

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #13
لیلی از زندگی اجباریش با ابن سلام متنفر بود و روزها و شبهایش را با غم و ناراحتی به پایان می رساند تا اینکه شوهرش ابن سلام بر اثر یک بیماری فوت کرد و لیلی در غم از دست دادن شوهرش به عزا نشست .مجنون وقتی خبر فوت شوهر لیلی را شنید با عجله به نزد لیلی رفت شاید می خواست لیلی را هم در غم از دست دادن پدرش شریک کند.بالاخره بعد از مدتها این دو عاشق توانستند در کنار هم باشند و از عشق و علاقه ی هم بر خوردار شوند حالا لیلی که از زندگی اجباری با ابن سلام رهایی یافته به معشوق خود رسیده بود البته عشق این دو بسیار پاک و مطهر بود و جز دیدارهای حضوری چیزی دیگر بین آن دو نبود مجنون بدون اینکه این بار بخواهد به لیلی عشق دیرین خود برسد راهی دشت و کوه می شود.اما دریغ و حسرت که زمانی نگذشت که لیلی بیمارشد و در واپیسن لحظات زندگیش چنین گفت :

ﮔﻮ ﻟﻴلی از اﻳﻦ ﺳﺮای دﻟﮕﻴﺮ

آن ﻟﺤﻈﻪ ﻛﻪ می ﺑﺮﻳﺪ زﻧﺠﻴﺮ

در ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺧﺎک ﻣﻲ داد

در ﻳﺎد ﺗﻮ ﺟﺎن ﺑﻪ ﭘﺎک می داد
 

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #14
و همین که این سخن را گفت شمع زندگیش به یکباره خاموش شد و تنش به سردی گرایید و برای همیشه مجنون تنها را تنها گذاشت. بعد از دفن لیلی هیچ وقت جای آرامگاه لیلی را به مجنون نگفتند ولی مجنون همیشه از خداوند می خواست که هرچه زودتر او را به معشوقش برساند و گفت :" تا جاییکه بتوانم می گردم خاک و زمین را بو می کشم تا بوی لیلی را احساس کنم " و آنطور که گفته بود عمل کرد آنقدر گشت تا آرامگاه معشوقه اش را پیدا کرد.

مجنون به طرف آرامگاه لیلی رفت و این شعر را در وصفش سرود:

ﺑﻴتی دو ﺳﻪ زار زار ﺑﺮﺧﻮاﻧﺪ

اﺷکی دو ﺳﻪ ﺗﻠﺦ ﺗﻠﺦ ﺑﻔﺸﺎﻧﺪ

ﭼﻮن ﺗﺮﺑﺖ دوﺳﺖ در ﺑﺮ آورد

ای دوﺳﺖ ﺑﮕﻔﺖ و ﺟﺎن ﺑﺮ آورد

ﭘﻬﻠﻮ ﮔﻪ دﺧﻤﻪ را ﮔﺸﺎدﻧﺪ

در ﭘﻬﻠﻮی ﻟﻴﻠﻴﺶ ﻧﻬﺎدﻧﺪ

ﺑﻮدﻧﺪ در اﻳﻦ ﺟﻬﺎن ﺑﻪ ﻳک ﻋﻬﺪ

ﺧﻔﺘﻨﺪ در آن ﺟﻬﺎن ﺑﻪ ﻳک ﻣﻬﺪ

مجنون بر سر آرامگاه لیلی ضجه ها زد و گریه و زاری ها کرد تا او هم به وصال محبوبش رسید وصیت کرده بود که در کنار عشقش به خاک سپرده شود و این دو معشوق بار دیگر در کنار هم آرام گرفتند.
 

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #15
%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D9%88-%D9%85%D8%AC%D9%86%D9%88%D9%86.jpg
 

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #16
آه چه غرقاب مهیبی است عشق

مهلکه پر ز نهیبی است عشق

غمزه خوبان دل عالم شکست

شیر دل است آنکه از این غمزه رست

زندگی عشق عجب زندگی است

زنده که عاشق نبود زنده نیست
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
3
بازدیدها
145

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین