. . .

انتشاریافته فی‌البداهه آوارگی | A.R.S

تالار فی‌البداهه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. اجتماعی
  2. تراژدی
سطح اثر ادبی
نقره‌ای
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
db709d939eba54ac23c2a681ac729557_ah8o.png

فی‌البداهه: آوارگی
ژانر: تراژدی، اجتماعی
نویسنده: A.R.S

مقدمه: در پشت سکوت‌هایشان چه حرف‌ها که پنهان نیست. پدر! من از این سکوت‌های تلخ و پر مفهومشان باک دارم! از چشمان درنده و دردمندشان چه چیز‌ها که نمی‌آموزم؛ اما آموختن اینان چه منفعت دارد هنگامی که شهامتت را بر زمین می‌زنند زمانی که مستلزم می‌شوند احساس آوارگی کنی! لیکن افسوس که قرار است عمری را با آنان بگذرانم!



تاریخ شروع: شنبه/ ۱۸ تیر ۱۴۰۱
ساعت: ۱۶:۲۰ ب.ظ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 21 users

نا امیدی در میان امید

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1716
تاریخ ثبت‌نام
2022-02-07
آخرین بازدید
موضوعات
16
نوشته‌ها
216
پسندها
2,000
امتیازها
173
محل سکونت
دل نیستی‌ها

  • #11
تاریخ: چهارشنبه/ ۲۲ تیر ۱۴۰۱
ساعت: ۲۱:۴۹ ق.ظ

جایی باشد که به قولتان در این دنیای کوفتی نظیرش را نداریم.
چه می‌گفتید، یادم نمی‌آید!
آن‌جا را چگونه این همه سال
که سراغش را می‌گرفتم وصف می‌کردید؟
تنها می‌دانم که هر چه گفتید، جمیل بود.
از نهر جاری با آب‌هایی به زلالی اشک چشم؛ می‌گفتی که در خواب می‌بینی
و او در جوارش با آرامش گذر لحظه‌ها را تماشا می‌کند.
یا از درختی که کنارش به انتظار نشسته
است.
نکند منتظر من است؟
خودتان می‌گفتید عاشقم بود.
آخ یادم نبود، می‌گفتید انتظار بد آن‌جا معنایی ندارد.
پس وی چرا بد آن‌جا کمین کرده؟ اهمیت نمی‌دهم، دیگر نه!
تنها می‌خواهم به من رخصت پرواز دهی!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 19 users

نا امیدی در میان امید

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1716
تاریخ ثبت‌نام
2022-02-07
آخرین بازدید
موضوعات
16
نوشته‌ها
216
پسندها
2,000
امتیازها
173
محل سکونت
دل نیستی‌ها

  • #12
تاریخ: چهارشنبه/۲۲ تیر ۱۴۰۱
ساعت: ۲۲:۵ ق.ظ

زیرا من خسته‌ام. ولیکن، از رفتن باک دارم،
از ماندن هم‌ همین‌طور!
می‌دانی چرا از رفتن هراس دارم؟
نه این‌که شما را نبینم!
البته این هم است؛ اما چیز دیگری که مرا می‌هراساند بدتر است.
این‌که بد آن‌جا مادر بزرگ رفته است
اصلاً نصیب من یکی نشود.
یعنی اصلاً شاید نصیب مادربزرگ هم نشده! درست است که آدم‌های خوبی هستیم؛
ولی شاید نصیب‌مان نشود
تا به حال به اینش فکر کرده‌ای!
شاید تنها زیر خاک بپوسیم و روح‌مان آواره شود؛
اما، اعتنا نمی‌کنم، لذا آوارگی روحم مهم نیست.
شاید نباید این‌قدر بدبین باشیم
پدر!
شاید پس از مرگ آوارگی مفهومی نداشته باشد.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 18 users

نا امیدی در میان امید

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1716
تاریخ ثبت‌نام
2022-02-07
آخرین بازدید
موضوعات
16
نوشته‌ها
216
پسندها
2,000
امتیازها
173
محل سکونت
دل نیستی‌ها

  • #13
تاریخ: پنج‌شنبه/ ۲۳ تیر ۱۴۰۱
ساعت: ۵:۳۲ ق.ظ

اگر هم داشته باشد مهم نیست!
تنها مراقب هم باشید.
متاسفم که نمی‌توانم اعصای دستتان باشم، متاسفم که نمی‌توانم خستگی‌هایتان را جبران کنم.
هنگامی که رفتم،
خود را سرزنش نکنید.
نگذارید در گور بغض کنم،
زیرا شما مرتکب هیچ خطایی نشد‌ه‌اید، پس لزومی ندارد خود را برای چیزی ملامت کنید که این امرتان مرا می‌رنجاند.
من بد آن‌جا شاد و سبز خواهم بود.
از آب‌های زلال خواهم نوشید.
پس لطفاً نگرانم نباشید.
زیرا من در آن مکان همواره خرم خواهم ماند، واماندگی را از تنم خواهم زد.
و حتی، شاید قادر باشم برای نخستین بار در زندگیم به شخصی اعتماد کنم.
آن هم اعتماد کامل،
خودتان می‌گفتید بد آن‌جا همه خوبند.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 18 users

نا امیدی در میان امید

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1716
تاریخ ثبت‌نام
2022-02-07
آخرین بازدید
موضوعات
16
نوشته‌ها
216
پسندها
2,000
امتیازها
173
محل سکونت
دل نیستی‌ها

  • #14
تاریخ: چهارشنبه/ ۲۳ تیر ۱۴۰۱
ساعت: ۵:۴۴ ق.ظ

بنابراین درکم کنید
و بگذارید بار سفر ببندم، لذا من متعلق به آن جهانم
پس مانع رفتنم نشوید که دیگر پلک‌هایم سنگینند.
قلبم پر رنج است،
نفس‌هایم مانند سابق پر طراوت نیستند
و نا امیدی بر من چیره گشته.
نمی‌دانم چرا؟
آیا تمام اینان از خستگی‌‌ست؟
راستش خود هم نمی‌دانم.
تنها می‌دانم چیزی از درون آزارم نمی‌دهد، از زندگی راضی‌ام؛ اما چرا خسته‌ام؟
علت این همه خستگی چیست؟
پدر اگر می‌دانی لطفاً بگو؛
سم! پیوسته به کلامت گوش خواهد داد،
اصلاً دیده‌ای گوشش به تو نباشد؟​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 18 users

نا امیدی در میان امید

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1716
تاریخ ثبت‌نام
2022-02-07
آخرین بازدید
موضوعات
16
نوشته‌ها
216
پسندها
2,000
امتیازها
173
محل سکونت
دل نیستی‌ها

  • #15
تاریخ: پنج‌شنبه/ ۲۳ تیر ۱۴۰۱
ساعت: ۵:۵۵ ق.ظ

پدر لطفاً حرف بزن،
این همه سکوت برای چیست؟
مگر نمی‌دانی اگر لب ببندی من دلتنگ نغمه‌هایت می‌شوم.
پس همانند دیروز باش،
حرف بزن،
نصیحتم کن،
اصلاً دعوایم کن، گرچه می‌دانم هرگز چنین نمی‌کنی؟
چون باورم داری.
شاید تو درکم کنی‌! مادر را نمی‌دانم؛
اما لطفاً بعد از مرگم نگذار اشک بریزد،
نگذار احساس تنهایی کند.
می‌دانی که سخت دوستش دارم،
می‌دانی که برای خودتان رفتن را انتخاب کرده‌ام،
زیرا طاقت دیدن سیمای خسته‌ام را ندارید
و منم که بدون رفتن قادر به زدوده کردن این همه خستگی نیستم.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 19 users

نا امیدی در میان امید

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1716
تاریخ ثبت‌نام
2022-02-07
آخرین بازدید
موضوعات
16
نوشته‌ها
216
پسندها
2,000
امتیازها
173
محل سکونت
دل نیستی‌ها

  • #16
تاریخ: چهارشنبه/ ۲۲ تیر ۱۴۰۱
ساعت: ۶:۳ ق.ظ

چی؟ تلاشم را نکرده‌ام شاید باشم!
راستش نمی‌دانم پدر،
شاید حق با تو باشد.
شاید خستگی تنها بهانه‌ای برای ترک این دنیاست.
و من از سر کنجکاوی‌ست که قصد سفر دارم.
شاید می‌خواهم بفهمم آیا پس از مرگ آوارگی وجود دارد یا نه؟
می‌گویند این چیزی است که تنها با سفر کردن می‌توانی از آن آگاه باشی.
خودت که می‌دانی، من همیشه برای چیزهایی که مشکوک می‌زنند کنجکاو می‌شوم.
پس مانع رفتنم نشو پدر
و بابت تمام زحماتی که برایم کشیده‌ای ممنونم؛
اما حال بایستی رفت؛ با این‌که سم از رفتن بیم دارد.
نه، راستش چطور بگویم از رفتن باک ندارم.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 18 users

نا امیدی در میان امید

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1716
تاریخ ثبت‌نام
2022-02-07
آخرین بازدید
موضوعات
16
نوشته‌ها
216
پسندها
2,000
امتیازها
173
محل سکونت
دل نیستی‌ها

  • #17
تاریخ: پنج‌شنبه/ ۲۳ تیر ۱۴۰۱
ساعت: ۶:۱۴ ق.ظ


زیرا پذیرفته‌ام که روزی خواهم خفت.
راستش هراس من از این‌ است،
جایی که پیوسته برایم از آن گفتی متعلق به من یکی نباشد.
اصلاً می‌ترسم مسیر درست را در آن گیتی هم پیدا نکنم
و باز به جاده‌ای بن بست برسم.
باز با آوارگی دست بدهم.
با او بخندم و هم نشین شوم.
پدر ! گاه، آن‌قدر از دست خود عصبانی می‌شوم که دلم هوس مرگ می‌کند،
علتش را می‌دانی؟
چون در دنیایی که هستیم هیچ چیز سر جای خودش نیست،
حتی آدم‌هایش!
خودت که می‌دانی، من آدم منظمی هستم، پس نمی‌توانم این همه بی‌نظمی را تحمل
کنم.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 19 users

نا امیدی در میان امید

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1716
تاریخ ثبت‌نام
2022-02-07
آخرین بازدید
موضوعات
16
نوشته‌ها
216
پسندها
2,000
امتیازها
173
محل سکونت
دل نیستی‌ها

  • #18
تاریخ: پنج‌شنبه/ ۲۳ تیر ۱۴۰۱
ساعت: ۶:۲۳ ق.ظ

و بدان که پسرت سم، تنها کسی نیست که فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد.
نه نه پدر،
اصلاً این‌گونه اندیشه نکن،
چشمانم خیس می‌شوند.
خودت که می‌دانی، اولینش نیستم.
یک انسان هوشیار و منطقی در چنین شرایطی همیشه رفتن را انتخاب می‌کند.
حتی از روی منطق دست به انتحار هم می‌زند، لذا تنها چاره را در رفتن می‌یابد.
می‌دانی پدر، آنان با ترس دست به چنین عملی می‌زنند،
ترس از چه؟
ترس از نیست شدن؟
می‌دانی که پدرکم من از نیستی نمی‌ترسم، هر آن کس که وامانده باشد، نیست می‌شود و حال من، به نیستی رسیده‌ام.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 19 users

نا امیدی در میان امید

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1716
تاریخ ثبت‌نام
2022-02-07
آخرین بازدید
موضوعات
16
نوشته‌ها
216
پسندها
2,000
امتیازها
173
محل سکونت
دل نیستی‌ها

  • #19
تاریخ: پنج‌شنبه/۲۳ تیر ۱۴۰۱
ساعت: ۶:۳۴ ق.ظ


و الحال تو تنها می‌توانی پیکر بی‌جان و
متحرک پسرکت را ببینی
که در کنج رویاهایت
اطرافت را دوره می‌کند،
گویی دنبال چیزی‌ست!
آری!
آزادی،
آرامش،
من در تلاشم از دست آوارگی در روم پدر.
در کج ذهنم کمین کرده،
نمی‌خواهمش.
با این وجود آزارم نمی‌‌دهد.
نمی‌دانم چرا؟ اما دوستش ندارم!
شاید علت دوست نداشتنش این است که دیگران آن را بد می‌نامند
و در نگاه من هم بد شده!
درست به سان تنهایی! می‌دانی که چقدر دوستش دارم،
آگاهی که اگر، یک روز با آن نباشم نیست خواهم شد!
پدرم! هستی من،
می‌دانم که می‌فهمی چه می‌گویم.
اگر کسی قادر به فهمیدن سخنانم نباشد، تو یکی خوب می‌فهمی چه می‌گویم،
هر چه نباشد بهترین دوست و همدمم هستی.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 19 users

نا امیدی در میان امید

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1716
تاریخ ثبت‌نام
2022-02-07
آخرین بازدید
موضوعات
16
نوشته‌ها
216
پسندها
2,000
امتیازها
173
محل سکونت
دل نیستی‌ها

  • #20
تاریخ: پنج‌شنبه/ ۲۳ تیر ۱۴۰۱
ساعت: ۶:۴۶ ق.ظ

پس این‌قدر از من دلیل نخواه،
این‌قدر آزارم نده.
لازم است که بروم، دیرم می‌شود، زمان را ببین!
در حال گذر است و من از این هراس دارم،
می‌دانی؟ پسرکت کسی نیست که بخواهد عمرش را با بطالت بگذراند.
پس بگذار برود و او را برای جبران نکردن‌هایش ببخش. می‌دانم که می‌بخشی!چون اولین باری‌ست
که از تو چنین درخواستی می‌کنم،
نه،
نه پدر،
لطفاً این حرف را نزن!
تو می‌توانی بدون من ادامه دهی، من نباید نقطه ضعفت باشم، من نباید همه چیزت باشم.
کمی به اطرافت بنگر، تو خیلی‌ها را داری، من تنها کست نیستم.
اگر هم باشم تو نباید مانع رفتنم شوی،
مگر خودت نگفتی کاری را بکن که شادت می‌کند.
حال اندیشه رفتن چیزی‌ست که این روزها شادم می‌کند.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 18 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین