دنیا شجری بخشایش
مدیر ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر
بازرس
ناظر
آموزگار
هنرجو
رمانیکیخوان
- نام هنری
- آسـانـا
- انتشاریافتهها
- 1
- مدیر
- ادبیات
- شناسه کاربر
- 5878
- تاریخ ثبتنام
- 2023-07-16
- آخرین بازدید
- · در حال مکالمه
- موضوعات
- 99
- نوشتهها
- 716
- پسندها
- 1,872
- امتیازها
- 178
- سن
- 18
- محل سکونت
- پشت کوه
وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من
ناله زیر و زار من زارتر است هر زمان
بس که به هجر میدهد عشق تو گوشمال من
نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو
دست نمای خلق شد قامت چون هلال من
پرتو نور روی تو هر نفسی به هر کسی
میرسد و نمیرسد نوبت اتصال من
خاطر تو به خون من رغبت اگر چنین کند
هم به مراد دل رسد خاطر بدسگال من
برگذری و ننگری بازنگر که بگذرد
فقر من و غنای تو جور تو و احتمال من
چرخ شنید نالهام گفت منال سعدیا
کآه تو تیره میکند آینه جمال من
*********
سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر میدهد از حال نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم
هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر
که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم
گر چنان است که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم
گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم
نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم
نام موضوع : غزل های سعدی
دسته : متفرقهی شعرکده