- شناسه کاربر
- 4262
- تاریخ ثبتنام
- 2023-02-16
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 17
- نوشتهها
- 50
- پسندها
- 55
- امتیازها
- 53
بسیاری از رمان نویسان معتقدند که مهمترین بخش رمان، شخصیتپردازی است.
هنری جیمز میگوید: «شخصیت یعنی طرح. طرح شخصیت را میسازد و شخصیت طرح را. اگر نویسنده بتواند رمانی بنویسد که دائم حوادثش بر شخصیتها تأثیر میگذارند و شخصیتهایش نیز حوادث تازهای به وجود میآورند و این روال دائم تکرار میشود، رمان بسیار جذاب خواهد شد.»
در حالت کلی میشود گفت شخصیتهای داستان به سه دسته تقسیم میشوند:
شخصیت اصلی داستان
شخصیتهای فرعی داستان
سیاهیلشکرها
مسلم است که رمان حول شخصیت اصلی و اهداف و خواستههای او میچرخد. هراندازه این شخصیت جذابتر، پیشبینیناپذیرتر و خاصتر باشد داستان مهیجتر و جذابتر خواهد شد.
شخصیتهای اصلی مانند شخصیتهایی که هرروز در اطرافمان میبینیم، باید نواقص و نقاط قوت خاصی داشته باشند. یک شخصیت کامل و بینقص یا شخصیتی سراسر نقص که برایش اتفاقات خاصی هم نمیافتد و تغییری در آن ایجاد نمیشود، بههیچعنوان مهیج نخواهد بود. رماننویس باید از ابزارهای مختلف استفاده کند تا شخصیت را خاص و ویژه کند.
در کنار شخصیت اصلی رمان، شخصیتهای فرعی شکل میگیرند. به این دلیل که شخصیت اصلی نمیتواند همهجا حضور داشته باشد و همۀ اتفاقات داستان را ببیند. نویسنده از شخصیتهای فرعی استفاده میکند تا توصیفهای مختلف داستان را ارائه دهد و روح داستان را با آنها تکمیل کند.
برای اینکه شخصیتهای رمان هر چه بهتر شکل بگیرند لازم است به جزئیات آنها توجه شود. باید بهعنوان یک رماننویس، به شخصیتهای مختلفی که هرروز در زندگیتان میبینید بیشتر توجه کنید. باید ببینید هرکدام از این شخصیتها چهکارهایی انجام میدهند و آنها را در داستان وارد کنید.
بهتر است دفترچهای همراه داشته باشید و تکیهکلامها، عادات خاص شخصیتها، نحوۀ حرف زدنشان، جهانبینی آنها، دغدغههایی که دارند، همه و همه را یادداشت کنید. هراندازه شخصیت را با جزئیات بیشتری وارد داستان کنید رمان باورپذیرتر و دلنشینتر خواهد شد.
انواع مختلفی از شخصیتها را افرادی چون گلوریا کمپتون و لیندا ادلستاین دستهبندی کردهاند. نگاه کردن به این دستهبندیها میتواند ایدههای تازهای برایتان ایجاد کند.
در اینجا به برخی از این دستهبندیها اشاره میکنیم.
ف شخصیت ردیف شخصیت
۱ ماجراجو ۱۴ زنانهخو
۲ رئیس ۱۵ پرخاشگر
۳ دنبالهرو ۱۶ کمالگرا
۴ سنتگرا ۱۷ خوشرو
۵ خلاق ۱۸ مشکلگشا
۶ وابسته ۱۹ انعطافپذیر
۷ غیرعادی ۲۰ افادهای
۸ برونگرا ۲۱ قربانی
۹ ترسان ۲۲ هنرمند
۱۰ خودنما ۲۳ موفقیتطلب
۱۱ پرجنبوجوش ۲۴ شکاک
۱۲ گوشهگیر ۲۵ صلحطلب
۱۳ مردانهخو ۲۶ بخشنده
شخصیت را نمیشود فقط با وصف ویژگیهای ظاهری آن شناسایی کرد. نحوۀ نگاه کردن شخصیت به دنیا، نوع ارتباطی که با دیگران برقرار میکند، ارزشهای او و مهمترین اولویتها و دغدغههایش است که به خواننده نشان میدهد این شخصیت چه ویژگیهای متمایزی نسبت به بقیه دارد.مهمترین کار رماننویس شخصیتپردازی است؛ یعنی خاص کردن شخصیتها و متولد کردن یک شخصیت تازه که در دنیای پیش از رمان وجود نداشته است.
بهتر است شخصیت اصلی تغییر کند یا در طول داستان اتفاقات خاصی برای شخصیت ثابت او رخ بدهد. در غیر این صورت بعید است شخصیت متمایزی که ساختهاید در ذهن مخاطب بماند. شخصیت و حوادث داستان رابطهای دوسویه دارند. تغییراتی که در هرکدام ایجاد میکنید باید روی دیگری تأثیر بگذارد. بهاینترتیب داستان روبهجلو پیش میرود و میتواند حتی خودتان را موقع نوشتن غافلگیر کند.
هنری جیمز میگوید: «شخصیت یعنی طرح. طرح شخصیت را میسازد و شخصیت طرح را. اگر نویسنده بتواند رمانی بنویسد که دائم حوادثش بر شخصیتها تأثیر میگذارند و شخصیتهایش نیز حوادث تازهای به وجود میآورند و این روال دائم تکرار میشود، رمان بسیار جذاب خواهد شد.»
در حالت کلی میشود گفت شخصیتهای داستان به سه دسته تقسیم میشوند:
شخصیت اصلی داستان
شخصیتهای فرعی داستان
سیاهیلشکرها
مسلم است که رمان حول شخصیت اصلی و اهداف و خواستههای او میچرخد. هراندازه این شخصیت جذابتر، پیشبینیناپذیرتر و خاصتر باشد داستان مهیجتر و جذابتر خواهد شد.
شخصیتهای اصلی مانند شخصیتهایی که هرروز در اطرافمان میبینیم، باید نواقص و نقاط قوت خاصی داشته باشند. یک شخصیت کامل و بینقص یا شخصیتی سراسر نقص که برایش اتفاقات خاصی هم نمیافتد و تغییری در آن ایجاد نمیشود، بههیچعنوان مهیج نخواهد بود. رماننویس باید از ابزارهای مختلف استفاده کند تا شخصیت را خاص و ویژه کند.
در کنار شخصیت اصلی رمان، شخصیتهای فرعی شکل میگیرند. به این دلیل که شخصیت اصلی نمیتواند همهجا حضور داشته باشد و همۀ اتفاقات داستان را ببیند. نویسنده از شخصیتهای فرعی استفاده میکند تا توصیفهای مختلف داستان را ارائه دهد و روح داستان را با آنها تکمیل کند.
برای اینکه شخصیتهای رمان هر چه بهتر شکل بگیرند لازم است به جزئیات آنها توجه شود. باید بهعنوان یک رماننویس، به شخصیتهای مختلفی که هرروز در زندگیتان میبینید بیشتر توجه کنید. باید ببینید هرکدام از این شخصیتها چهکارهایی انجام میدهند و آنها را در داستان وارد کنید.
بهتر است دفترچهای همراه داشته باشید و تکیهکلامها، عادات خاص شخصیتها، نحوۀ حرف زدنشان، جهانبینی آنها، دغدغههایی که دارند، همه و همه را یادداشت کنید. هراندازه شخصیت را با جزئیات بیشتری وارد داستان کنید رمان باورپذیرتر و دلنشینتر خواهد شد.
انواع مختلفی از شخصیتها را افرادی چون گلوریا کمپتون و لیندا ادلستاین دستهبندی کردهاند. نگاه کردن به این دستهبندیها میتواند ایدههای تازهای برایتان ایجاد کند.
در اینجا به برخی از این دستهبندیها اشاره میکنیم.
ف شخصیت ردیف شخصیت
۱ ماجراجو ۱۴ زنانهخو
۲ رئیس ۱۵ پرخاشگر
۳ دنبالهرو ۱۶ کمالگرا
۴ سنتگرا ۱۷ خوشرو
۵ خلاق ۱۸ مشکلگشا
۶ وابسته ۱۹ انعطافپذیر
۷ غیرعادی ۲۰ افادهای
۸ برونگرا ۲۱ قربانی
۹ ترسان ۲۲ هنرمند
۱۰ خودنما ۲۳ موفقیتطلب
۱۱ پرجنبوجوش ۲۴ شکاک
۱۲ گوشهگیر ۲۵ صلحطلب
۱۳ مردانهخو ۲۶ بخشنده
شخصیت را نمیشود فقط با وصف ویژگیهای ظاهری آن شناسایی کرد. نحوۀ نگاه کردن شخصیت به دنیا، نوع ارتباطی که با دیگران برقرار میکند، ارزشهای او و مهمترین اولویتها و دغدغههایش است که به خواننده نشان میدهد این شخصیت چه ویژگیهای متمایزی نسبت به بقیه دارد.مهمترین کار رماننویس شخصیتپردازی است؛ یعنی خاص کردن شخصیتها و متولد کردن یک شخصیت تازه که در دنیای پیش از رمان وجود نداشته است.
بهتر است شخصیت اصلی تغییر کند یا در طول داستان اتفاقات خاصی برای شخصیت ثابت او رخ بدهد. در غیر این صورت بعید است شخصیت متمایزی که ساختهاید در ذهن مخاطب بماند. شخصیت و حوادث داستان رابطهای دوسویه دارند. تغییراتی که در هرکدام ایجاد میکنید باید روی دیگری تأثیر بگذارد. بهاینترتیب داستان روبهجلو پیش میرود و میتواند حتی خودتان را موقع نوشتن غافلگیر کند.
نام موضوع : شخصیت در رمان نویسی
دسته : مطالب آموزش نویسندگی