در دست اقدام شاه نامه قاسم ا امین نورمحمد .گرین

نام شعر: شاهنامه قاسم
نام نویسنده: امین نورمحمدی. گرین
ژانر: حماسی

مقدمه:
به نام خدای خالق زمین
به نام خدای مهر ایران زمین
به نام خداوند نیکو پسند
به نام خدای قهرمان ساز سهند
خدای که نگذاشت این خاک را تنها
خدای که شجاعت داد به سر و تن‌ها
هر بار این خاک آفتابش غروب کرد
خدای بزرگ با نور خود بر این خاک طلوع کرد
این خاک هر دم زاییده است بزرگان کبیر
مارا سر بلند کرده در دوران بسیارکثیر

 

[amingarreen]

پارت ۹
غم را میشد در چشمان سردار دید
وقتی که سر یاران خود را، بر دار دید
امّا اراده سردار محکم‌تر شد
گفت تا چهار ماه دیگر این شجره خبیثه نابود خواهد شد
آری، آمد و گفت که این ملت امام حسین است
که ما ملت شهادتیم و الگویمان حسین است
شما را در هم خواهیم کوبید حال که چنین است
این علم حسین حافظ دین مبین است
گفتا مرد این میدان، ما هستیم
هیچ‌وقت از احدالناسی نترسیم
عَلَم حیدری بر افراشته می ماند تا که ما هستیم
پای آن عهد مقدس می‌مانیم، تا وقتی زنده هستیم
اینان را گفت به میدان نبرد رفت
عشق شهادت داشت به عشق شهادت رفت
چنان رفت که دشمنان تا مریدِ علی را می‌دیدند
از ترس ر میدان نبرد، مثل موش می‌گریختند
تا چشمان به یَلِ ایرانی¹ می‌افتاد
همگی پا به فرا، یا در چنگ شیر افتاد

¹یَلِ ایرانی: پهلوان ایرانی، قهرمان ایرانی.

 

[amingarreen]

پارت ۱۰
شهر‌ها یکی پس از دیگری آزاد میشد
امید در چشم مردمان آشکار میشد
شجره خود خوانده داعش را در هم شکست
بیرق حیدری مثل همیشه بر بلندا نشست
چنان شکست استخوانشان
تا صدایش رفت تا گوش اربابشان
گفتا مدافعین حرم سر بلند است
چون وعده خدای عزوجل است
سردارِ عزیز به فرمان رهبری دستور داد
بنای محور مقاومت را چون ستون بنا نهاد
برای دفاع از حریم ایران و ولایت
بنا کرد محور مستحکمِ مقاومت
سپاه قدس، محورِ مقاومتِ مدافعانِ حرم
می‌کنند کمر هر دشمنی را خم
سردار ما، یاری دهنده مظلوم بود
در عراق، یمن، سوریه، لبنان و فلسطین محبوب بود
دشمنان، چشمِ دیدنِ سردار را نداشتند
جرات رو به رو با سردار را نداشتند
مثل شغالان ترسویی که از شیر می‌ترسند
این شغال‌ها حتی از سایه شیر هم می‌ترسند

 

[amingarreen]

پارت ۱۱
بعد شکستِ سختِ دیگری که بر دشمن آورد
دشمن را با مشت محکم به زانو زدن آورد
دشمن به فکر شهادت ناجوان‌مردانه افتاد
فهمیدند در میدان نبرد نمی‌شود با سردار، در افتاد
حال که این چنین خار و ذلیل شدند
دست به دامان شغالان حقیر شدند
شغالان در تاریکی شب، وقتی که دیدند سردار تنهاست
حتی جرات رو در رو شدن نداشتن، این از حقارت آنهاست
وقتی با یار وفادارش در حال گذر بود
چشم دشمنان بر سردار و ابومهدی نظر بود
ناجوان‌مردانه سردار و چند یارش را به شهادت رساندند
خوی وحشی‌گری و بی‌شرفی را به اوج رذالت رساندن
سردار بزرگ ایرانی در غربت شهید شد
سر افراز و سربلند در راه وطن شهید شد
حال که سردارمان به آسمان پر کشید
نهالِ این سردار عزیز، در دل ما قد کشید

 

[amingarreen]

پارت ۱۲
بارفتنش دل یک ملت را ماتم گرفت
سراسر وجودمان آه و غم گرفت
این نسل بهر خون خواهیت به پا خواست
چیزی جز انتقام خونت را نخواست
هر نفر یک سردار خواهد شد
تاریخ خود شاهد خواهد شد
همه پیرو امر رهبری
از جا خواهیم کَند، دروازه‌های خیبَری
این عاشقان حسین(ع) و علی(ع)
صاحبان پرچم ولایت حیدری
قسم خواهیم خورد راهت ادامه دهیم
به شمرهای زمانه، امان ندهیم
ما را با سردارمان عهدیست
که جواب دشمنان انتقام سختیست
داستان ما شد تمام
نام سردار باشد اصلِ کلام

 

[amingarreen]

سخن پایانی / پارت آخر

نیم شب است و دلهره دارم
بر لب دعا، حمد و سوره دارم
خدا کند دلشوره‌ام دروغ باشد
نورِ یار، در دلم پر فروغ باشد
زمان از نیمه‌ی شب هم گذشت
این دلهره‌ها از من نگذشت
آوردند برایم خبر
دیدم غم را برصورت رهبر
گویی هر دو دردمان یکیست
هردو یارمان یکیست
گلم رفت و بوی عطرش به جا ماند
عطرش تا ابد ماندگار ماند
از خون این گل، گلستان رویید
با گلاب گل دل‌ها را بشویید
این عطر عالم‌گیر از ایران است
به جا مانده از مکتب سلیمان است
دل در دل ندارم ز دست دلدار
یادت تا ابد جاوید است سردار