در دست اقدام نیلو، فرشته آسمانی| Uma

نیلو فرشته آسمانی
نویسنده: Una
ژانر: عاشقانه_ اجتماعی
ناظر: @سوگولیِ سفره
خلاصه: شرح گوشه‌ای از فراز و نشیب‌های عاشقانه و سخت غم‌انگیز نیلو و ایمان که شاید داستان زندگی ما هم در میان ورق‌های زندگی‌شان نهفته باشد!

 

[Soheil]

#
می‌شنوی؟ این صدای رعد و برق‌های آسمان نیست، این صدای شیو‌ن‌های مادری که فرزند جیگر گوشه خود را از دست داده نیست، صدای گریه‌های من است، من، نیلو! خواستی نیلو را بشکنی، خواستی لبخندهای نیلو را تیره کنی؟ حالا خبر خوب برایت، نیلو شکست، می‌خواهی بدانی نیلو چه قدر زیبا بود؟! صورتی درخشان داشتم، آن قدر که نیلو را مهتاب می‌گفتند؛ اما حالا دیگر من را کسی نمی‌خواهد!
گناهم، بی‌گناهی! جرمم، دل‌سوزی! مجازاتم، دردی دائم، و دردم، شکسته شدن قلبم، و قلبم هم تیره!
#

 

[Soheil]

#
آه از آینه‌ای که من نیلو را تاریک نشان داد. دلی شکسته و تاریک دارم، آسمانی تاریک تاریک و بی‌ستاره و ماه، بالای سرم.
آسمان، آینه تمام نمای دل نیلو‌! تا وقتی دلی روشن داشتم، آسمان شهر چرخ و فلک هم روشن بود، از روشنایی ماه و ستارگان در شب را که نگویم. کوه‌ها دست زیر چانه و میخ‌کوب در جای خود، انتظار آن خورشید فروزان شرقی را دارند؛ اما ندانند که اهل چرخ و فلک نیلوی ماه‌چهره را خورشید می‌خواندند؛ اما می‌خواندند و می‌خواندند، حالا نیلو درمانده گوشه‌ای رها و اصلاً مگر کسی احوالش را می‌گیرد!
آخ که گفتم ماه و همین چند روز پیش ماهِ شب با توشه‌ای از نامه‌ها مهمان من، کلی صحبت شوخ که بخنداند مرا! می‌دانین چرا؟ گذشته‌ شب‌ها، دیدار ماه شب و معشوقه زمینی‌اش، زبان بسیار شیرین نیلو واسطه میان‌شان، نامه‌های عاشقانه ماه و نیلو پستچی رساننده آ‌ن‌ها. التماس‌های ماه تا فقط یک نامه‌ را به معشوقه‌اش برسانم؛ اما دریغ از بیان یک کلام از طرف من. اشک‌های ماه و جمع کردن نامه‌هایش؛ رفتن او و بستنِ در، پشت سرش!
حدیث تنهایی و دل‌شکستگی نیلو، خنده‌های فراموش‌ شده‌ از دفتر خاطراتش و باز التماس نیلو به دلش:
_ ای دل کوچک نیلو بخند و بخند و بخند و....
#