. . .

آموزش روانشناسی اجتماعی | تمام کارهای شما براساس تصمیم گیری است

تالار روانشناسی اجتماعی

آرشام سرمست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
593
تاریخ ثبت‌نام
2021-06-26
آخرین بازدید
موضوعات
10
نوشته‌ها
142
پسندها
936
امتیازها
158
سن
25
محل سکونت
طهرون

  • #1
شما صاحب قدرت درونی هستید که میتوانید به وسیله ان زندگی خود را متحول سازید .
اما سوال این است : آن نیرو کجاست ؟ و چگونه باید از آن استفاده کرد ؟
می دانیم که برای گرتن نتیجه ای تازه و مطلوب باید دست به اقدامی تازه بزنیم و همین طور باید دانست که سرچشمه هرعملی تصمیم است !



منبع : کتاب های انتونی رابینز


تصمیم گیری یعنی قدرت تغیر و تحول !

درست است که بسیاری از شرایط زندگی از کنترل ما خارج است . اما ما اختیار ان را داریم که تصمیم بگیریم چگونه فکر کنیم
به چه اصولی پایبند باشیم , چه احساسی داشته باشیم و دربرابر اتفاقات چه واکنشی نشان دهیم .
در لحظات مختلف زندگی , خواسته یا ناخواسته امکانات گوناگونی در اختیار ماست .
پس میتوانیم با یک یا دو تصمیم درست دست به فعالیت تازه ای بزنیم و نتایج تازه ای نصیبمان شود .
ما دارای حق انتخاب هستیم و سرانجام , تصمیمات ماست که سرنوشت اینده ما را میسازد نه شرایط زندگی !
زندگی کنونی شما نتیجه تصمیمات گذشته شماست .


اینکه چه چیزی یاد بگیرید یا نگیرید , با چه کسانی رفت و امد کنید , به چه چیزهایی معتقد باشید یا نباشید ,
به دنبال هدفی بروید یا ان را فراموش کنید , اینکه ازدواج کنید و صاحب فرزند شوید یا در این مورد برنامه ای نداشته باشید و درنهایت اینکه بخواهید چه رفتار و توانمندی هایی داشته باشید , همه این ها تصمیماتی است که حاصل ان در زندگی امروز شما دیده میشود.
اگر بخواهیم زندگی خود را تغیر دهیم باید تصمیمات تازه ای بگیریم , می خواهیم چه کنیم و چه هدفی داشته باشیم ...


هنگامی که از تصمیم صحبت می کنیم منظور یک انتخاب واقعی و عاقلانه است .
بعضی از مردم میگویند << خوب من تصمیم دارم وزن خود را کم کنم >> این یک تصمیم کلی است و به اندازه کافی مشخص نیست این افراد خواسته خود را میگویند یعنی اینکه مثلا << دلم میخواهد لاغر شوم >>
تصمیم واقعی یعنی اینکه همه راه های دیگر را کنار بگذارید و فقط به سوی ان راهی بروید که به هدف میرسد .


فقط به سوی هدف بروید و فکر برگشت و انصراف را به ذهن خود راه ندهید .
به عنوان مثال << سویشیرو هوندا >> موسس شرکت هوندا که در زمینه تولید اتومبیل و موتور سیکلت فعالیت دارد فردی است تصمیماتش واقعی و اگاهانه بود , کسی که هرگاه تصمیم میگرفت ان را تغیر نمیداد , تا رسیدن به هدف پیش می رفت و دست از تلاش برنمیداشت .
اقای هوندا مردی با اراده بود که هیچ ناکامی و اندوه , مشکل و اوضاع نابسامان مانع او در رسیدن به هدف نبود . او همیشه خود را مانند دونده ای تصور میکرد که مشکلات و موانع زیادی بر سر راهش است . ان وقت او با سعی و تلاش موانع را پشت سر میگذاشت و به سوی خط پایان و نقطه هدف میرفت .


در سال 1938 آقای هوندا دانشجویی فقیر بود که طراحی برای تولید نوعی رینگ پیستون داشت و می خواست آن را به شرکت تویوتا بفروشد . روزها به دانشگاه می رفت و شب ها تا دیروقت بر روی طرحش کار می کرد . او همه دار و ندار خود را خرج این طرح کرد اما به نتیجه دلخواه خود نرسیده بود . درنهایت برای ادامه کار به فروش جواهرات همسرش رسید .

عاقبت پس از سالها صرف وقت و هزینه طرح رنگ پیستون را به پایان رساند .
درحالی که اطمینان داشت شرکت تویوتا با قیمت خوبی این طرح را می خرد , اما وقتی طرحش راعرضه کرد پذیرفته نشد . زمانی که به دانشگاه رفت در نگاه استادان و دانشجویان تحقیر شد . زیرا میگفتند او چقدرساده لوح است که چنین طرح احمقانه ای را ارائه کرده است .
بی شک او ناراحت و ورشکسته شد ; اما به هیچ وجه دست از تلاش و کوشش برنداشت .
دوسال دیگر هم وقت و هزینه صرف کرد تا طرح خود را بهتر سازد . او به فرمول موفقیت رسیده بود .
1 . می‌دانست هدف و خواسته‌اش چیست .
2 . دست به کار شد و اقدام کرد .
3 . نظراتش را سنجید و آنچه راکه نادرست بود , کنار گذاشت .
4 . انعطاف پذیر بود و راه های زیادی را امتحان کرد

در نهایت بعد از دوسال طرح خود را اصلاح کرد و باز به شرکت تویوتا ارائه داد .این بار شرکت از طرحش استقبال کرد وان راخرید !
 
آخرین ویرایش:

آرشام سرمست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
593
تاریخ ثبت‌نام
2021-06-26
آخرین بازدید
موضوعات
10
نوشته‌ها
142
پسندها
936
امتیازها
158
سن
25
محل سکونت
طهرون

  • #2
آقای هوندا برای راه اندازی کارخانه تولید پیستون به سیمان نیاز داشت , اما ذر ژاپن جنگ جهانی ادامه داشت و از سیمان خبری نبود .
بار دیگر بدشانسی به سراغش آمد ,گویی همه چیز دست به دست هم داده بود تا اورا از رسیدن به هدفش باز دارد
اما او به این چیزها اعتقاد نداشت و بازهم دست از تلاش نکشید .
او تصمیم قاطعانه گرفته بود
در هرشرایطی کارخانه را بسازد و فکر انصراف و شکست را از سرش بیرون کند . پس عده ای از دوستانش را دور هم جمع کرد و هفته ها به تحقیق و مشورت پرداختند تا عاقبت راهی برای تولید سیمان پیدا کردند . بالاخره کارخانه ساخته شد و تولید رینگ پیستون شروع شد .
اما این پایان داستان نبود !
در جنگ جهانی دولت امریکا کارخانه او را بمباران کرد و قسمت زیادی از ان از بین رفت . آقای هوندا به جای اینکه شکست را بپذیرد کارکنانش را جمع کرد و گفت :<< عجله کنید ! بیایید و ان هواپیما هارا ببنید انها دارند پیت های خالی بنزینشان را دور می اندازند ما باید برویم و ان پیت هارا جمع اوری کنیم . زیرا این قوطی های خالی را میتوانیم به عنوان مواد خام کارخانه استفاده کنیم !>>. این مواد خام در ژاپن نبود و آقای هوندا در تلاش بود تا از هرچیزی به ظاهر بی اهمیت که روزگار در اختیارش میگذاشت نهایت استفاده را ببرد .
سرانجام زلزله کارخانه اش را به کلی ویران ساخت و او مجبور شد امتیاز پیستون سازی را به شرکت تویوتا بفروشد .

درست است که میگویند :
خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری
باید همواره منتظر فرصت های تازه ای در زندگی باشیم و نهایت استفاده را از این موقعیت ها ببریم .....
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین