پارت اول:
الان یک ساعته نشستم توی پارک بلا تکلیف نمیدونم چیکار کنم.
مامانم توی خونه منتظره داروهاش رو ببرم. هه خبر نداره من حتی پول کرایه برگشت به خونه رو ندارم .
توی فکر بودم که صدای درینگ ؛ درینگ گوشی منو به خودم آورد وای خدایا الان چی بگم بهش مامانمه.
گوشیو قطع کردم باز زنگ زد؛ مجبورشدم جواب بدم.
- الو سلام
- سلام دختر کجایی تو آخه؟ یه نگاه به ساعت کن
- امروز اضافه کاری وایسادم یک ساعت دیگه اونجام کاری نداری فعلا
- باش مواظب خودت باش دخترم خداحافظ
- خدا حافظ.
حالا من چیکار کنم خدایا؟
یه نگاه به ساعت کردم؛ نزدیک به نه و پنجاه دقیقه بود. چه قد زود زمان مگذره؛ ازشانس گَندِ من یه بچه پولدارم پیدا نمی شه تیغش بزنیم .
یک دقیقه هم طول نکشید که یکی سرُوکلش پیداشد.
- به به خانم خوشکله افتخارآشنایی می دین؟
برگشتم یه نگاه به عقب انداختم فقط ماشینش بود؛ اوف ماشینو اوه مای گاد!
باچشمام دنبال رانندش می گشتم که یکی پشت سرم خندید.
- دنبال کسی می گردی سِنیوریتا؟
- اوهم راننده این ماشین؟
- آره منم دنبالش می گشتم!
یه نگاه به چهرش انداختم داشت ریز ریز میخندید؛ دیگه فهمیدم صاحب ماشین خودشه ههه حالا به خیال خودش میخاد منو اذیت کنه جوری حالت بگیرم کیف کنی.
- خب خوشکل خانم به پربالا دیگه
- چشم چرا که نه
- خیلم خوب پس خوش میگذره.
ای جانم ماشین به این میگن؛ حس می کنم تو خونه رو تختمم.
- به چی فکر می کنی خوشکله؟
- ها؟ کی؟ من! به هیچی
- اها
ازتو آینه؛ کیف پول چرم قهویش به چشمم خورد.الا باید یه فکری برایه برداشتن کیف این بچه پولدار بکنم؟
- خب حداقل خودتو معرفی کن دلمون خوش باشه؛ عزیز!
- چی بگم اخه؛ منم یکی مثل بقیه
- منظورت ازبقیه چیه گلم؛ مهم اینه الان تو کنارمی!
اوف چه قد حرف میزنه یه نگاه به ساعت کردم؛ دیدم همش ده دقیقه مونده تابرسیم خونه ازرویه کیلومتر؛ الان چی کار کنم زودباش رستا یه فکری بکن که یک آن چشمم به بوفه کنار خیابون افتاد شروع کردم؛ به سرفه کردن الکی.
- دختر خانم خوبین چیزی شده؟ چرا چیزی نمیگین؟!
- آب؛ لطف می کنی بهم یکم آب بدین
- صبرکنید؛ الان ازبوفه اونورخیابون یه بطری آب میخرم.
- ممنون میشم
تا از ماشین پیاده شد با چشمام دنبالش می کردم؛ که مطمعن بشم به اندازه کافی ازماشین دورشده؛ تا ازخیابون گذشت زود کیف پولشو برداشتم هرچی بود داخلش کِش رفتم. یه نگاه از شیشه انداختم؛ دیدم داره میاد زود خودمو جمع جور کردم.
- بیا آب
- ممنونم
- بهترین تا بریم؟ یه دوربزنیم
- نه اگه میشه لطف کنید؛ خیابون بعدی ماشینو نگهدارین من حالم خوب نیست برم خونه.
- بله چرا که نه؟ شما جون بخوا؛ فقط اسمتون لطف کنید؟
ماشین در حال حرکت بود،
- گفتم وایسا ممنونم من خودم میرم رستا هستم. خداحافظ!
- ای کجا؟ من میرسونمت
دیگه توجه نکرد م ازماشین بنزش که ازقالی داغون داخل خونمون نرم تر بود پریدم پاین جوری دویدم که متوجه اینکه اون بدبخت پشت سرم دادمیزد وایسا نمی شدم،فقط یک آن سرمو گرفتم بالااخیش که رسیدم خونه دروباز کردم رفتم داخل دیدم مامانم نشسته توحیاط؛ عصبانی.
- سلام مامانی
- سلامو... اخه دختر هیفده ساله چه معنی دارتا دوازده بیرون ازخونه باشه؟هان؟
ازکنار حوض چه وسط حیاط رد شدم یه نگاه به چهریه عصبانی مامانم کردم؛ مامانم به بخشید اشتباه کردم من خیلی کار داشتم تاکسیم نبود؛ چون دیروقت شد نتونستم به موقعه بیام.
- دفعه آخرت باشه دوست ندارم تا دیروقت بیرون از خونه باشی.
- چشم
- چیزی خوردی حالا؟
- اره مامانم من برم بخوابم با اجازتون شب خوش.
وقتی لباسمو عوض کردم، تو رخت خوابم دراز کشیدم؛ پولایه تو جیبمو ازتو شلوارم دراوردم شروع به شموردن کردم؛ دیدم 200 تومان هست خیلی خوشحال شدم؛ و متوجه گذره زمان نشدم که چطوری خوابم برد.
Ladydracula@