. . .

متروکه رمان خاکستر جنون| محمد امین (رضا) سیاهپوشان

تالار تایپ رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. ترسناک
  2. تخیلی
  3. دلهره‌‌آور(هیجانی)
نام اثر : خاکستر جنون

نویسنده : محمد امین (رضا) سیاهپوشان
ژانر: عاشقانه ، ترسناک ، انتقامی
ناظر: @لبخند زمستان

مقدمه : همه ما در زندگی گاهی فقط گاهی راه را اشتباه می رویم ، شاید هم اشتباه ما را به آن راه می برند ولی باید بدانیم وقت آن چه هنگامی می رسد که دوربرگردان زندگی خود را پیدا کنیم و باز گردیم ولی اگر بازنگشتی خاکستر نشین جنونی بی پایان خواهی شد .

خلاصه : شیما آرامش دختری از جنس ناآرامی برعکس نامش هرگز رنگ‌ آرامش را ندیده است ، برای فرار از ناآرامی اش پا در راهی خطرناک و مرگبار می گذارد ، باید دید عاقبت چه می شود . آرامش آرام می شود یا خودش را از عرش خاکستر می کند ؟
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
866
پسندها
7,348
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #1
2_bapj.png


نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن رمانیک را برای انتشار رمان خود؛
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان

اگر سوالی دارید میتوانید بعد از خواندن قوانین زیر سوالتون رو مطرح کنید.
قوانین پرسش سوال ها

قبل از درخواست جلد، قوانین زیر را مطالعه کنید.
قوانین درخواست جلد

برای درخواست نقد، با توجه به قوانین در تاپیک زیر اعلام آمادگی کنید.
درخواست منتقد برای رمان

شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست رصد

بعد از اتمام رصد، میتوانید درخواست ویراستار دهید.
درخواست ویراستار

جهت درخواست صوتی شدن آثار خود می‌‌توانید در تالار مربوطه، درخواست دهید.
درخواست صوتی شدن رمان

و پس از پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.
تاپیک اعلام پایان رمان

|کادر مدیریت رمانیک|
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 5 users

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,440
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #2
پارت یک

_ به به شیماخانوم گل گلاب

از دیدن افرا روی مبل وسط خونه ام تعجب کردم ، اون لعنتی این جا چیکار می کرد زجر و درد های که خودش و زن های نسبتاً محترمش سمیرا و سمیه سرم آوردن بس نبود . تمام عصبانیتم رو توی صدام جمع کردم و جوابش رو دادم

_ فکر نکنم به کسی که بدترین کار دنیا رو باهام کرد ، قرار باشه جواب بدم !

از جاش بلند شد و به سمتم اومد ، خونه نیمه تاریک بود و چراغ تیر برق بیرون از خونه مثل یک نوار نسبتا پهن گوشه ای از خونه رو روشن کرده بود که شانس بد من صاف روی صورت برج زهرمار افراسیاب افتاده بود .صدای پوزخندبلندش توی خونه خالی از وسایلم پیچید

_ توی ع×و×ض×ی همه زندگیم رو خراب کردی و باعث شدی الهام ترک م کنه

با صدای بلندی خندیدم و پررو تر از خودش جوابش رو دادم

_ تو که به جای الهام دو نفر دیگه رو رفتی گرفتی ، یکی از یکی شیطان صفت تر مث خودت

می دونستم عاقبتش چیه ولی بلبل زبونی می کردم. با نشستن مشت سنگینش روی صورتم و منفجر شدن دماغم جواب دندون شکنی گرفتم .

افراسیاب دستش رو به نشونه تهدید جلوی صورتم گرفت و با داد حرفاشو زد و رفت

_ شیما خانوم دو روز دیگه لباساتو از این سگدونی جمع می کنی و بر می گردی خونه پدرام و گرنه به مولا علی قسم خونت رو می ریزم

تک خنده صداداری زدم

_ خوبه آدم های فلان ناموس و بی وجودی مثل تو ، یدونه علی دارن که مردونگیش رو به رخ همه بکشن نامرد دو عالم تو اگر مرد بودی خواهرت رو به یه آدم بدرد نخوری مثل پدرام آریا نمی دادی بی وجود

بعد از کلمه بی وجود مشت و لگد و چک بود که از طرف افرا روی صورتم می نشست و برای من انگار نوازش بود ، نوازش های پدرانه یک برادر تعصبی و با غیرت
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,440
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #3
پارت دوم

نوازش های پدرانه ای که از دوازده سالی من رو پای سفره عقد پدرام آریا، پسری نشوند که شرب خمر ،پارتی ودختر‌های رنگ‌ووارنگ اطرافش بهترین کارش حساب می شد و کتک خوردن از برادر بی غیرت و پدرام بی همه چیز مثل نمک غذا شده بود برام . هیچ چیز مهم نبود با هر مشتی که روی بدنم‌ می نشست لحظه به لحظه تنفرم از شیطان جلوی چشمم بیش تر و بیش تر از قبل می شد که در کسری از ثانیه افرا با صدای آخ بلندی روی زمین افتاد .

زبونم بند اومده بود و نمی تونستم کاری کنم توی تاریکی قد و قامت زنانه ای دقیقاً ورودی هال دیده می شد که برای ثانیه های کوتاهی حس های ترس ، خوش‌حالی ، بدبختی و خوش بختی رو برام تداعی می کرد .

نمی دونستم خوش حال باشم یا ناراحت ، غمگین باشم یا شاد ، هیچی نمی دونستم .

_ شیما به چی فکر می کنی ؟

خدایا گوش هام درست می شنید اون کسی که باعث اون صدای آخ افراسیاب شده بود الهام بود !

_ ا...ا...ال

زبونم انگار رعشه گرفته بود و نمی تونست کلمه الهام رو به زبون بیاره

_ آره ، الهامم شیما جان

اشک هام دونه به دونه از چشم هام باریدن گرفت و مث ابر بهار شروع به ریختن کردن و الهام با سرعت هر چه تمام تر بغلم کرد .

_ خانم‌ آرامش ، شیما خانوم ، کجا هستید؟

از شنیدن صدای سینا پسر فضول و یلاقبای همسایه می تونم به معنای واقعی بگم رنگ‌ صورتم توی اون تاریکی سفید سفید شده بود .

با برخورد جسم سختی به سرم هیچ چیزی نفهمیدم و همه جا جلوی چشمم سیاه شد .

###
(سینا)

بازی ال کلاسیکو‌ جای حساسش بود و در حالی که رئال مادرید یک هیچ از بارسا قبل افتاده بود یه ضربه کاشته برای رئال پشت محوطه جریمه به دست اومد که کریستیانو رونالدو پشت ضربه ایستاده بود و قصد زدن داشت، تمام تمرکزم به عنوان یه رئالی متعصب روی این ضربه بود داور سوت رو به سمت دهنش برد، تا خواست سوت رو بزنه صدای مثل شلیک گلوله از خونه همسایه تمرکزم رو بهم زد و نگاهی به دیوار کنارم که با خونه شیما دختر زیبای همسایه مشترک بود انداختم و از جام بلند شدم. می دونستم که به تازگی از شوهرش طلاق گرفته و برادرش آدم‌ درستی نیست.
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,440
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #4
پارت سوم

کریستیانو رونالدو توپ رو با یه شوت سرکش به گوشه دروازه مارک آندره ترشتگن دروازه بان آلمانی بارسلوناکوبید و یک لحظه شم پلیسی ام به کار افتاد ، امشب برعکس همیشه بی سیم اداره همراهم بود و سریع با بی سیم موقعیت مشکوک رو گزارش کردم .

_ شهاب ،شهاب ، نوین سه

_ نوین سه به گوشم ؟

_ به آدرس محله ۶۳ مورد مشکوک تیراندازی داریم !

_ نوین مطمئنی؟

_ بله همسایه خودمون هستن

مامورپشت بی سیم لحظه ای مکث کرد ، صدای محوی از پشت بی سیم به گوشم رسید که ظاهراً داشت هماهنگ می کرد، بعد از چندمین مامور بی سیم رو برداشت .

_ هماهنگ شد و بی سیمتون شناسایی شد ، بزودی دوستان نیروی انتظامی و همکارانتون میرسن.

_ لازم نیست من کاری انجام بدم ؟

_ با احتیاط کامل سعی کنید ، محل رو بررسی کنید.

_ چشم

_ بی بلا شب خوش

_ شب خوش

به خاطر حساسیت کار نمی تونستم اسلحه داشته باشم ، قمه ام که شکل کوسه داشت رو پشت کمرم گذاشتم و آروم از خونه بیرون رفتم ، در خونه شیما خانوم بسته بود ، با شاه کلید در رو باز کردم به آروم ترین شکل ممکن داخل رفتم که شخص مشکی پوشی بهم برخورد کرد و تنه محکمی بهم زد ، یه حسی گفت دنبالش برم و بدون حرف با آخرین سرعتم به دنبالش دویدم .
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
1
بازدیدها
36
پاسخ‌ها
23
بازدیدها
166
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
35

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین