. . .

متروکه رمان عشق یعنی... | Lotus Lady

تالار تایپ رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. عاشقانه
  2. تراژدی
  3. طنز
نام رمان: عشق یعنی...|...Love mean
ژانر: عاشقانه*طنز*تراژدی
نویسنده: لوتوس لیدی|Lotus Lady

مقدمه:
وقتی برای اولین بار او را دید...
هرگز فکرش را نمی‌کرد که "او"
همان کسی است که بعدها، بارها برایش بمیرد...!
اولین دیدار آنها در یک کافی‌شاپ، ایستگاه اتوبوس یا مترو نبود.
در یک پیادروی پر از درخت، در کلاس درس یا سرجلسه امتحان نبود.
پشت پنجره روبه دریا، جنگل، کوه‌پیمایی، رستوران، گشت و گذار یا پیک نیک نبود.
حتی اولین دیدارشان یک تصادف و بیمارستان هم نبود، بلکه اولین دیدار آنها در پس و پشت رویاهایشان اتفاق افتاد.
در زمان و مکانی که هرگز فکرش را نمی‌کردند با یکدیگر روبه‌رو شوند.
در جایی که هردو به دنبال دیگری می‌گشتند.
این چنین شد که زنجیره اولین دیدارشان چنان پیچ در پیچ درهم تنید که هیچ تقدیر و کائنات و سرنوشتی...
راهی جز همراهی با آنها ندارند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
863
پسندها
7,336
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
Negar__f19057b2c9f2a505.png


نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن رمانیک را برای انتشار رمان خود؛
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان

اگر سوالی دارید میتوانید بعد از خواندن قوانین زیر سوالتون رو مطرح کنید.
قوانین پرسش سوال ها

قبل از درخواست جلد، قوانین زیر را مطالعه کنید.
قوانین درخواست جلد

برای درخواست نقد، با توجه به قوانین در تاپیک زیر اعلام آمادگی کنید.
درخواست منتقد برای رمان

شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست رصد

بعد از اتمام رصد، میتوانید درخواست ویراستار دهید.
درخواست ویراستار

جهت درخواست صوتی شدن آثار خود می‌‌توانید در تالار مربوطه، درخواست دهید.
درخواست صوتی شدن رمان

و پس از پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.
تاپیک اعلام پایان رمان

|کادر مدیریت رمانیک|
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Lotus Lady

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5048
تاریخ ثبت‌نام
2023-05-09
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
3
پسندها
6
امتیازها
23

  • #3
مقدمه:

وقتی برای اولین بار او را دید...

هرگز فکرش را نمی‌کرد که "او"

همان کسی است که بعدها، بارها برایش بمیرد...!

اولین دیدار آنها در یک کافی‌شاپ، ایستگاه اتوبوس یا مترو نبود.

در یک پیادروی پر از درخت، در کلاس درس یا سرجلسه امتحان نبود.

پشت پنجره روبه دریا، جنگل، کوه‌پیمایی، رستوران، گشت و گذار یا پیک نیک نبود.

حتی اولین دیدارشان یک تصادف و بیمارستان هم نبود، بلکه اولین دیدار آنها در پس و پشت رویاهایشان اتفاق افتاد.

در زمان و مکانی که هرگز فکرش را نمی‌کردند با یکدیگر روبه‌رو شوند.

در جایی که هردو به دنبال دیگری می‌گشتند.

این چنین شد که زنجیره اولین دیدارشان چنان پیچ در پیچ درهم تنید که هیچ تقدیر و کائنات و سرنوشتی...

راهی جز همراهی با آنها ندارند.



ماه، امشب تمام نور خود را به دنیا هدیه داده بود. کمی دلم گرفته بود… نه از بدی‌های روزگار بلکه از دلتنگی…
دلتنگی که نمی‌دونم درست و به‌جا هست یا کاری اشتباه و گناه…
با خودم جنگی بزرگی دارم اما همیشه آخر جنگ به این نتیجه می‌رسم که حتی اگر گناه هم باشد برایم مهم نیست و چه‌چیزی زیباتر از گناه عاشقی.
با قرار گرفتن دستی به روی شانه‌ام سر برگرداندم و به سمت آن شخص چرخیدم. با دیدن لبخند مادربزرگ، قلبم گرم شد و لبخندش به روی لبلم نیز منعکس شد:
-مهری جون!
به کنارم آمد و روی تاب نشست:
-چی باعث شده دخترکم این‌جوری غمگین باشه؟
لبخندی به روی چهره مهربانش زدم:
-نه مهری جون ناراحت نیستم. توی فکر بودم.
در آغوشم کشید:
-چی فکرت رو این‌جوری مشغول کرده عزیزم؟
نگاهم را دوباره به ماه دادم. به یاد روزهایی نه چندان دور افتاده بودم. تقریبا سال پیش در همین روزها…
اما تنها تفاوتش احساس درونم بود… سال پیش تنها ناراحتی، غم و خشم درونم شعله‌ور بودند اما حال خوشحالی و آرامش.
-می‌دونید مهری جون، نمیشه توی کار این دنیا سر درآورد. سال پیش همین روزا بود که کل وجودم از احساس نارحتی و خشم پر کرده بود. اما الان، کنار شما و آقاجون احساسی جز شادی و خوشحالی ندارم.
مامان مهری به من خیره شد اما پرده‌ای شفاف در چشمانش برق می‌زد:
-هلما عزیزدلم! خدا خودش هوای بنده‌هاش رو داره. می‌دونه چی به صلاحشون و چی به ضررشون. می‌دونم سال پیش سختی‌های زیادی رو تحمل کردی ولی همیشه می‌گن بعد از هر سختی شادی زیادی نهفته‌اس.



 
آخرین ویرایش:
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
1
بازدیدها
31
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
48
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
340
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
262

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین