به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین
ژانر: عاشقانه، جنایی
نویسنده: ستیا
ناظر: @ansel
خلاصه: آتش یک انتقام بزرگ وقتی جوانه زد تمام رویاها و هست و نیستش را سوزاند، جوری که خودش هم باور نمیکرد. دخترکی که پایش به بازی خطرناکی باز شده بود و خودش هم خبر نداشت، کافی بود با جرقهای کوچک تمام دنیای رنگیاش را بسوزاند و سیاه کند، اما آیا راهی برای خاموش کردن این آتش بود؟ آیا چیزی بود که مانند آب روی آتش بریزد و بازی را تمام کند؟ شاید آرامش... شاید شروع دوباره... شاید عشق!
مقدمه: از همه چیز و همه کس دل بریدم تا به اینجا رسیدم. همه مانع شدن، سنگ جلوی پام انداختن اما هیچ کدوم نتونستن به جایگاه من برسن! بلکه فقط یه کینه رو توی دل من بزرگ و بزرگتر کردن. من... امیرهومان سلحشور ملقب به هامان، رسیدم به جایی که توی رویاهام میدیدم؛ جایی که لیاقتش رو داشتم. قرار بود فقط انتقام خون چند نفر رو بگیرم و بعدش بشم آدم خوبهی داستانم اما رویای من با واقعیت فرق داشت...!
آخرین ویرایش: