. . .

متروکه رمان سایع فیول|فاطمه فرهمندنیا

تالار تایپ رمان
ژانر اثر
  1. ترسناک
  2. معمایی
  3. دلهره‌‌آور(هیجانی)
نام رمان: سایع فیول
نام نویسنده: فاطمه فرهمندنیا
ژانر: معمایی، ترسناک، دلهره‌آور(هیجانی)
خلاصه:
همین که دستان سردش را در پیچ موهای براق و سرخش قرار می‌دهد دوباره آنجلا سبد خونی را در مقابلش نشان می‌دهد؛ پوزخند مرموزش نشان از جنگی دیگر را می‌داد... نشان از یک نبردی بی‌طرف... که بی شک آن دوال‌پا های احمق برنده آن نخواهند بود...
مقدمه:
گاهی وقت‌ها هست که فکر‌ می‌کنیم در لحظه‌ای هستیم که نیستیم...
صداهایی را می‌شنویم که نمی‌شنویم...
چیزهایی‌را می‌بینیم که درواقع نمی‌بینیم!
آری به ظاهر احمقانه می‌آید!
در ذهن هیچ‌کسی هنوز که هنوز است این لحظات به واقعیت ذهنی کاملی نرسیده است!
و حال، من! دختری از تبار اهریمن! دختری از تبار شیطان! برای اثبات آن‌ها احضار شده‌ام... آمده‌‌ام‌ بر شما!
آمده‌ام تا به آن‌ها پیشوند ماهیت بچسبانم...

پ.ن: سایع فیول به معنای دختر شیطان است که میتوانید او را با اوراد مخصوص به خدمت در آورد.
 
آخرین ویرایش:

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
850
پسندها
7,277
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
wtjs_73gk_2.png
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن رمانیک را برای انتشار رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.​
اگر سوالی دارید میتوانید بعد از خواندن قوانین زیر سوالتون رو مطرح کنید.​
قبل از درخواست جلد، قوانین زیر را مطالعه کنید.​
برای درخواست نقد، با توجه به قوانین در تاپیک زیر اعلام آمادگی کنید.​
بعد از اتمام رمان، میتوانید درخواست ویراستار دهید.​
جهت درخواست صوتی شدن آثار خود می‌‌توانید در تالار مربوطه، درخواست دهید.​
و پس از پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.​

|کادر مدیریت رمانیک|​
 

BAD_GRIL

رفیق رمانیکی
مقام‌دار آزمایشی
بازرس
ناظر
منتقد
طراح
نام هنری
Kameliya
آزمایشی
منتقد+بازرس چت
شناسه کاربر
1062
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-16
آخرین بازدید
موضوعات
164
نوشته‌ها
886
راه‌حل‌ها
18
پسندها
4,509
امتیازها
421
سن
20
محل سکونت
لاس‌ و‌ گاس
وب سایت
romanik.ir

  • #2
به نام خدا
پارت۱
باناک، مونتانا از زمانی که به شهرهای اشباح در فیلم‌های وسترن فکر می‌کنید، به یاد مکان‌هایی مشابه باناک می‌افتید. این منطقه که در طی زمان خالی از سکنه شده و به دست فراموشی سپرده شده است، محلی پر از داستان‌های غم‌انگیز مخفی‌شده در میان ساختمانی با دیوارهای مخروبه و پوسیده است. مردم باناک که دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتند، دست به ترک خانه‌های خود از همان مسیری زدند که آمده بودند. چندین قرن گذشت کسی دیگر خبری از آنجا نمی‌گرفت؛همه‌ی مردم به این باور رسیده بودند که آنجا خانه‌ی جن و ارواح است و دیگر محل زندگی انسان نیست و اگر کسی قصد داشته باشد درآنجا به زندگی عادی بپردازد قطعاً جان خود را از دست خواهد داد. اما آن قضیه همان‌جا تمام نشد! داستان تازه آغاز شده بود، آغازی که زندگی را طور دیگری معنا می‌کرد، آغازی که همه چی را دگرگون کرد.
***

با نگاه چندش به آن موجودات کریح چشم دوخته بود؛ دگر طاقت‌اش طاق شده بود، به آنجلا چشم غره‌ای می‌رود و از ته حلق‌اش بلند فریاد زد که باعث شد مایع سیاه رنگی از گلویش سرازیر شود، همیشه همان‌طور بود، تا خشم خود را بروز می‌داد، آن اتفاق حال بهم‌زن می‌افتاد! دلیلش برای خودش هم‌روشن نبود و البته او زیادهم کنجکاو آن موضوع نبود.
_ خفه شین دیگه! اصلاً برید گمشید همتون موجودات نجاست حالم ازتون بهم می‌خوره!
تک تکشان شروع کردن به پچ پچ کردن؛ بدتر از قبل عصبی شد، یک لحظه احساس کرد بدن‌اش درحال خشک شدن است، درونش را انگار داشت چیزی با شدت شعله می‌سوزاند؛ با خود زمزمه می‌کرد:
- من نمی‌خواهم! آن امپراتوری را نمی‌خواهم!
برایش شگفت‌انگیز بود! چرا رئیس قلعه آن مقام را به او سپره بود کسی که نه تمرینی دیده بود و نه اصلاً سابقه‌ای در آن کارها داشت! برایش بسیار جای تعجب داشت که آنجلا با آن حد از قدرت و اقتداری که دارد هنوز در همان پست باقی مانده و او حال شده بود فرمانروای یک قلعه! یک‌جای قضیه می‌لنگید! اما چه و چرایش بزودی مشخص خواهد شد!
 
آخرین ویرایش:

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
1
بازدیدها
56
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
72
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
49

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین