عنوان: حسرت آغوش
ژانر: عاشقانه مافیایی غمگین
نویسنده: سحرمیرغفوری
ناظر: @ansel
خلاصه:: وقتی عطرها بوی خون میگیرند!
آشوب، وارث پنهان امپراتوری مافیایی پدرش، بعد از ۲۴ سال زندگی مخفیانه در ایتالیا، وارد جهنمی از دروغ، خیانت و انتقام میشه. یه آتیشسوزی، یه عشق ممنوعه، یه ازدواج اجباری و یه راز خانوادگی تاریک، همه به هم گره خوردن. حالا آشوب باید بین وفاداری به خانواده و عدالت، یکی رو انتخاب کنه؛ اما آیا واقعاً میتونه به کسی اعتماد کنه، وقتی همه چیز بر پایهی دروغ بنا شده؟
مقدمه:
در تاریکیهای زندگی، گاه رازهایی پنهان میشوند که اگر به نور بیفتند، میتوانند همه چیز را دگرگون کنند. «حسرت آغوش» داستان پیچیده و پرتنش «آشوب»، جوانی است که به دنبال هویت و آیندهی خود از دنیای تاریک مافیا خارج میشود. او در تلاش است تا از سایهی سنگین پدرش فرار کند؛ اما گذشتهاش همچنان به او چنگ میزند و مانع از رهاییاش میشود.
پس از ۲۴ سال زندگی مخفیانه در ایتالیا، آشوب ناگزیر به مواجهه با حقیقتی تلخ است. یک آتشسوزی مرموز زندگیاش را به هم میزند و پرده از روی شکافهای عاطفی و خانوادگیاش برمیدارد. در این برههی بحرانی، او در مییابد که عشق میتواند هم نجاتدهنده و هم نابودکننده باشد. عشق ممنوعهای که به یک ازدواج تحمیلی بدل میشود و آشوب را در میانهی دو انتخاب حساسی قرار میدهد: وفاداری به خانواده یا پایبندی به عدالت.
در این رمان، خوانندگان با دنیایی از خیانت، نفرت و عشق مواجه میشوند، جایی که برای بقا باید هر بار انتخابهای سختی را انجام دهند. آیا آشوب توان خواهد داشت از دنیای دروغ و فریب بیرون بیاید؟ یا این بار با انتخابی نادرست، به مداری از شکست و حسرت فرو خواهد رفت؟ «حسرت آغوش» داستانی است درباره تلاش برای یافتن حقیقت و معنا در جهانی که به روزمرگی و سایههای فریب آغشته شده است.
ژانر: عاشقانه مافیایی غمگین
نویسنده: سحرمیرغفوری
ناظر: @ansel
خلاصه:: وقتی عطرها بوی خون میگیرند!
آشوب، وارث پنهان امپراتوری مافیایی پدرش، بعد از ۲۴ سال زندگی مخفیانه در ایتالیا، وارد جهنمی از دروغ، خیانت و انتقام میشه. یه آتیشسوزی، یه عشق ممنوعه، یه ازدواج اجباری و یه راز خانوادگی تاریک، همه به هم گره خوردن. حالا آشوب باید بین وفاداری به خانواده و عدالت، یکی رو انتخاب کنه؛ اما آیا واقعاً میتونه به کسی اعتماد کنه، وقتی همه چیز بر پایهی دروغ بنا شده؟
مقدمه:
در تاریکیهای زندگی، گاه رازهایی پنهان میشوند که اگر به نور بیفتند، میتوانند همه چیز را دگرگون کنند. «حسرت آغوش» داستان پیچیده و پرتنش «آشوب»، جوانی است که به دنبال هویت و آیندهی خود از دنیای تاریک مافیا خارج میشود. او در تلاش است تا از سایهی سنگین پدرش فرار کند؛ اما گذشتهاش همچنان به او چنگ میزند و مانع از رهاییاش میشود.
پس از ۲۴ سال زندگی مخفیانه در ایتالیا، آشوب ناگزیر به مواجهه با حقیقتی تلخ است. یک آتشسوزی مرموز زندگیاش را به هم میزند و پرده از روی شکافهای عاطفی و خانوادگیاش برمیدارد. در این برههی بحرانی، او در مییابد که عشق میتواند هم نجاتدهنده و هم نابودکننده باشد. عشق ممنوعهای که به یک ازدواج تحمیلی بدل میشود و آشوب را در میانهی دو انتخاب حساسی قرار میدهد: وفاداری به خانواده یا پایبندی به عدالت.
در این رمان، خوانندگان با دنیایی از خیانت، نفرت و عشق مواجه میشوند، جایی که برای بقا باید هر بار انتخابهای سختی را انجام دهند. آیا آشوب توان خواهد داشت از دنیای دروغ و فریب بیرون بیاید؟ یا این بار با انتخابی نادرست، به مداری از شکست و حسرت فرو خواهد رفت؟ «حسرت آغوش» داستانی است درباره تلاش برای یافتن حقیقت و معنا در جهانی که به روزمرگی و سایههای فریب آغشته شده است.
آخرین ویرایش توسط مدیر: