آیجس
Part1
- امکان نداره مامان من پام و تو اون خونه نمیزارم.
- چرا اگاتا تو میری
- من نمیرم مامان، حتی اگه طناب دارگردنم باشه!
حرصی به سمت اتاقم دویدم، یه تماس از دست رفته از آسا داشتم. باهاش تماس گرفتم.
- چیزی شده آسا؟
- نه، فقط میخواستم ببینم با مامانت به کجا رسیدی
- به هیچ جا نه من کوتاه میام نه مامان. یه اوضاییه که باید ببینی
- هوف اگه تو هم زیادی سخت میگیری مگه چی میشه یه ده دوازه روز و پیش ننه بزرگه پیرت بگزرونی؟
- من سخت نمیگیرم آسا مشکل مامانه من نمیفهمم مامانی مریضه من برای چی باید برم اونجا؟ مگه کسه دیگهای نیست؟
- حالا عیبش چیه مامانی خواسته تو پیشش باشی
- عیبش اینه که من از اون خونه میترسم عجیبه، مرموزه، ترسناکه، سرده، احساس جنون میکنم وقتی اونجام
- تو زیادی شلوغش میکنی اش یعنی چی که ترسناکه؟ انقدر میگم این فیلم ترسناکها رو نبین گوش نمیدی
- یعنی اینکه من از اونجا بدم میاد همه جاش اینه داره اصلاً میدونی شبایی که اونجا میموندم تا صبح چی به سرم میومد؟
- نه، خب؟
- احساس جنون داشتم حس میکردم الانه که پا میشم و صدای جیغام تو خونه میپیچه چیز ترسناکی نبودا؛ ولی من حس بدی داشتم
- حسه تو زیادی حرف میزنه اصلاً میخوای منم همرات بیام؟
- مامانت مشکلی نداره؟
- نه، مامانی چی؟
- نه فکر نکنم مامانی همیشه میخواست ببینتت
_پس من تا فردا خدمو میرسونم توهم یه بیلیت برام جور کن
- باشه به مامان میگم
- میگم اون شلوار نارنجیتم پیش منه میارمش برات
- خوبه،کاری نداری شما؟
- نه برو دیگه
- مزاحمم شدی دو قرصو نیمتم باقیه؟
- برو گمشو خدافظ
نگاهی ب تلفن انداختم قطع کرده بود دختره ابلهه
- مامان اون بیلیطها رو دوتاش کن
بیحرف سری تکون داد
مامان همیشه همین طوری بود یه آمریکایی اصیل، خوش قیافه، خوش اندام، با کمالات و مغرور
اون در نوعه خودش بهترین بود پدر هم همین طور یه مرد ایرانی قد بلند که توی دانشگاه با مادرم آشنا شده بود من یه دو رگه بودم و مسلط به هر دو زبان
بیخیال خودم شدم به سمت اتاق حرکت کردم از پیرهن مردونه بابا تا پلی استیشن جان، برادرم بالاخره قرار بود یک ماه اونجا بمونم.