متروکه دلنوشته، چتر ،آرتمیس

نام اثر: چتر
نویسنده: آرتمیس
ژانر: عاشقانه
مقدمه: چتری خریده ام برای روزهای بارانی ام
باران که می آید،پشت پنجره ،نگاهم به خیابان خلوت است.
تو را میخواهم ویک خیابان خیس ویک نگاه آشنابدون چتر...
قلبم درتلاطم دیدارت،چه غریبانه فریاد میکشد
دلم ابری،چشمهایم بارانی،گونه هایم خیس
بازهم نیامدی...

 

[Romanik Bot]

به نام خداوند دل‌های پاک​

سلام خدمت شما دل‌نویس عزیز!​

متشکریم از شما برای انتخاب انجمن رمانیک جهت انتشار آثار ارزشمندتان.​

خواهشمندیم قبل از شروع کردن نگارش دلنوشته‌تان، قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه فرمایید!​

[قوانین و مراحل ایجاد تاپیک دلنوشته]​

پس از ارسال حداقل ده پارت از دلنوشته خود، می‌توانید طبق قوانین تاپیک زیر برای اثر خود درخواست جلد دهید.
[درخواست جلد برای دلنوشته]​

پس از اتمام نگارش، برای درخواست نقد و تعیین سطح اثرتان، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست نقد و تعیین سطح دلنوشته] ​

پس از رفع ایرادات گفته شده توسط منتقد، جهت بررسی دوباره و تعیین سطح مجدد اثرتان از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[تعیین سطح مجدد دلنوشته]​

پس از اتمام نگارش دلنوشته، می‌توانید از طریق لینک زیر برای صوتی کردن دلنوشته خود اقدام کنید.
[درخواست صوتی شدن دلنوشته]​

پس از اتمام نگارش دلنوشته، در تاپیک زیر اعلام کنید.
[اعلام پایان نگارش دلنوشته]​

شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.​

درخواست رصد​

پس از اتمام رصد برای ویراستاری و ارسال اثر شما روی سایت، طبق موارد گفته شده در لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست ویراستاری دلنوشته]​

جهت انتقال اثر به متروکه و یا بیرون آوردن اثر از متروکه، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[انتقال و بیرون آوردن دلنوشته از متروکه]​

متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!​

| مدیریت تالار ادبیات انجمن رمانیک |​

 

[ارتمیس]

بند بند وجود شاعر پر از عشق است. فقط یک عاشق میتواند با کلمات جادو کند.
هنوزم به یاد دارم برادرم شعر مینوشت که من بهش میگفتم اینا معر هم نیستن!
ی روز اومد و گفت :از کجا بفهمم اون هم دوستم داره؟!
گفتم : به چشماش نگاه کن میفهمی.
غمی درونش نشست و با آه گفت: از بس چشماش چیز میز مالیده خود چشماش هم به سختی دیده میشه.
نوشته هاش رو تایپ کرد،بیش از صد صفحه شد. اما دیگر عشقی در وجودش دیده نميشد.
گاهی در دام رهگذران نقاب کشیده می افیم و هیچ کس صدای ترکهای قلبمان را نمی شنود.
او چه آسان میرود و ما چه سخت رفتنش را باور میکنم.

 

[ارتمیس]

دفترخاطراتت بی اجازه من در ذهنم ورق مبخوره
در هر صفحه درد رو به جان میخرم و باز لبخند میزنم.
دنیا هم بگوید رفتنت درد است و شکستن،
من روی لحظه دیدن قفل شده ام
روی اولین نگاهت
روی اولین تپش های قلبم
روی اولین عشق
این صفحه مرا عاشق تر میکند
نه... !
تو نرفتی!
قلبم همچنان بیقرار به سینه ام میکوبد
درد شیرین عشق هنوز جاریست
دیگران کور و کر هستند
این را فقط من میدانم
تو همیشه در قلبمی!

 

[ارتمیس]

چشمانم بی اجازه گوهرافشانی میکنندو اخ از دل بیقرارم که دیوانگی از سر گرفته
روی سجاده خیسم عهد بر فراموشی و سکوت بستم
عهدی که میدانم به سحر نرسیده شکسته خواهد شد
حرفهای نگفته ام بیخ گلویم را میفشارندو...
من چرا خفه نمیشوم؟!
دلم خوابی طولانی میخواهد... ابدی !
چقدر عبور از توقف ممنوع سخت میشود وقتی جایی برای رفتن نداری
بگذار به جرم گناه نکرده جریمه شوم
بگذار کمی در حوالی ممنوعه ات نفس بکشم برای روزهای بی کسی ام
بگذار آخرین ها را هم با لبخند بنویسه...
اما دردم همیشگی خواهد بود
بی تو نفس کشیدن یادم میرود...

 

[ارتمیس]

عشق را در کوچه های بی کسی جستن ،خیانت بر دلی است که از آن تو می باشد.
تمام وجودت صرف یک اشتباه میشود؛اشتباهی که برای شکست دعوت نامه میفرستد.
صبوری سخت است اما بهتر از خوردن قوره ترش و گس وبد طعم است.
در مکتب عاشقی ، توبه کردن و شکستن توبه هر دو،بهای سنگینی دارد.
جدال عقل و عشق هم راه به جایی نمیبرد.
شتاب جایز نیست،درنگ کن،سلطان قلبت پیاده میآید تا تنها سوار اسبش تو باشی...ابدی

 

[ارتمیس]

راه رفته را برگشتن آسان نیست. اگر سنگی در مسیرت قرار گرفت تلاش نکن برداری و بشکنی
وقت تفکر است. صبوری کن،مسیر درست را انتخاب و به راهت ادامه بده
جاده زندگی پر از میوه ممنوعه است.با کوچکترین اشتباه پایت میلغزد و دلت از بهشت دور میشود.
به سمت نور برو ، نور زیاد و زیادتر میشود تازه چشمانت میتوانند ببینند
آن نور در قلب تو است نه در آسمان
بهشت و جهنم در وجود همه ماست
غم
شادی
عذاب
خوشحالی

 

[ارتمیس]

خراب کردن آسان تر هست یا ساختن؟
با هر حرف تلخش ی ترک کوچیک ایجاد میشه
و هر بار وسعت پیدا میکنه و عمیق تر میشه
با درد با سختی ، همه ی رویاهای قشنگت رو تبدیل به ویرانه میکنه؛
تمام چیزهایی که ی روز با عشق تزئین کرده بودی پژمرده و خشک میشن
حتی دیگه پایی برای رفتن و دوباره ساختن نداری
و چه بسیارند انسانهایی که باعث مرگ دیگران میشوند
و فراوان تر از آن مرده هایی هستند که به ظاهر زنده و متحرکند.