. . .

انتشاریافته دلنوشته و از خدایی که غافل بودم | هدیه قلی زاده

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
سطح اثر ادبی
برنزی
اثر اختصاصی
نه، این اثر در جاهای دیگر نیز منتشر شده است.
به نام آفريننده جان و تن
نام دلنوشته: و از خدايی که غافل بودم!
نام دل‌نويس: هديه قلی زاده
ژانر: تراژدی، عاشقانه
مقدمه: در جهانی پا نهادم و قدم برداشتم که ميلياردها انسان در آن قبل و بعد از من اقامت داشته‌اند. جهانی که وسعت و بزرگی زيادی دارد. جهانی که از وسعت خودش هيچ‌گاه مغرور نشد و با استقبال گرمی، همه‌ی ما را‌ در آغوشش پذيرفت، آغوشی گرم‌تر از آفتاب سوزان! اما چرا تعدادی از ما، گرمی آن را احساس نکرديم؟ آيا گرمی جهان همان خوشبختی ما در دنياست؟ نمی‌دانم! سرگردانم! به راستی دنيا و جهان عجيبی است. آری! گاهی جهان کوچک است و ما‌ گاهی‌ آن‌قدر در نزديک هم هستيم که وسعت و بزرگی خدا،‌ مهم‌تر از آن‌ جهان را به سادگی زير سوال می‌بريم. هزاران بار پشت سر هم نفرت ديديم؛ عشق ديديم؛ خيانت ديديم؛ اعتماد واقعی ديديم و صدها هزار بار هم درد کشيديم؛ تحقير شدیم اما به دليل آن‌که... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 13 users

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,218
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #2
سلام خدمت نویسنده‌ی عزیز!
متشکریم از شما ضمن انتخاب انجمن رمانیک برای انتظار آثار ارزشمندتان، خواهشمندم قبل از شروع کردن تایپ دلنوشته‌تان قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه فرمایید!

قوانین و مراحل ایجاد تاپیک رمان

زمانی که دلنوشته‌ی شما به ده پارت رسید می‌توانید از طریق لینک زیر برای آن درخواست جلد بدهید. (پ.ن: ابتدا قوانین تالار جلد را مطالعه فرمایید.)

درخواست جلد برای دلنوشته

زمانی که دلنوشته‌ی شما به دوازده پارت رسید شما می‌توانید؛ جهت بررسی سطح قلمتان توسط منتقدان عزیز، از طریق لینک زیر درخواست نقد بدهید.

قوانین و چگونگی درخواست منتقد برای دلنوشته

نویسندگان عزیز؛ جهت درخواست تعویض تگ اثرتان می‌توانید از طریق لینک زیر اقدام نمایید.

درخواست تعویض تگ

شما می‌بایست پس از اتمام تایپ اثرتان؛ از طریق لینک زیر اعلام کنید.

اعلام پایان تایپ دلنوشته

شما می‌بایست پس از اتمام تایپ دلنوشته‌تان جهت رفع اشکالات نگارشی و تایپی؛ از طریق لینک زیر درخواست ویراستار کنید.

درخواست ویراستار برای دلنوشته

متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!

|کادر مدیریت انجمن|​
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 5 users

هدیه زندگی

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,854
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,575
امتیازها
452

  • #3
مدت زيادی بود که دلم از زمان و زمين گرفته بود. هربار با بغض‌های پی در پی‌ام قلبم درون سينه‌ام باعث سنگينی نفسم می‌شد. دليل چه بود؟ نمی‌دانم. دنبال راه نجاتی برای اين مخمصه بودم؛ روز و ‌شب، شب و روز به دنبال چيز ندانسته می‌گشتم اما هدفم چه بود؟ همان چيزی که دنبالش می‌گشتم با من بود و من با او اما هرچه‌‌ که بود، من از او دور بودم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 12 users

هدیه زندگی

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,854
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,575
امتیازها
452

  • #4
هر بار با بی‌توجه به زندگی افراد رنج کشيده يا نکشيده، رد می‌شدم و به آسانی می‌گذشتم، چرا که ارزشی برايم نداشتند.
زندگی‌ای که سراسر وجود آن در دو حرف خلاصه می‌شود؛ ترديد و شک.
اما برای رسيدن به يقين، راهِ چاره چيست؟
با زندگی‌ای که وجود آن از دو کلمه بی‌اعتمادی و دروغ صحبت می‌کند شروع کرديم؛ با ترديد، با وسوسه‌ی خواستن يا نخواستن و آن‌گاه که خواستن را با دستان‌‌مان برگزيديم، به آسانی، خودمان را از حقيقت فاصله داديم و هم‌چون آبی که از شير ‌بر پايين‌ سقوط می‌کند، ‌پايين آمديم و خود را به پايين رسانديم و مدتی بعد طلب بالی کرديم که با آن هم‌چون‌ پروانه‌ای خود را به بالا برسانيم اما برای‌مان رويايی دست نيافتنی و غريب و غريب‌تری شد.
با ترديد، بی‌يقين، هم‌چون‌ شعمی سوختيم و خاکستر شديم. هر چه تلاش و فکر می‌کرديم، نه خبری از بال بود و نه شمعی نو!
اما چرا! چرا؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 12 users

هدیه زندگی

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,854
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,575
امتیازها
452

  • #5
قدم بر می‌داشتيم بر جاده‌ای تاريک که از انتهايش، از آن‌که سر انجام اين راه سرد که بی‌هدف قدم بر می‌داشتيم، خبر نداشتيم!
رفتيم برای رسيدن! با ترديدی آشکار سلام کردیم؛ عاشق شديم؛ با ترديد و ترس غصه خورديم؛ با ترديد و اشک و ناله و درآخر چشم بستيم با ترديد!
آری! حال، يقين، تو کجايی؟! ای کاش می‌توانستم جوری داد بزنم وسخن بگويم که آری! من مطمئنم مطمئنم تو هستی و تو را با تک تک سلول‌های وجودم درک اين را می‌کنم که تو
هستی و به خود بفهمانم تو نيز هستی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 13 users

هدیه زندگی

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,854
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,575
امتیازها
452

  • #6
با نگاهی سرد به صبح‌ها که ظهر به ظهرها که شب و به شب‌ها که صبح می‌شدند، می‌نگريستم و بلند شدم روزهايم را بی تو شروع کردم و پشت سر گذاشته‌ام. می‌گفتند بچه‌های
کوچک، روح پاک دارند و همچنين به خدا نيز نزديک‌تر هستند؛ حال به اين حرف پی بردم و توانستم آن را درک کنم. به راستی من در کوچيکی اندازه‌ای دلم پاک و صاف بود که تو را هميشه همراه خود می‌ديدم؛ تو را عشقم می‌خواندم و هر روز با عشق تو از خواب بر‌می‌خواستم و من بودم که هميشه از تو غافل می‌ماندم. اين تو بودی که در همه‌ی لحظات با من بودی و اين من بودم که هميشه تو را فراموش و از تو غافل می‌ماندم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 13 users

هدیه زندگی

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,854
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,575
امتیازها
452

  • #7
پر از مهربانی بودی، پر از عشق بودی و در آخر هميشه به ياد من بودی من غافل از تو!
فاصله‌ای ميان من و تو ساختند!
نمی‌دانم در چه زمانی اين فاصله شکل گرفت اما بين من و تو چنان فاصله افتاد که ديگر حتی با اسمت غريب و خودت برايم گم‌نام بودی!
مسبب اين همه فاصله چه کسی بود؟ گويی حرف‌های ديگران!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 12 users

هدیه زندگی

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,854
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,575
امتیازها
452

  • #8
در زندگی آن‌قدر غرق در کارهای روزمره‌ام مي‌شدم چراکه تو ديگر برايم ذره‌ای ارزش نداشتی!
با شکست‌های کوچک، نااميد از خودم بودم و لعنت بر جهان می‌کردم .
درک حرفايی را که بايد گفت يا که حس کرد را ‌هيچ‌وقت نفهميدم هم‌چو وقتی گفتند خدا را بايد حس کرد!

شک! شک و نيرنگ، شک و بی‌اعتمادی‌ و در آخر شک و دروغ!
به شک‌هایی انديشيدم که به سراغم آمده بودند. تصميم داشتم زندگی‌ام را بدون شک و ترديد کنم و در مسيری قدم بر دارم که يقين در آن پيدا و همچنين هم‌چون طلايی برايم بدرخشد چراکه روشنايی چراغ برای راه درست است اما راه‌حل چه بود؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 11 users

هدیه زندگی

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,854
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,575
امتیازها
452

  • #9
تلاش، تلاشی که اولين وظيفه انسان است.
خدا، لکه‌هايی در زندگيم رنگ گرفت که رنگش را دير ديدم. رنگی که بعد از ديدن آن وحشت کردم.
مشکی! رنگی که تنها تاريکی در آن به من چشمک می‌زد.
خدايا! مسببش من بودم؟ خدايا! سخت است هدفت گناه نکردن باشد اما اعمالت گناه‌کار جلوه بدهند.
سخت است نخواهی گناه کنی اما اتفاقاتی در زندگيت بيفتند که تو را وادار کنند.
سخت است صدایت بزنم ولی جوابم را ندهی.
مگر وقتی با ‌گِل ما را آفريدی قلب‌مان سفيدِ سفيد نبود؟ چرا لکه‌ی مشکین در اين قلب سفيد ايجاد شد؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

هدیه زندگی

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,854
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,575
امتیازها
452

  • #10
خدايا! هميشه و هروقت مي‌شود روی تو حساب باز کرد. کمکم کن! کمکم کن!
تنها کسی بودی که لحظه‌های تنهايی‌هایم، ترکم نکردی؛ پيشم ماندی؛ با همه مهربونی‌هایت که حد و حساب ندارد کمکم کن!
کمکم کن وقتی که درکم بيشتر شد، شعورم بيشتر شد، بيشتر به تو نزديک شوم. کمکم کن عاشقانه و خالصانه به سمتت به پرواز و یقین در بيایم.
من را جوری غرق در دريا مهرونی‌هایت کن که شک و ترديد از زندگيم خداحافظی کند.
کمکم کن درک اين را پيدا کنم که برای چه به سمتت می‌آيم و برای چه برايت می‌خوانم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین