نویسنده: آرمیتا حسینی
دلنوشته (نامه یک ایکس x )
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه
محبوب من میدانی اکنون که این نامه را مینویسم در چه حالی هستم؟
آه حالم خوب نیست، اما به گمانم باید بنویسم چون اگر ننویسم
ناکام خواهم رفت
من روی اولین پله منتهی به مسیرت افتادهام
خون آرام آرام چکه میکند، آنقدر چکه میکند تا بالاخره مرا بکشد
شاید با سرعت بدوی و به سویم بیای
و جنازهای با چشمان باز ببینی
و شاید هم اصلا نیایی و برای خیلی آمدنها دیر باشد
باور کن اصلا نمیخواهم تو را ترک کنم، من هنوز هم منتظرم که بیای و معادلات را حل کنی
و مرا نجات دهی
و ایکسی تنها، در خیابان شماره 13 را، در آغوش بکشی و بگویی، جوابت را پیدا میکنم
همیشه در کنارت هستم
تو فقط یک ایکس در کنج دفتر ریاضی نیستی... بیا اینها را بگو... بیا... میترسم دیر شود
(سخن نویسنده: این دلنوشته درواقع در قالب یک نامه هست برای معشوق و امیدوارم ازش خوشتون بیاد(لازم به ذکره... من اگر عاشقانه مینویسم به خاطر عاشق شدنو دلشکستگی نیست... فقط عشق مخاطب بیشتری داره و بار احساسیش بالاست بنابراین واسه متونم جذابه)
آخرین ویرایش توسط مدیر: