. . .

انتشاریافته دلنوشته مستعمره | فاطمه قاسمی(چهرزاد)

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
رده سنی
  1. جوانان
ژانر اثر
  1. عاشقانه
  2. تراژدی
سطح اثر ادبی
طلایی
اثر اختصاصی
نه، این اثر در جاهای دیگر نیز منتشر شده است.
negar__z8pd.png

«به نام تک پروردگار قلب‌های مستعمره»
نام اثر: مستعمره
نویسنده: فاطمه قاسمی(چهرزاد)
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
آه از کشتار فجیع حس من میان دست‌های مردانه‌ی تو!
داد از فریادهای خفه‌ام، پشت لبخند‌های مصنوعی تو!
آه از قلب مستعمره‌‌ای که شده چنگ در چنگ استعمار تو!
بینوا اشک چشم من که غلتیده، افتاده بر شانه‌ی تو!
من به چه حکم زندانی شده‌ام،
در بند پنجمین سلول حرف تو؟
می‌سوزد انگشت کوچکم از قول‌های دروغین و پوچ تو!
افتاده بر رویم، نام یک جانی مطابق حکم، ضربه‌ی چوب تو!
واژه‌ها در ذهنم مبهوت شده‌اند بی‌شک، از بی‌رحمی و سقاوت و دل سنگ تو!
در پیله‌ی خودساخته‌ام به دام افتاده‌ام.
سوخت تمام آرزویم را آتش حسد تو!
میان بازوان تو، استک‌بار آموخته‌ام
بی‌نهایت ستم دیده‌، تنها مؤنث قلمروی تو!
گوشه‌ای از قلب تو فرتوت شده‌ام
حق مرگ را هم از من سلب کرده، ابروهای درهم‌کشیده‌ی تو!
*حرف دل را باید گفت، هرچند مورد پسند همگان نباشد؛ اما بی‌شک به دل یک نفر سخت می‌نشیند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 19 users

Cheherzad

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
3516
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-30
آخرین بازدید
موضوعات
11
نوشته‌ها
117
پسندها
761
امتیازها
163
محل سکونت
جای در جوار امید

  • #11
باز من و پنجره و باز خیابان نود، کودکی دست به دست مادرش، گوش به نجوای پدر، لی‌لی‌کنان راه می‌رفت.
مادرش در پی او، پدرش خنده کنان!
موج خوشبختی آنان، چشمانم خیس کرد.
دست به چانه نهاده و به تماشا نشستم.
آن‌ور کوچه جایی نزدیک نخلستان دخترکی چادر مشکی به سر دانه‌های کوچک خرما را روی سر نهاده و می‌برد.
پسران روی پل چوبین رود، با تیر و کمان، بی‌توجه به حق حیات پرنده‌ها می‌کشتند.
نظرم تا به آفاق رسید و باز سر این خیابان پیدایش کردم.
وقت بستن پنجره‌ بود که باز دوباره‌ ملاقاتش کردم.
لرزه به پاهایم افتاد و قسم به جان عزیزم که صدای تپش قلبم را خوب احساس کردم!
او از من‌ چه‌ می‌خواست؟
عشقی آتشین یا جان نهادن بی‌منت؟
نمی‌دانم، خدایا تو بگو!
این احساس و این دلهره چیست؟
این احساس ممنوعه که این‌گونه مشوشم می‌سازد.
اين‌گونه مرا وا‌ می‌دارد به بی‌تابی!
مرا وا می‌دارد که نگران حادثه‌ای باشم.
چو قصه‌های ترسناک کودکی که مادرم برای خواب می‌گفت؛ اما از واهمه‌ی کشیده شدن پاهایم خواب به‌ چشمانم نمی‌آمد.
آن‌جا بود! نشسته بر نخل سربریده‌ای که ساکن همین خیابان است. پیرهن سپیدی به تن داشت. سبزه‌روی بود و بلندبالا، با چشمانی روشن، به رنگ رود در هنگام طلوع شمس که منِ خیره‌سر را غرق می‌کرد.
این‌بار نگاهش را از چشمان مشتاقم دریغ نمی‌کرد.
او در نگاه من چه می‌جست؟
چه راز سر به‌ مهری در قهوه‌ای چشمانم بود که اين‌گونه نظرم می‌کرد؟
این‌بار خلاف دیدار اول میلی به سخن ‌گفتن داشت انگار، اما صدای اذان آمد.
او رفت و من هم رفتم. او به مسجد و من به اتاق، او به‌ ناچار و من راضی، من برای دعای رفع این احساس،
اما او برای چه می‌رفت؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • جذاب
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 7 users

Cheherzad

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
3516
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-30
آخرین بازدید
موضوعات
11
نوشته‌ها
117
پسندها
761
امتیازها
163
محل سکونت
جای در جوار امید

  • #12
آه خدا! کودکم را تو ببین.
بدنش غرق به درد، گونه‌اش سرخ از تب. تو بگو من چه‌ کنم؟!
گهواره‌ی این طفل کجاست، تا لالایی خواب در گوشش آواز کنم؟!
آه خدا! کودکم بی‌تاب است!
کودکم بی‌خواب است.
من، دور از او، او دور از من!
این رسم، رسم زجر و فقدان است.
من پشت پنجره، او تنها در اتاق!
نعره می‌زنم و کس جواب نمی‌دهد.
ای استعمارگرِ تن و وجود من!
آن طفل را ببین!
چشمانش داد می‌زند "چه بود گنـ*ـاه من؟"
گر دوا ‌نمی‌دهی برای زخم کاری‌ام، در را باز کن تا کمی
در سـ*ـینه فشارمش.
بر پای نهم، جسم نحیفش را شاید توانستم آرامش کنم، دمی بخوابانمش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • قلب شکسته
  • عجب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Cheherzad

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
3516
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-30
آخرین بازدید
موضوعات
11
نوشته‌ها
117
پسندها
761
امتیازها
163
محل سکونت
جای در جوار امید

  • #13
چهارقد مشکی‌ام را در پی ‌خود می‌کشم و بوته‌های خار و خاشاک، دل نازکش را با بی‌چشم و رویی می‌درند.
هوا گرگ و میش است و هوای گورستان سنگین!
قدم‌هایم که تند می‌شوند، دستانم می‌لرزد.
کوزه‌ی آب ‌هم ازخدا خواسته، بار سبک می‌کند.
به مقصد می‌رسم و گل‌های ارکیده‌ را کنار می‌نهم.
و پشت پرده‌ای تار سنگش را به تماشا می‌نشینم.
قطره‌ای از اشکم روان بر مزارش می‌رود و روی نام او می‌ایستد.
آه من از رسم‌های دنیا بیزارم و از آداب‌های بیهوده خسته!
در کجای دنیا گفته‌اند پدری که در زندگی فرزند نیست
نامش بر سر مزار حک باشد؟
ای خفته در دل خاک، می‌بینی؟!
پدرت باز هم خودش نیست و نامش وظیفه‌ی پدری‌اش را یدک می‌کشد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • قلب شکسته
  • عجب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Cheherzad

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
3516
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-30
آخرین بازدید
موضوعات
11
نوشته‌ها
117
پسندها
761
امتیازها
163
محل سکونت
جای در جوار امید

  • #14
بخواب آرام جانم!
بخواب تا پاک روی از این دنیایی که در لجن فرو رفته و از شوریدگی‌‌هایی که در جان آدمیان رخنه کرده.
بخواب اما بدان جگرم را سوزاند کفنت که وجبی بیش نبود.
بخواب مادر که زین‌ پس بی‌تو من آواره‌ای در دل گورستانم و جانم را به شاخه‌ی درخت بالای مزارت پیوند زده‌ام.
دیگر درد دلم را در گوش سنگ‌‌فرش‌ها می‌خوانم و ترکِ عمیق جاده‌ها را به جان می‌خرم.
رفتنت را باورم نیست و نبودت در ذهن بیمارم نمی‌گنجد.
لالایی‌هایم را بر سر مزارت حک می‌کنم، تا مبادا که نیمه‌ شب از خواب برخیزی و من نباشم تا آرامت کنم!
آه ای طفل معصومم!
جایت در گور تنگ است و تاریک!
حواست به خودت باشد، مبادا دست‌های بلورینت زخم بردارد.
از زوزه‌های اهل بیابان مترس که از آدمیان رام‌ترند!
حرف آخرم همین است ماه من، به دست نسیانم مسپار که وصال من و تو نزدیک است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • جذاب
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Cheherzad

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
3516
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-30
آخرین بازدید
موضوعات
11
نوشته‌ها
117
پسندها
761
امتیازها
163
محل سکونت
جای در جوار امید

  • #15
تمام آرزوهای من در دل خاک مدفون شده‌اند.
و من دلخوش از آنم که در ظلمت حریص گور، دیگر چراغ امیدی سوسو نمی‌زند.
قلب افسارگسیخته‌ام، از حریم خود جابه‌جا نمی‌شود.
غبار دفتر خاطراتم را دستی شبانه کنار نمی‌زند‌.
و پشت پلکانم، تصویر قاتل روحم جان نمی‌گیرد.
می‌دانی من بی‌رقص قلمم، در کرانه سفید دفترم هیچم.
آه خدا! من تمام را به حراج گذاشته‌ام!
فقط ای کاش خاک واقعاً سرد باشد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • جذاب
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Cheherzad

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
3516
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-30
آخرین بازدید
موضوعات
11
نوشته‌ها
117
پسندها
761
امتیازها
163
محل سکونت
جای در جوار امید

  • #16
پیمانه‌ی زهرآلود در پنجه‌ی من اسیر.
گیسوانم به‌ رسم وداع، خفته‌ در آ*غو*ش نسیم.
رنگ پریده، روح دریده، سنگینی نفس. آه! فهمیدم، حادثه‌ای کمین کرده است.
لبانم برای نوشیدن به دستانم ملتمس نظر می‌کنند و من بی‌اعتنا به چشمان به‌ خون‌ نشسته‌‌ی درون آیینه، جرعه‌ا‌ی از شوکران را خواستارم.
شراره‌ی تشویش تا آن‌ سوی اطمینان زبانه‌ می‌زند.
رایحه‌ی تنش مشامم را پر می‌کند.
سر تکان می‌دهم و درنگ را امانی نمی‌دهم.
صبر لبریز می‌شود.
پیمانه‌ی زهر تا دهان‌ می‌آید و نوش می‌کنم.
من نامش را فریاد می‌زنم و از دلِ سکوت، خونابه‌ها جاری می‌شود.
رگ‌ها را زهر گرگ‌ صفت در دستم ماهرانه می‌درد.
و در همان لحظه که خطوط نامنظم پلکانم رخ نمایان می‌کنند و مژگانم در هم تنیده می‌شوند، مردی مستعمره‌اش را میان بازوانش می‌فشارد.
با آخرین توانم زمزمه می‌کنم "خوش آمدی نوشداروی من، خوش آمدی!"️
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • غمگین
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Cheherzad

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
3516
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-30
آخرین بازدید
موضوعات
11
نوشته‌ها
117
پسندها
761
امتیازها
163
محل سکونت
جای در جوار امید

  • #17
مستعمره‌ها بی‌شک از مظلوم‌ترین خلق‌شدگان جهانند!
می‌سوزند و می‌سازند و باز هم به عهد خود با دل وفادارند.
شاید امروز من و تو، استعمارگرانی باشیم که خواه ناخواه احساس پاک کسی را به زنجیر کشیده‌ایم!
اما داد از فردا که بسته به بند استعمار کسی جان دهیم و بی‌دیدن مهر او، ذره‌-ذره بمیریم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • قلب شکسته
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
103
نوشته‌ها
1,525
راه‌حل‌ها
52
پسندها
13,413
امتیازها
650

  • #18


bs56_nwdn_file_temp_16146097490625ee7bd7e871a51fb04c9f32cadbd9bdf_vhgu_2qdi.jpg





عرض سلام و خسته نباشیدی ویژه خدمت شما نویسنده‌ی عزیز!
بدین وسیله پایان تایپ اثر شما را اعلام می‌‌دارم. با آرزوی موفقیت روز افزون!


|مدیریت کتابدونی|​
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین