. . .

متروکه دلنوشته ما همه پشت نقابیم|رمیصا پَکس کاربر انجمن رمانیک

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
%D8%AF%D9%84%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87_%D9%85%D8%A7_%D9%87%D9%85%D9%87_%D9%BE%D8%B4%D8%AA_%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D9%85.gif

به نام او که قلم در دستش است...!

دلنوشته: ما همه پشت نقابیم
به قلم: رمیصا.پَکس
مقدمه:
دلم کمی زندگی میخواهد.
یک دل سیر نفس کشیدن در هوایی پاک.
دلم جایی میخواهد که ناشناس باشم.
آنجا که بتوانم، از پشت نقابم بیرون آیم.
من، تو و همه نیاز داریم که بیش از این پشت نقاب هایمان نمانیم.
تو می‌دانستی که ما همه پشت نقابیم؟!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 15 users

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #11
جریان زندگی، قرار زیاد جالبی ندارد!
می‌دانی چرا؟! چون ما نمی‌گذاریم در این جریان، عشق، محبت، انسانیت و زندگی جریان داشته باشد.
پیش آمده که زود به زو نقاب عوض کنیم... آن‌هم تحت تاثیر شرایط و محیط.
گاهی پیش آمده که به دلیل بی‌توجهی‌ها، ما هم نقاب بی‌خیالی بزنیم بر چهره‌ی غمگین دلتنگی‌هایمان!
گاهی پیش آمده که بر چهره‌ی بی‌قراری هایمان نقاب خونسردی بزنیم.
گاهی پیش آمده که...
نقاب خوش بینی بزنیم بر صورت چرکین ناامیدی‌هایمان و این چیز بدی نیست، بد این است که این خوش بینی نقابی بیش نیست و هیچ دخالتی در احساسات ضد و نقیضمان ندارد!
آنقدر پشت نقاب‌هایمان پوشیده هستیم؛ که لازم است بگویم، خفه نشویم صلوات!
 
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 11 users

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #12
گاهی بهتر است، زیاد به ظاهر آدم‌ها اعتماد نکنیم.
اویی که پر از شیطنت‌های ریز و درشت است، سعی در پنهان غم‌هایش دارد. غم‌هایی دارد که شاید تویی که به شیطنت‌هایش می‌خندی، پتانسیل تحملشان را نداشته باشی.
او که همیشه خنده به لب دارد، شاید می‌خواهد با استفاده از خنده‌هایش، حواسمان را از اشک چشمانش پرت کند.
او که زیاد گوشه گیر است، شاید می‌ترسد وارد اجتماع شود. اجتماعی که پر از آدم‌های متظاهر است.
اجتماعی که در آن همه پشت نقابند، می‌دانی؟ منم پشت نقابم. مدتی خوده واقعی‌ام بودم، گوشه‌گیر، غمگین و افسرده...
اما بعد دیدم، نه اینطوری درست نیست، دیدم نه اگر من با سرنوشت همقدم نشوم، اویی که زمین می‌خورد من است! دیدم اگر مانند همه نشوم اویی که رسوا می‌شود تنها منی است که خیلی سعی کرد متفاوت باشد ولی در آخر فهمید که همانطور از قدیم گفته‌اند: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو! منی که سعی کرد حتی با وجود ننگ رسوایی همرنگ جماعتی که متظاهرانی بیش نیستند نباشد؛ اما نشد! پس منم همرنگ شدم، نقابم را بالا کشیده و اکنون... در زیر تظار به اینی که هستم، تقریبا در حال خفه شدنم!
 
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 11 users

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #13
زمستان آمد و پاییز بار سفر بست...
اندیشیده‌ای به روزی که تو نیز عازم همین سفرهای بی‌بازگشت می‌شوی؟
سفری که مدتی دلتنگی و دلواپسی‌های زیادی به همراه دارد؛ اما وسعت این دلتنگی‌ها، به اندازه‌ی چند ساعت، چند روز و شاید هم چند ماه است. بعد از آن باز همه مشغول می‌شوند؛ مشغول به زندگی‌ای که جوری پیش می‌رود که گویا نه خانی آمده و نه خانی رفته است.
می‌بینی؟ می‌بینی که چقدر بود و نبودت فاقد اهمیت است؟ فاقد اهمیت که نه! این روزها، احساسات فاقد اهمیت شده‌اند. انسان‌ها فاقد اهمیت شده‌اند!
انسان‌ها یاد گرفته‌اند که زود حال و احوالشان را با شرایط وفق بدهند و لعنت به این درسی که همه آن را درس مفید زندگی می‌دانند و با تکیه به آن زود فراموشت می‌کنند.
زندگی می آید و می‌رود؛ بس است دیگر! تا کی تظاهر به آن چه نیستیم بکنیم؟ می‌دانی؟ تمام مشکلات ما ریشه در باورها و احساسات اشتباهمان دارد.
وجود تمام دلتنگی‌ها، دلسنگی‌ها، دلمردگی‌ها و تمام انسان‌های خالی از انسانیت، ریشه در نقاب‌هایی دارد که تمام چهره‌ی عطوفت و انسانیت‌مان را پوشانده است.
 
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #14
می‌دانی؟ دلم می‌خواهد باور کنم که دنیا هنوز هم زیباست.
دلم می‌خواهد باور کنم انسان‌ها هنوز وجودشان حائز انسانیت است.
دلم می‌خواهد با وجود تمام این اتفاقات با وجود تمام قد انسانی که شاید نتوان در وجودش ذره‌ای انسانیت یافت؛
من، بجنگم برای انسان‌هایی که باید! باید انسانیت را به دست آورند.
دلم می‌خواهد بجنگم برای انسان‌هایی که دلشان می‌خواهد از پشت نقاب‌هایشان بیرون آیند؛
تو دلت نمی‌خواهد انسان‌ها یادشان بیاید انسان هستند؟
گاهی یادآوری لازم است؛ بیا متذکر شویم این امر حیاتی را.
پشت این نقاب‌ها؛ جای زیاد قشنگ نیست.
 
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 11 users

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #15
دلواپسی‌های این قلم پایان ندارد.
این کویر خشک، سودای باران ندارد.
برافکن آن نقاب تلخ و سرد از روی قلبت...
کز ان پوشیه انسانیت آشیان ندارد.
وای به حال نسل سوخته و دل‌های باخته...
این همه تلخی پس ای خدا پایان ندارد؟
 
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #16
دلم سوخت به حال خودمان...
ترحم برانگیز شده‌ایم!
یکی عاشق و نقاب سنگی غرور بر چهره‌اش.
یکی اصلا معنای واژه‌ی عشق را نمی‌داند و درش دست و پا میزند.
یکی آغشته به دود سیگار است تنش؛
دیگری غرق فقر و بدبختی...
کدام درد را بگویم؟!
درد تظاهرهایی که پا گذاشته‌اند پای گلویمان و نفس نگذاشته‌اند برایمان؟!
چه بگویم؟ نگفته پیدا نیست؟
اینهمه درد روا نیست!
دلم به درد آمد؛ اینهمه درد روا نیست!
کلمات باید بروند بمیرند که قادر نیستند جال روح مجروحم را بیان کنند.
قلمم باید بشکند؛ کاری از دستش ساخته نیست، نوشتم! از دردم نوشتم اما چیزی از آن کم نشد.
مدت‌هاست چیزی از این دردها کم نمی‌شود!
عمیقا به شانه‌ای برای گریه کردن نیاز دارم؛ هست؟!
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #17
به تمام افعال این نوشته دقت کنید!

من کسی بودم که می‌خندید،
من کسی بودم که غمی در دلش لانه نداشت،
من کسی بودم که از بند عشق رها بود،
من دخترکی با بال‌هایی گشاده و رو به آینه‌ای درخشان بودم،
من دلی سرشار از عشق، محبت و حس زندگی داشتم.
درست است، تمام این‌ها برای اکنون نیست.
او رفت و من هم اکنون:
کوهی از غمم، دلم شکسته و ترک‌هایش راهِ مرگ را کروکی می‌کشند!
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 4 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین