نام دلنوشته: ما خانواده نیستیم
نویسنده: A.R.S
ژانر: اجتماعی
مقدمه: زمانی که از خواب بیدار گشتم خودم را در دنیایی دیدم که آدمهایش توان ادراک آنچه را که بایستی پیش از من دریافت میکردند، نداشتند و این جهل و نادانیشان مرا به قدری رنجاند که توصیفش فراتر از زبان و حتی درک است! آن گاه بود که کودک درونم صدایم زد و پند و اندرزهایش را به سویم روانه ساخت. لحنش هر چند بچگانه؛ اما بازگویی سخنانش کار معقولانهای است. زیرا به من فهماند که ما خانواده نیستیم!
سخن نویسنده: با قلمی ساده که گاه جایگاهش را در دست کودکی میسپارد روبهروییم.
آخرین ویرایش توسط مدیر: