. . .

متروکه دلنوشته بهشت موعود | محمدامین (رضا)سیاهپوشان

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
رده سنی
  1. نوجوانان
  2. جوانان
  3. بزرگسالان
ژانر اثر
  1. اجتماعی
نام اثر : بهشت موعود

نویسنده : محمدامین (رضا) سیاهپوشان

ژانر : اجتماعی

مقدمه :
بهشت موعود ، باغی بزرگ که در همه ادیان بزرگ الهی وعده داده شده است. اما راه رسیدن به آن را در پرستش خدا دانسته اند ، آیا برای بهشت موعود رسیدن پرستیدن خداوند کافی است ؟ یعنی همه کار انجام دهیم و فقط خداوند را بفرستیم!
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
862
پسندها
7,345
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
screenshot-1266_eff3.png

به نام خداوند دل‌های پاک​

سلام خدمت شما دل‌نویس عزیز!​

متشکریم از شما برای انتخاب انجمن رمانیک جهت انتشار آثار ارزشمندتان.​
خواهشمندیم قبل از شروع کردن نگارش دلنوشته‌تان، قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه فرمایید!​

پس از ارسال حداقل ده پارت از دلنوشته خود، می‌توانید طبق قوانین تاپیک زیر برای اثر خود درخواست جلد دهید.
[درخواست جلد برای دلنوشته]

پس از اتمام نگارش، برای درخواست نقد و تعیین سطح اثرتان، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست نقد و تعیین سطح دلنوشته]

پس از رفع ایرادات گفته شده توسط منتقد، جهت بررسی دوباره و تعیین سطح مجدد اثرتان از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[تعیین سطح مجدد دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، می‌توانید از طریق لینک زیر برای صوتی کردن دلنوشته خود اقدام کنید.
[درخواست صوتی شدن دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، در تاپیک زیر اعلام کنید.
[اعلام پایان نگارش دلنوشته]

شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.​

پس از اتمام رصد برای ویراستاری و ارسال اثر شما روی سایت، طبق موارد گفته شده در لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست ویراستاری دلنوشته]

جهت انتقال اثر به متروکه و یا بیرون آوردن اثر از متروکه، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[انتقال و بیرون آوردن دلنوشته از متروکه]

متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!​

| مدیریت تالار ادبیات انجمن رمانیک |​
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,440
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #3
پارت اول



از زمان کودکیم به من آموختند که برای رسیدن به بهشتی که خداوند وعده داده است تلاش کنم‌.



تلاشی برای رسیدن به بهشتی نادیدنی که از کودکی وعده اش را داده اند ! ولی من می گویم این بهشتی که همه گفتند کجاست ؟



کجاست بهشت موعود من می خواهم آدرس دقیق این بهشت را به من بدهند و من بروم و این بهشت را از نزدیک ببینم و تمام آرزوهای کودکان کار را از این بهشت بیاورم.

حسرت چشمان کودکان کار را تمامی ببخشم و به اندازه تمام کودکان کار گل لبخند را از بهشت بیاورم و بر لب شان بنشانم ، شب های را که از شدت سرما به گوشه و کنار دیوارها پناه می برند تا از گزند سرما و برف و بوران درامان باشند و به زندگی شان را گرما ببخشم . بهشت من دیدن لبخند آن هاست، لبخند های از ته دل که بهشت موعود را در این دنیا برایم می سازد!

کاش کسی بود که در آن شب سرد زمستانی از دخترک کبریت فروش هم حتی از سر دلسوزی کبریتی خریده بود تا او هم دستانش یخ نمی بست ، همان خدایی که وعده بهشت موعود را داده هم از کمک ما خوشحال میشد.

خدا می داند چند دخترک کبریت فروش در گوشه و کنار خیابان ها شب های که ما سر به سجاده داریم و برای رفتن به بهشت دعا می کنیم ، از سرما گوشه ای کز کرده اند و ما پایشان را هم لگد کرده بودیم و بدون توجه به آن ها گذشته باشیم و آن ها با حسرت به ما نگاه کرده باشند ، فقط خدا می داند.
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,440
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #4
پارت دوم

بهشتی که می تواند لبخند و شادی از ته دل آن ها باشد، بهشتی که در همین دنیا زیباترین دنیا را برایمان می سازد !

کاش گاهی با خرید یک شاخه گل از دختر کوچک و شیرین زبان سر چهارراه از داستان تلخ دیگری همچون دختر کبریت فروش جلوگیری می کردیم ولی هزار افسوس و آه که ما کمترین اهمیت را نمی دهیم و خیلی ساده از کنارشان رد می شویم و می رویم .

کاش یکی به ما یاد داده بود، دنیا با کارهای کوچک مثل یک لبخند می تواند به بهشت زیبا تبدیل شود ! بهشتی که سرچشمه گرفته از یک لبخند کودک کار است، لبخندی که شاید لبخندی بر لب های خودمان که شاید سالهاست فرو بسته شده بنشاند.

این بار قصد دارم سر هر چهار راهی که کودک کاری را دیدم ، به سمتش بروم از او چیزی بخرم و دستی بر سرش بکشم شاید او هم شادشود و دنیای من را بهشت موعود سازد. من بهشتم را این گونه دوست دارم .

بهشت موعود من با حج و زیارت ساخته نمی شود، بهشت موعود من با نشستن لبخند بر لب پدری که می گفت سه سال است به فرزند خردسالش قول داده و عمل نکرده ساخته می شود،فرشتگان بهشت من کودکان همین پدران هستند، پدرانی که صبح زود بر سر چهار راهی می نشینند و چشمشان را بر خیابان می دوزند تا شاید کسی کاری داشته باشد و آن ها را برای کار ببرد شب با دستی پر به خانه باز می گردد ولی آن ها خیلی شب ها با گردن پایین افتاده از شرم به خانه باز می گردند و دستشان خالی تر از قبل است.

بهشت من آن جاست که لبخند آن ها را به چشم ببینم ! و دیگر پدری شرمنده خانواده اش نباشد.
 
آخرین ویرایش:
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,440
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #5
پارت سوم

بهشت من آن جاست که هیچ غمی نباشد و هیچ کودکی اشک چشمان پدرش را نبیند و شاهد درد کشیدن مادرش نباشد چون پولی در خانه نیست ، بهشت موعود لبخند بر لبان همه کودکان دنیاست و برایم فرقی نمی کند که چه قوم و ملیتی داشته باشند و سیاه باشند و سپید ، زرد پوست باشند یا سرخ پوست ، برای من فقط دیدن لبخند آن ها در اولویت است .
کاش میشد که در همه جای دنیا دستور داد تمامی جنگ ها را متوقف کنید شاید کودکی فردا را ببیند که به خاطر جنگ های شما ستاره های نقاشی شده سقف اتاقش بر سرش آوار شده !

شاید چشمان خشک شده کودکی بر در خانه که منتظر پدرش است از در برداشته شود و آغوش گرم پدر را لمس کنندو دیگر دردی نداشته باشند، کاش میشد فرمان توقف جنگ ها را داد تا کودکان لبخند بزنند و کودکانی که چشم باز کردند پدر را ندیدند ، طعم داشتن نعمتی به نام پدر را بچشند .

کاش می توانستم به جای اسلحه در دست کودکان یک مداد و یک قلمه تاک بدهم ، تا قلمه بر خاک وطن بنشانند و با مداد بنویسند و کشور هایشان را آباد کنند و کشوری به عظمت و بزرگی هر چه تمام تر بسازند و جهان را پر از صلح کنند ، کاش جهان به دست کودکان اداره می شد آن وقت هیچ جنگی شروع نمی شد و هیچ کودکی بی پدر نمی شد و هیچ مادری از شدت فقر.....
ول کن بگذار قلم را بچرخانم و به سراغ این حرف ها نروم که ربطی به حرف هایم ندارد و ترس آن دارم قلمم بازداشت شود ، داشتم می گفتم کاش همه سردمداران جهان کودک بودند آن وقت همه در صلح زندگی می کردند و به جای صرف هزینه برای دشمنی کردن ، تمامی هزینه ها صرف شادی می شد و تمام کودکان دنیا دست در دست هم فریادی از سر شادی می کشیدند ، این گونه جهان چقدر زیبا بود و به راستی دنیا بهشتی موعود می شد .
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,440
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #6
پارت چهارم

بهشتی موعود که دخترکان و پسرکانش هیچ وقت و تا ابد دهر غمگين نباشند و صبح وقتی از خواب بیدار می شوند به جای دیدن گریه مخفیانه مادرانشان و سر خمیده پدرشان و پچ پچ های پدرومادرشان پشت دیوار که چگونه ماهی دیگر را می گذرانند . به جای همه این ها صبح که بیدار می شوند ستاره ها را ازموهایشان به پايين بریزندو ماه را به صندوقچه ی شب بسپارند ! تا آن گاه روز به پایان برسد ، دوباره ستاره ها از آبشار موهایشان به پایین آویزان شوند ولی چه کنم که همه این ها خوابی بیش نیست و دنیای ما همچون دریاچه ای زیبا که پری های دریایی کوچک در آن شنا می کردند و خندان و خوشحال بودند ، زیبا بود ولی ساکنین دریاچه جنگ و ستیز و دشمنی را کشف کردند و شروع به جنگیدن کردند و دریاچه ی زیبا را نابود کردند و خنده را از لب های پری های کوچولو ربودند و به جای آن قطره های مروارید گونه اشک رانشاندند ، قطره های که بعد از هر جنگ و جدال ستیز از چشمانشان می چکید و در دل دریاچه گم می شد و پری های دریاچه که پدر یا مادر پری کوچولو ها بودن هیچ وقت گریه هایشان را ندیدند و از آن روز بود که پری کوچولو ها باهم عهد بستند بهشت موعود را برای خودشان بسازند ولی هیچ کدام موفق نشدند . چون جنگ ها ادامه داشتند و هرکدام از پری ها که بزرگ می شدند تبدیل به ارابه جنگی می شدند و به جنگ ها ادامه می دادند و ای کاش کسی برایشان واژه ی جدید به نام صلح و دوستی را تعریف می کرد تا پری کوچکی با پری دیگری دوست شود و واژه مهربانی،صلح و دوستی کشف می شد ؛ ولی واحسرتا که کسی نبود !
حال کودکانی که در خیابان می بینم همان پری کوچولو ها هستند که می خواهند بهشت موعود را بسازند ولی ما با رفتارمان تنها جنگلی خشک و سوخته برای آن می سازیم !

جنگلی که به جای درختان سبز و زیبا و چمن زار های بی بدیل ، درختانی خشک و نیم سوخته دارد و خاکستری سیاه به جای چمن زار نشاندیم و انتظار داریم
 
آخرین ویرایش:
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,440
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #7
پارت پنجم

از تن خسته خاکسترها بهشت بسازند. نه نمی شود ،نمی شود از تن ترک خورده خاکسترهای که روزی تن درختی را آذین بسته بودند و حال بر همه چیز ردی از غم می نشانند ، انتظار داشت دوباره سبز شوند .

هرروز که کفش هایمان کف خیابان را می سایید و پیش می رویم چند تن از این کودکان را آزار می دهیم ، حال می خواهد با نگاه تحقیر آمیزمان یا کلام نابودگرمان یا گازی ممتد به پدال ماشینمان دربرابر دخترک شیرین زبانی که با التماس از ما می خواهد شاخه گلی از او بخریم .
که بهشت آن ها را نابود می کنیم و همان لحظه در فکرمان فکر می کنیم که بهشت موعود و مدینه فاضله برای فرزندان خود بسازیم . پس مگر این ها فرزندان کسی نیستند ؟

شاید کودکی باشند که مادری بیمار و ناتوان دارند یا از نعمت پدر محروم باشد.

کاش این بار که می خواهیم در بهترین رستوران شهرمان غذایی گران قیمتی سفارش دهیم به اطرافمان هم نگاهی بیندازیم شاید پدری شرمگین از نداری هایش و با بچه های که ساندویچی را شاید آن هم اگر بتواند بخرد بین بچه هایش تقسیم کرده و خودش گرسنه باشد ، یا کودک کاری گونی چرکینی بر روی شانه اش باشد و با حسرت به ما نگاه می کند و هزاران مثال دیگر کاش نگاهی می کردم و ای کاش همه رستوران ها بیرون بر بودند تا دیگران را حسرت به دل نمی کردیم ، شاید ندانیم ولی هیچ دردی در جهان بدتر از درد گرسنگی نیست.
درد گرسنگی و درد یتیمی ،ولی آن هم درد گرسنگی نخواهد شد ، گرسنه که باشی هیچ چیز را نمی دانی ، امروز تا مرز رفتن به زیارت کردن رفتم ولی درمسیر پیرمردی را دیدم که از سر نداری تا کمر در سطل زباله کنار خیابان خم شده و در سطل آشغال دنبال تکه نانی می گشت ، همانجا بود که حس کردم بیشتر از زیارت حس لبخند او را خواهانم .

راه رفته را بازگشتم و پیرمرد را با خودم همراه ساختم و هر چه داشتم به او دادم و لبخندبرروی لبانش نشست و حس زیبای زیارت را چشیده ام، زمانی که داشت می رفت لبخندی بر لبش نشست و فقط کلمه ای گفت که تمام احساس های خوب جهان دربرابرش ناچیز بود

_ خداخیرت بدهدجوان ، دستت به ضریح برسد


و من حس کردم در بهشتم ، همان بهشتی که خداوند وعده اش را داده بود و من آن را می خواستم.
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,440
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #8
پارت ششم

بهشت موعود من فرق بین همین اشک هاولبخندهاست ، همان اشک ها لبخندهاست که دنیای مرا زیبا می کند و باعث می شود بهشت را ببینم ، چندتایی گفتم ولی دردها زیاد است و بهشت موعود دور تر از همیشه به ما انسان هاست.

صبح که بیدار می شویم تمام تلاش خود را برای رسیدن به بهشت خداوندی در آخرت انجام می دهیم ولی نمی دانم چرا به دنبال ساختن بهشت در همین دنیا نمی رویم ، همیشه و در همه حال به دنبال یافتن آدرس بهشت موعود هستیم ولی نمی دانیم بهشت موعود شاید همین نزدیکی باشد. شاید نزدیک تر از نزدیک فقط کافی باشد پرده پنجره مان را کنار بزنیم تا ببینیم .
نیازی نیست در جای خاصی به دنبالش بگردیم بهشت موعود شهر گمشده آتلانتیس یا شهر طلا و الدورادو نیست که سال ها در طلبش بگردیم ، نه بهشت موعود می تواند مجموعه از کارهای به ظاهر کوچک ما برای نشاندن گل زیبای لبخند باشد که همین کارهای کوچک جمع می شوند و همچون پازل در کنار یک دیگر قرار می گیرند و مدینه فاضله ما را می سازند ، شاید بگویی چطور ؟ من که نمی توانم یک شهر را و مردم یک شهر را کمک کنم تا شاد باشند و مدینه فاضله ای که می گویی را بسازم !

حق با توست مردم یک شهر زیاد هستند ، تو تنها کافیست اطرافیانت را شاد کنی و به آن ها هم حس حضور داشتن در بهشت موعودزمینی را بدهی!
آن جاست که آن هاهم اطرافیان خودرا شاد می کنندوشهری شاد خواهیم داشت .
 
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,440
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #9
پارت هفتم

شهری شاد ، شهری شاد که مادران و پدرانش ، فرزندان خرد و کلان ش دغدغه فردا را نداشته باشند .

دغدغه فردایی که بی نهایت تیره و به رنگ مرکب سیاه باشد. نه آن ها باید دغدغه این را داشته باشند که سپیده دم فردا که خورشید چهره زیبا و دلفریبش با گیسوانی زرد و پریشان را از پشت کوه های سر به فلک کشیده بیرون آورد با چشمان شان را باز کنند و با کوله باری از خنده و شادی روزشان را آغاز کنند، نه این که وقتی صبح می شود و چشمانشان به دنیا باز می شود صحنه ای زشت و دود آلود ببینند . در بهشت موعود غم و ناراحتی و اشک و آه و نفرین و حسرت راهی نباید داشته باشد ، بهشت موعود مکانی پر از شادی و لبخند ، پر از زندگی و فرخندگی ، بهشت موعود من جای است که دخترانش با موهای افشان و خرمن گونه میان گندم زار های به رنگ طلایی می دوند و بازی می کنند .

در بهشت موعود من پدر و مادران دغدغه نان شب ندارند ، هرگاه از کار خسته شدند لحظه ای دست از کار می کشند و به سایه بهار نارنج و گیلاس پناه می برند و از بوی طرب انگیز بهارنارنج و بوی خوش شکوفه های گیلاس لذت می برند .

آه و صدها و شاید هزار ها آه که هیچ کدام ازاین حرف ها امکان پذیر نیست و حالی که به تماشا نشسته ایم فرسنگ ها از بهشت موعود فاصله داریم و مانند کسی که روی تردمیل در حال راه رفتن است درجا می زنیم ! در حرف هایمان حرف از بهشت موعود می زنیم ولی در عمل چیزی دیگر عیان است که در کلام و دلنوشته نمی گنجد و فغان که جای که هستیم بیشتر به جهنم شباهت دارد تا بهشت ، جهنم موعود را واقعیت می بخشیم .
 
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
3
بازدیدها
147
پاسخ‌ها
26
بازدیدها
323

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین