. . .

متروکه دلنوشته سایه‌‌های رنگی | رمیصا.پَکس کاربر انجمن رمانیک

تالار دلنوشته کاربران
دلنوشته: سایه‌ی رنگی
به قلم: رمیصا.پکس
ژانر: اجتماعی
مقدمه:
دلم می‌خواد یکم حرف بزنم...
از ته دلم حرف بزنم!
حرف هایی که خیلی وقته روی دلم تلنبار شده و یکم سنگینی می‌کنن.
حرف‌هایی که یه گوش برای شنیدن می‌خوان.
ممنون که می‌شنوی حرفام‌رو!
 
آخرین ویرایش:

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #2
می‌خوام از یک چیزی حرف بزنم.
ولی اولش، بذار بگم که... خوشحالم از این‌که دارم این حرف‌ها رو بیان می‌کنم.
داشتم می‌گفتم، می‌خوام از یک سایه‌ی رنگی بگم.
سایه‌ای که اومدنش درسته خیلی چیزها رو ازمون گرفت اما...
در عوض خیلی چیزها بهمون یاد داد.
می‌خوام از کرونا بگم.
کرونایی که با اومدنش فاصله انداخت بینمون اما باعث شد به خودمون بیایم.
کرونایی که باعث شد قدر زندگی و زنده بودنمون رو بدونیم.
کرونایی که درسته همه ازش حساب می‌برن اما... معلم فداکاریه.
درسته باعث فاصله شد اما ببین ما در این فاصله ها بیشتر به هم نزدیکیم.
درسته اومدنش خیلی هارو ازمون گرفت اما باعث شد بفهمیم که باید قدر عزیزانمون رو بدونیم.
باعث شد یاد بگیریم که یه وقتایی پول، درمان دردهای ما نیست.
ممنون کرونا!
 
آخرین ویرایش:

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #3
می‌دونی یک‌جایی خوندم، نوشته بود حتی در حضیض هم می‌توان عزیز بود.
من به طور عجیبی به این جمله ایمان دارم.
گاهی پیش میاد که در سخت‌ترین شرایط، ما آسوده خاطر و آروم هستیم.
گاهی پیش میاد که در اوج ناراحتی شاد هستیم.
گاهی در اوج شادی ناراحتیم.
گاهی پیش میاد که در اوج ناامیدی پر از حس‌های قشنگ و امیدواری های پررنگیم.
وضعیت این کرونا هم همینطوره.
با اینکه خیلی خطرناکه، با اینکه بودنش زندگی رو خیلی سخت کرده ولی واقعا پیش اومده که هممون گاهی بابت بودنش خوشحال باشیم.
اگر این کرونا نبود، هیچوقت نمی‌شد انقدر باباها رو توی خونه دید.
نمی‌شد نگرانی والدین و حتی فامیل‌هارو انقدر واضح دید.
نمی‌شد انقدر قشنگ زندگی رو حس کرد. نه نمی‌شد که انقدر زندگی رو دوست داشت.
واقعا حتی در حضیض هم می‌توان عزیز بود.
از کرونا بپرس!
 

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #4
حوصلم کاملا سر رفته، از این تو خونه موندن‌ها.
از این، از پشت شیشه بیرون رو دیدن‌ها.
از این ماسک لعنتی که نشسته روی صورت‌هامون و نمی‌ذاره حتی وقتی از دور هم‌دیگه رو می‌بینم یکم رفع دل‌تنگی بشه.
خسته شدم از شستن دست‌هام، از وسواسی که برای دست زدن به همه چیز گریبان‌گیرم میشه.
تو هم خسته شدی نه؟!
دلت تنگ شده برای روزهای گذشته؟
برای همون موقع ها که می‌رفتی پارک یا راحت از آبخوری عمومی آب می‌خوردی؟
دلت تنگ نشده برای یک دل سیر بغل کردن و چلوندن عزیزهات؟
دلت تنگ نشده برای روزهایی که بی‌نگرانی با دوست‌هات دست می‌دادی؟
آه...
تو هم حس می‌کنی که چقدر ازمون دور هستن اون روزها؟
حس می‌کنی که چقدر تغییر کردیم؟
چقدر حسرت می‌خوریم برای روزهایی که یک وقتایی برامون روتین و بی‌هیجان بود. ولی الان...
از ته دل آرزوی هممونه که برگردیم به اون روزها...
آرزوی هممونه که این سایه‌ی رنگی، که تلنگری برای بیدار شدن از خواب غفلت بود بره و پشت سرش‌هم نگاه نکنه.
فکر می‌کنم هممون دیگه بیدار شده باشیم، بیدار شده باشیم و قدر همدیگه رو بدونیم!
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
3
بازدیدها
154
پاسخ‌ها
26
بازدیدها
335

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین