تمام شده دلنوشته در چنگال پلیدی ها | مبینا عباسی

نام دلنوشته: در چنگال پلیدی ها
ژانر: اجتماعی، تراژدی
نام نویسنده: مبینا عباسی
مقدمه: از اوج تاریکی برایت یک شعله پنهان آورده ام! از خود تاریکی من برایت نور شده ام! تو چرا تن به اجباری میدهی که نامش را دروغ می نامند!

 

[مبینای پاییز🍁🍁]

صدای من، خفگی ندارد! مثله گلوله در سر تواست!
آواز من، خاموشی ندارد! مثله شمشیر تو گلدی تواست! بترس از روزی که یک صدا شویم! درد ها مشترک شود! بترس از روزی که عدالت... چهره ی خود را نشانت دهد... هرچقدر خواستیم با صلح! تمام کنیم دردهارا بازهم جنگ به پاشد... بازهم خون شد!

 

[مبینای پاییز🍁🍁]

به دنیا آمدم تا عاشق شوم
من برای عاشقی ساخته شدم
به دنیا آمدم تا یاد بگیرم
هرشکستی پایان نیست!
به دنیا آمدم تا یاد بدهم جهان عاری از مهر و وفا نیست!
چه فایده مال و ثروت تو باشد به قدر قارون؟
ولی عشق نباشد در رگ های تو؟
عاشق باشید و دلی رانشکنید که این جهان تمامش از عشق زیبا می شود
جهان را پاک کنیم با صلح و آزادی... دیو پلید هم تسلیم می شود!

 

[مبینای پاییز🍁🍁]

همه باید به پاخیزند! تنهایی کی و کجا و چه کسی توانسته ظلم را ریشه کن کنه؟
تنهایی هیچ فرشته ای در برابر ظلم و دشمنی پیروز نمیشه!
عشق را به چه کسی می گویی؟ به ظالمی که خودش را هم میفروشد؟
باید کاری برای آینده کرد... پایانی برای ظالمان نزدیک است.

 

[مبینای پاییز🍁🍁]

حداقل سکوت نکن! فریاد بزن! از چه می ترسی؟
بالاتر از سیاهی چه رنگی است؟ ساکت نباش!
واگرنه تو هم میشوی هم گناه!
عاشقانه دل را به سیاهی ها بده... هرچه باشد عشق پیروزمیشود!

 

[مبینای پاییز🍁🍁]

نگران تهدید ها نباش، نگران سال هایی که با ظلم گذشت نباش، فقط نگران این باش که از این به بعد دهن بند طلایی را می خواهی! یا آزادی بی قید خودرا؟ از الان به بعد را نگران باش... نگران گذشته ای که رفته نباش! نگران همان آینده ای باش که مال مااست، گذشته رفته حسرت آن را نخور دیگر به فکر این باش که فردا چه بر سر ما خواهد امد...

 

[مدیر تایپ]

عرض سلام و خسته نباشیدی ویژه خدمت شما نویسنده‌ی عزیز!
بدین وسیله پایان تایپ اثر شما را اعلام می‌‌دارم. با آرزوی موفقیت روز افزون!

|مدیریت کتابدونی|​