. . .

متروکه دلنوشته جان شیرین | Deejavu کاربر انجمن رمانیک

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
|.به نام او.|


نام دلنوشته: جانِ شیرین
نام نویسنده: Deejavu
ژانر: عاشقانه، غمگین
مقدمه:
مرغک پا کوتاه نیز می‌خواند.. گنجشک هنوز هر صبح روبروی پنجره اتاقم می‌نشیند. قمری هنوز دلبری می‌کند. نسیم هنوز نفس می‌کشد و باد می‌خیزد. اما چیزی که سر جایش نیست، من هستم. دخترکی که می‌فهمد اندک! می‌گرید بسیار... . می خندد کم کم! غم میخورد بسیار. بر گلویش نشسته دلتنگی. آواز تنهایی سر می‌دهد در خود! لابه لای این همه زیبایی دخترک می‌میرد در خود.
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
  • لایک
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 6 users

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,218
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #2
به نام خداوند دل‌های پاک

سلام خدمت شما دل‌نویس عزیز!
متشکریم از شما برای انتخاب انجمن رمانیک جهت انتشار آثار ارزشمندتان.

خواهشمندیم قبل از شروع کردن نگارش دلنوشته‌تان، قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه فرمایید!
[قوانین و مراحل ایجاد تاپیک دلنوشته]

پس از ارسال حداقل ده پارت از دلنوشته خود، می‌توانید طبق قوانین تاپیک زیر برای اثر خود درخواست جلد دهید.
[درخواست جلد برای دلنوشته]

پس از اتمام نگارش، برای درخواست نقد و تعیین سطح اثرتان، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست نقد و تعیین سطح دلنوشته]

پس از رفع ایرادات گفته شده توسط منتقد، جهت بررسی دوباره و تعیین سطح مجدد اثرتان از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[تعیین سطح مجدد دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، می‌توانید از طریق لینک زیر برای صوتی کردن دلنوشته خود اقدام کنید.
[درخواست صوتی شدن دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، در تاپیک زیر اعلام کنید.
[اعلام پایان نگارش دلنوشته]

پس از اعلام اتمام نگارش برای ویراستاری و ارسال اثر شما روی سایت، طبق موارد گفته شده در لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست ویراستاری دلنوشته]

جهت انتقال اثر به متروکه و یا بیرون آوردن اثر از متروکه، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[انتقال و بیرون آوردن دلنوشته از متروکه]


متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!

|مدیریت تالار ادبیات انجمن رمانیک|
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Deejavu

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
475
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
16
پسندها
50
امتیازها
58
محل سکونت
خَلیج‌ِ‌فآرس

  • #3
همیشه دلم می خواست برایت نامه ای بنویسم اما نشد... . حال عجیبی دارم... . گنگ و سرگردان، نمی دانم کجای زندگی ات را گرفته ام، نمی دانم برای چه بازیچه قرار داده شدم! نمی دانم چرا اصلا عاشق تو شده ام؟ به هر حال هر کجای زندگی ات که باشم، اصلا هیچ جایش هم نباشم! فرقی به حالم نمی کند. من دوستت خواهم داشت اما، تنها مانند یک دوست تو از من. از خاطرات مشترکمان، از شب بیداری هایمان، از دعواهایمان، از آشتی هایمان، از ب×و×س×ه های خیالیمان... . نه! از ب×و×س×ه های خیال من. از غرور خرد شده ی من. از ب×و×س×ه هایِ بر دیوار من. {دیوار را به جای تو می بوسیدم}، از عشق آبی
من، از پروانه آبیِ من، گذشتی... . تو حتی از درونِ دخترکِ درون من هم عبور کردی! حتی از دنیای آبی ِ من... . و چیزی که باقی ماند، منی زخمی! اما زخمی که از زهر عشق، جوانه می زند. بگذار آخرین هایم با تو همین گونه دست نخورده باقی بماند.
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 4 users

Deejavu

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
475
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
16
پسندها
50
امتیازها
58
محل سکونت
خَلیج‌ِ‌فآرس

  • #4
خیال خوشیست دوست داشتنِ کسی که نمی داند هستی؛ نمی داند که حتی دوستش داری؛ نمی داند که حتی بخاطرِ نفس هایِ اوست که نفس می کِشی، نمی داند که وقتی می شنوی که کسی دیگر می گوید دوستش دارد میخواهی دیوانه بشوی؛ او هیچ چیز نمی داند هیچ چیز از اینکه دوستش دارم! از اینکه لبخند هایم تنها به لب هایِ گرمش بستگی دارد! اصلا همه چیز من به او بستگی دارد همه چیزم و اما من... . که هر شب برای فرار تمامِ خیالِ با او، واردِ دنیایِ دیگری جز دنیایِ او می شوم. خیال خوشیست ب×و×س×ه بر لبهایِ کوچکش اما، اینکه نمی داند دوستش دارم، چون وزنه ای ایست که راه ِ نفس هایم را بسته است. چه خیالِ خوشیست دوست داشتنش.
 
  • لایک
  • گل رز
  • خنده
واکنش‌ها[ی پسندها]: 5 users

Deejavu

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
475
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
16
پسندها
50
امتیازها
58
محل سکونت
خَلیج‌ِ‌فآرس

  • #5
از راهرو که می گذشتم عکسش به چشمانم لبخند میزد، چقدر دلم برایِ این عکسش قنج می رفت. هردفعه این عکسش را می دیدم قربان صدقه اش می رفتم. مخصصوصاََ موهایَش ،لامصب بویِ نارنج خان جانَم را می دادند! اوهم که صدایِ خنده اَم را می شنید با قربان صدقه های زیرِ لبی اَم دستانَم را می گرفت به عمداََ روی کاناپه پرتم می کرد؛ آن قدر قلقلکم می داد مخصوصاََ گردنم را، بعد خیره در چشمانم، کنارِگوشم زمزمه می کرد: {قربونِ خنده هات..} و ب×و×س×ه هایِ مکررش! به گالریَش رسیدم، بازهم طبقِ عادت همیشگی اش مدادپشتِ گوشهایش بود، و موهایِ فِرَش همه جاراتسخیر کرده بودند. هنوز متوجه آمدنم نشده بود، داشت یک چیزی درست می کرد اما نمی دانم چه بود. از پشت دستانَم را رویِ چشمانش گذاشتم گفتم:
- آقا،داری چیکار می کنی؟
خندیدوبا دستانِ گِلی اَش به سمتم برگشت و کفِ دستانم را بوسید.
- چی داری درست می کنی شُما اِی جانِ شیرین؟
خیره به چشمانَم، گفت:
- یه چیزی دیگه!
- نه بگو... .
نوکِ دماغَم را بوسید و گفت:
- دلبر جان، دارم دوتا نلعبکی درست می کنم که هر وقت میام، وقتایی که خسته ای، وقتایی که قهری، وقتایی، عصبانی هستی، دوتالیوان چای درست کنم برات، بگم بانو، غمت نباشه، چایی بخور ،غَمِت نباشه! فقط خیره و بُهت زده نگاهَش کردم. و چای کنار یار عجب دل چسب است نه..؟
 
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 5 users

Deejavu

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
475
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
16
پسندها
50
امتیازها
58
محل سکونت
خَلیج‌ِ‌فآرس

  • #6
بیا سَوار اتوبوس شیم بریم شُمال یا جنوب بجای این مسخره بازی ها! راه شُمال روی شیشه بارون میزنه. تا حالا شمال رفتی رو شیشه دونِ دونِ بزنه؟! اینا لابد الان با خودشون میگن چه قدر مفت حرف میزنی! دیوونن بخدا! اگه مفت حرف نزنم دیوونم؛ وایسم وَر دلشون تو اون دیوونه خونه؟ میخوام باهات بشینم تو اتوبوس تا شمال حرف بزنم... . شَب زود بخواب که صبح شنبه بیدارت کنم آفتاب نزده سوار شیم بریم^^ اینا همه قلابین؛ دیوونگیشون هم قلابیه! میخوام ببرمت، که نکنه تو هم عین این‌ها قلابی شی. جانِ شیرین بفهم چی میگم!
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 4 users

Deejavu

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
475
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
16
پسندها
50
امتیازها
58
محل سکونت
خَلیج‌ِ‌فآرس

  • #7
آنهمه ‌دلتنگی ‌که ‌با ب×و×س×ه ‌برعکست ‌سنجاق‌زدم ‌را لمس‌ کردی؟ بی‌ساحلیه‌ دریاےِاشکِ چشمانِ‌آشفته‌ام‌ رادیدی؟
پریشانیِ‌زلفانِ‌درهم ‌ریخته‌ام‌ راآسودی؟
اصلاکجایی ‌تو؟

بداحوالیم‌ به‌گوشَت‌رسیده ‌جانِ‌شیرینِ ‌من؟
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 4 users

Deejavu

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
475
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
16
پسندها
50
امتیازها
58
محل سکونت
خَلیج‌ِ‌فآرس

  • #8
آخَرش کِه چی! این بُغض ما رو بِه کجا میبرد؟ این ناامیدی تا کُجا روح ما رو میخوره؟ انتهای این حَجم از منفی بافی چِه کسی بِه ما کاپ قَهرمانی میده؟ هیچکس! نمی‌دانم خوشایند است یا ناخوش... . اینکِه بگویم هیچ کَس در کار نیست! اصلا این دُنیا دَر خودخواهانه تَرین حالتش بایَد بِشه مَحل رسیدن″تو″ به هَر انچه ″تو″ را بِه آرامِش می‌رساند. چایی بریز. به تماشای آسمان بنشین. و تا ناامیدی سرک کشید برایش زبان درازی کن! بگذار بگوید عجبا روزگار! این هم دیوانه شد... . یک راز از من به تو‌ یادگار! ″غم و ناامیدی در خانه ی دیوانه ها را نمی‌زند″ دیوانه شو! یک دیوانه ی خودخواه! بیاید همه ما‌ها دیوانه شَویم. ″مَن به چِشم های بیقَرار طُ قول می‌دهم، ریشِه های ما بِه اب خواهد رِسید! ما دوباره سَبز می‌شویم!″
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 4 users

Deejavu

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
475
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
16
پسندها
50
امتیازها
58
محل سکونت
خَلیج‌ِ‌فآرس

  • #9
همه ‌آدم‌ها ‌یکی‌ رو داشتن ‌که‌به ‌بدترین ‌شکل ‌ولشون‌ کرده! بعضی‌ها ‌اسم‌ خودشون رو گذاشتن‌خسته'داغون'زخم‌خورده‌! خب تهش ‌که ‌چی؟‌ بزار ‌بهت ‌بگم! تهش ‌اینه که ‌پونزده‌ بیست ‌سالته‌ ولی‌شبیه ‌این‌هایی‌ هستی ‌که‌ سی ‌چهل ‌سالشون هست! تهش ‌اینه ‌که ‌تو‌ هر ‌فروشگاهی‌ میری ‌ناخودآگاه ‌لباس ‌مشکی‌ها رو‌ انتخاب‌ میکنی! تهش‌ اینه‌که‌ ریه‌ها‌ت ‌همه ‌داغون ‌میشن! تهش‌ اینه‌که‌ قلبت ‌دیگه ‌نمیزنه.‌ تهش ‌اینه‌که‌واسه‌ یک چشم‌ روهم‌ گذاشتن‌ باید ‌دوتا‌ قرص ‌بخوری! یک پیرمرد‌ پیرزن ‌پونزده ‌بیست‌ساله‌ بدرد‌هیچکس ‌نمیخوره! بالاخره ‌باید ‌یکاری‌کرد دیگه!‌ درسته‌!
تو ‌حق‌داری ‌ناراحت‌ باشی‌ بخاطر ‌یک سری‌ چیز‌ها که‌پیش ‌امده‌!

تو ‌‌حق‌داری ‌ناراحت ‌باشی‌ بخاطر ‌خاطره‌هایی‌ که‌یک ‌زمان ‌داشتی!
تو حق‌داری ‌ناراحت ‌باشی ‌بخاطر‌ بی‌توجهی‌هایی ‌که ‌بهت ‌میشود!
ولی‌ هیچ‌وقت‌ یادت‌ نره‌کی ‌باهات ‌اینکار رو کرد! کی ‌از‌ تو گذشت ‌تا ‌با‌ بقیه‌ خوش ‌باشه! شاید ‌تو ‌ذهنت‌ صدبار ‌مرور‌ کردی‌‌ که‌ اگه‌ موفق ‌بشی ‌هر‌جا نشست‌ حرفت ‌رو ‌بشنوه! نه!
اینقدری ‌خوب‌ باش ‌که ‌بزرگترین ‌حسرت ‌زندگیش ‌و‌بزرگترین ‌افتخار ‌زندگیش ‌این‌ باشه ‌که ‌تو‌ یک مدت ‌بهش‌ میگفتی‌ دوست‌ دارم.
خسته‌ شدی‌ از‌آدما‌. از‌قول‌های ‌الکیشون. از‌یهویی ‌امدن‌ و‌یهویی ‌رفتناشون!
هر‌چقدر هم ‌که‌ خسته‌شدی‌باید ‌زندگی‌کنی! میفهمی جانِ شیرین؟
هیچ ‌راه‌ دیگه‌ایی ‌نداری!

«این ‌ادم‌ها زمانی ‌کولت ‌میکنن ‌که‌ بعدش‌ بخان ‌بزننت ‌زمین»
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 4 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
8
بازدیدها
256

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین