. . .

دفترکار دفترکار کپیست S O-O M | انجمن رمانیک

تالار دفترکار کپیست‌ها
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.


دفتر کار کپیست: @S O-O M

کپیست گرامی زین پس به صورت زیر پس از پایان و تایید هر اثر دفترکار خود را کامل کنید.
پی‌نوشت: همان پست کامل ارسال شده در تاپیک را کپی می‌کنید.

نام اثر:
نام نویسنده: (حتما نویسنده را تگ کنید.)
لینک تاپیک اثر در انجمن: (در صورتی که در انجمن تایپ شده باشد.)
ژانر:
سطح:
تعداد صفحات:
خلاصه:
مقدمه:
برشی از اثر:
جلد:
فایل PDF:

نکته: جز کپیست مربوطه هیچ‌کس اجازه ندارد در این تاپیک پستی ارسال کند.

- با سپاس مدیریت تالار کپیست -
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #31
نام اثر: پایان من

نویسنده: زهرا وحیدی نکو @Zahra.v.n

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - دلنوشته پایان من| زهرا وحیدی نکو

ژانر: تراژدی

سطح: نقره‌ای

تعداد صفحات: 8

مقدمه:
غمم به من پایان داد!
پایان مرا در خود بلعید و به نیستی‌ها کشاند؛
اما این خودم بودم که پایان را فرا خواندم!

برشی از اثر:
در اتاقی نیمه تاریک، هنوز روز است و روشن؛ اما دل من دل‌گیر و تاریک.
غم پنهانی در دل دارم؛ اما چاره‌ای ندارم.
می‌خواهم بروزش دهم؛ اما منعش می‌کنم. من آن را سرکوب می‌کنم!
در درونم قفلش می‌کنم و مانند گنجینه‌ای تاریک، در قلبم جا می گذارمش.
***
یک لحظه می‌خواهم فراموشش کنم؛ اما فقط یک لحظه!
غمم به عصبانیتی مبدل گشته که در قلبم سنگینی می‌کند.
چهره‌ام پنهانش می‌کند؛ اما پس چشمانم چه؟!
لبخند زورکی‌ام می‌گوید همه‌چیز خوب است؛ اما تنهایی‌ام انکارش می‌کند.

جلد:
negar_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B1_%DB%B1%DB%B2%DB%B2%DB%B8%DB%B2%DB%B1_e08c.png


فایل PDF: پایان من
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #32
نام اثر: اغتشاش

نویسنده: آرا (هستی همتی) @ara.wr.o.o

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - داستان کوتاه اغتشاش | آرا (هستی همتی)

ژانر: تراژدی، اجتماعی

سطح: الماسی

تعداد صفحات: 22

خلاصه:
یک اشتباه به ظاهر بی‌‌اهمیت و یک بی‌‌اهمیتی مطلقاً اشتباه! برتری‌‌ها و تزلزل‌‌های نابه‌جایی که آینده‌‌ی یک انسان را تحت‌الشعاع قرار می‌‌دهند و یک سر کوفتگی، چندین سال عذاب خواهد داشت. بی‌‌عرضگی شخصی، می‌‌تواند از یک بی‌‌توجهی منشأ بگیرد و جلب رضایت همگان، می‌‌تواند در راستای یک تبعیض جنسیتی باشد. لغزش نفس می‌‌تواند عواقب بد دور از انتظاری در پی بیاورد و جنس زن، بی‌‌گناه قصاص شود... .

مقدمه:
زاده به ناخواست بودم
و محکوم به طعنه شنیدن!
حتی در تصوراتم نیز نمی‌‌گنجید که یک مشت عقاید پوچ و کهنه
بانی خلق و خوی سستم شوند!
و عاقبت، تقاص گناه مشتی دگر را، نفس ضعیف من بدهد!

یازده اردیبهشت 1400
ساعت ده و ده دقیقه‌‌ی شب

برشی از اثر:
متزلزل و درمانده، کنج خانه به دیوار تکیه داده بودم و مادام گوش سپردن به هرچه از دهان مادر شوهرم بیرون می‌‌آمد، دندان‌‌هایم ناخن‌‌هایم را به تاراج بردند. نگاهم بر ساعت دیواری خشکیده بود و می‌‌دانستم علی‌رغم آن‌که صبح تصمیم گرفته بودم دیگر آدم محکمی بشوم، باز هم نفسم می‌‌خواست کوتاه بیاید و جرئت بر زبان راندن واژه‌‌ی دو حرفی «نه» را نداشت. کمابیش دو ساعت به چهار و نیم عصر و نوبت دکترم مانده بود. مادر شوهرم هم از قضا، از پشت خط با وراجی‌‌هایش می‌‌گفت اگر وقت دارم، می‌‌خواهد یک ساعت دیگر بیاید و تا شام بماند. منطقی بود که قاطعانه و در اوج احترامی که برایش قائل بودم، مودبانه مطرح کنم تا دو ساعت دیگر باید در مطب پزشک حاضر شوم و تعارف بزنم مادر شوهرم فردا یا روزی دگر بیاید، اما این جرئت را در ضعف نفسی‌‌ام نمی‌‌دیدم.
- خوب المیرا، مادر، پس هستی من یکی-دو ساعت دیگه بیام؟ دلم برای پارمین و پوریا یه ذره شده!
انگشت سبابه‌‌ام را روی دو چشمانم فشردم و زیر لـ*ـب لعـ*ـنتی حواله‌‌ی خودم کردم. مغزم فرمان به رد محترمانه‌‌ی حرف طلوع خانم می‌‌داد و شکستگی نفسم، امر به پذیرفتن. از این حالت دوگانه‌‌ام بیزار بودم و حس تنفر منزجر کننده‌‌ای نسبت به این بی‌‌عرضگی ذاتی‌‌ام، در جایگاه یک مادر و همسر بیست و شش ساله داشتم.

جلد:
-4c8d7439c83babd17_lbvm.png


فایل PDF: اغتشاش
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین