. . .

انتشاریافته درخواست کپیست داستان چشم آهوی بندر| محمد امین سیاهپوشان

تالار درخواست کپیست
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر ویرایش

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1523
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
85
نوشته‌ها
391
راه‌حل‌ها
4
پسندها
743
امتیازها
158

  • #1
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users
راه‌حل
درود وقتتون بخیر

نام اثر: چشم آهوی بندر

نویسنده: محمد امین (رضا) سیاه‌پوشان

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - داستان چشم آهوی بندر | محمد امین سیاهپوشان

ژانر: عاشقانه، فانتزی، اجتماعی

سطح: نقره‌ای

تعداد صفحات: 30

خلاصه: داستانی از یک عشق تقریباً ممنوعه؛ عشقی که در میانه راه، شاید با شکست روبه‌رو بشود. آسیه، زنی بی‌اعتماد، از دنیا شکست خورده و حسین، پسری از دیار غریب. پایان دفترشان چه خواهد بود؟ خدا داند و بس! پس اگر می‌خواهی بدانی، بهتر است داستان ما را دنبال کنی؛ شاید چهره‌ی واقعی فقر را ببینی.

مقدمه: عشق که از راه برسد، نمی‌داند که تو کجایی! در این سرای خاکی در حال زندگی و زندگانی هستی. عاشق می‌شوید و با خود می‌برد و صیقل می‌دهد روح و جسمت را. حسین، پسری با لباس...

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
678
امتیازها
183

  • #11
سلام، نقد شده و سطح نقره‌ای گرفته، منتقدش هم نویسنده پشت شیشه، بود. به محض اینکه نقد شد هم به کپیستتون خبر دادم.
خیلی ممنون.

بله متاسفانه آیسا جان مدتیه آنلاین نشدن و مرخصین، میخواستم کار رو به کپیست دیگه ای بسپرم.
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
678
امتیازها
183

  • #12
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

PishOoO

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
314
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-21
آخرین بازدید
موضوعات
113
نوشته‌ها
834
راه‌حل‌ها
64
پسندها
3,007
امتیازها
591

  • #13
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
678
امتیازها
183

  • #14
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #15
درود وقتتون بخیر

نام اثر: چشم آهوی بندر

نویسنده: محمد امین (رضا) سیاه‌پوشان

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - داستان چشم آهوی بندر | محمد امین سیاهپوشان

ژانر: عاشقانه، فانتزی، اجتماعی

سطح: نقره‌ای

تعداد صفحات: 30

خلاصه: داستانی از یک عشق تقریباً ممنوعه؛ عشقی که در میانه راه، شاید با شکست روبه‌رو بشود. آسیه، زنی بی‌اعتماد، از دنیا شکست خورده و حسین، پسری از دیار غریب. پایان دفترشان چه خواهد بود؟ خدا داند و بس! پس اگر می‌خواهی بدانی، بهتر است داستان ما را دنبال کنی؛ شاید چهره‌ی واقعی فقر را ببینی.

مقدمه: عشق که از راه برسد، نمی‌داند که تو کجایی! در این سرای خاکی در حال زندگی و زندگانی هستی. عاشق می‌شوید و با خود می‌برد و صیقل می‌دهد روح و جسمت را. حسین، پسری با لباس سربازی، روزی که برگه‌ی سبز اعزام به خدمتش را گرفت، نمی‌دانست چه برنامه‌ای چرخ گردان برای او چیده پس پوتین‌هایش را واکس مشکی کشید و بندهایش را محکم بست تا پیش به سوی آینده برود.

برشی از اثر:
کوله‌پشتی رو از روی زمین برداشتم؛ چیز زیادی داخلش نبود‌. یه یغلوی، دو‌تا کتاب، یه پاکت خوراکی و چند دست لباس.
به پشت سرم نگاه کردم. مادرم که همیشه قبل از رفتن با کاسه‌ی آب منتظر بود تا پشت سرم بپاشه و چشم‌های نگرانش که من رو بدرقه کنه.
بعد از آموزش، ما رو تقسیم کردن و من توی یگانِ پیاده‌‌ی یکی از شهر‌های جنوبی افتادم. بند پ هم نداشتم و تنها دلگرمیم همون بود که می‌گفتن بالای سره و ستاره‌ای که از صدقه‌ی سر مدرک کارشناسی بهم داده بودن.
دو ماه بود که داخل یگان مشغول به خدمت شده بودم. شانسِ من و کَرَم بالایی و قسمت روزگار، توی بدترین قسمت پادگان یعنی دژبانی افتادم. مدرک موسیقی هم به کارم نیومد که بتونم توی یگان موزیک مشغول به خدمت بشم.
می‌گفتن فعلاً ظرفیت تکمیله و پذیرش نداریم. دژبانی یعنی مسئولیت هر اتفاقی که داخل پادگان می‌افتاد پای ما بود. مثل همون هفته‌ی اول که یه سرباز خودش رو از برجک حلق آویز کرده بود و کاغذی از جیبش پیدا کردن؛ با خطی شبیه به کلاس اولی‌ها که نقطه‌ها رو دونه دونه و حروف رو با لبه‌های تیز می‌نوشتن، نوشته بود:
- گفته بودم اگر صبر نکنی خودم رو از برجک حلق آویز می‌کنم.

جلد:
negar_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B1%DB%B6_%DB%B1%DB%B8%DB%B4%DB%B8%DB%B3%DB%B1_qydb.png


فایل PDF: چشم آهوی بندر
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
راه‌حل

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #16
درود وقتتون بخیر

نام اثر: چشم آهوی بندر

نویسنده: محمد امین (رضا) سیاه‌پوشان

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - داستان چشم آهوی بندر | محمد امین سیاهپوشان

ژانر: عاشقانه، فانتزی، اجتماعی

سطح: نقره‌ای

تعداد صفحات: 30

خلاصه: داستانی از یک عشق تقریباً ممنوعه؛ عشقی که در میانه راه، شاید با شکست روبه‌رو بشود. آسیه، زنی بی‌اعتماد، از دنیا شکست خورده و حسین، پسری از دیار غریب. پایان دفترشان چه خواهد بود؟ خدا داند و بس! پس اگر می‌خواهی بدانی، بهتر است داستان ما را دنبال کنی؛ شاید چهره‌ی واقعی فقر را ببینی.

مقدمه: عشق که از راه برسد، نمی‌داند که تو کجایی! در این سرای خاکی در حال زندگی و زندگانی هستی. عاشق می‌شوید و با خود می‌برد و صیقل می‌دهد روح و جسمت را. حسین، پسری با لباس سربازی، روزی که برگه‌ی سبز اعزام به خدمتش را گرفت، نمی‌دانست چه برنامه‌ای چرخ گردان برای او چیده پس پوتین‌هایش را واکس مشکی کشید و بندهایش را محکم بست تا پیش به سوی آینده برود.

برشی از اثر:
کوله‌پشتی رو از روی زمین برداشتم؛ چیز زیادی داخلش نبود‌. یه یغلوی، دو‌تا کتاب، یه پاکت خوراکی و چند دست لباس.
به پشت سرم نگاه کردم. مادرم که همیشه قبل از رفتن با کاسه‌ی آب منتظر بود تا پشت سرم بپاشه و چشم‌های نگرانش که من رو بدرقه کنه.
بعد از آموزش، ما رو تقسیم کردن و من توی یگانِ پیاده‌‌ی یکی از شهر‌های جنوبی افتادم. بند پ هم نداشتم و تنها دلگرمیم همون بود که می‌گفتن بالای سره و ستاره‌ای که از صدقه‌ی سر مدرک کارشناسی بهم داده بودن.
دو ماه بود که داخل یگان مشغول به خدمت شده بودم. شانسِ من و کَرَم بالایی و قسمت روزگار، توی بدترین قسمت پادگان یعنی دژبانی افتادم. مدرک موسیقی هم به کارم نیومد که بتونم توی یگان موزیک مشغول به خدمت بشم.
می‌گفتن فعلاً ظرفیت تکمیله و پذیرش نداریم. دژبانی یعنی مسئولیت هر اتفاقی که داخل پادگان می‌افتاد پای ما بود. مثل همون هفته‌ی اول که یه سرباز خودش رو از برجک حلق آویز کرده بود و کاغذی از جیبش پیدا کردن؛ با خطی شبیه به کلاس اولی‌ها که نقطه‌ها رو دونه دونه و حروف رو با لبه‌های تیز می‌نوشتن، نوشته بود:
- گفته بودم اگر صبر نکنی خودم رو از برجک حلق آویز می‌کنم.

جلد:
negar_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B1%DB%B6_%DB%B1%DB%B8%DB%B4%DB%B8%DB%B3%DB%B1_qydb.png


فایل PDF: چشم آهوی بندر
@سیف الله سفره
@مدیر کپیست

تاییده؟ *-*
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,440
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #17
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
678
امتیازها
183

  • #18
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,755
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,067
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #19
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
2
بازدیدها
85

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین