. . .

متروکه داستان سنگ صبور | مَهرو

تالار داستان / داستان کوتاه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. اجتماعی
  2. تراژدی
✨به نام خالق یکتا✨
نام داستان: سنگ صبور
نویسنده: نادیا بیرامی
ژانر: تراژدی، اجتماعی، عاشقانه

خلاصه:
در کویری سبز که سخن عشق بیداد می‌کند از شکستن‌ها،دختی دلداده ز شاهزاده‌، زیستن را با عشق می‌آموزد؛ اما چو زندگانی فقر را برایش رقم می‌زند، غم‌ها گره می‌خورند بر خنده‌ی روی لبش، خونین دل می‌رود از کویر عشق!
شاهزاده می‌ماند با زخمی عمیق که گاهی چنان تیر می‌کشاند در قلبش، که نفسی برایش نمی‌ماند، کاش سنگ صبوری داشت!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 5 users

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
868
پسندها
7,352
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
jvju_negar_.png


نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن رمانیک را برای انتشار داستان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ داستان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین بخش تایپ داستان کوتاه

اگر سوالی دارید میتوانید بعد از خواندن قوانین زیر سوالتون رو مطرح کنید.
قوانین پرسش سوال‌ها

قبل از درخواست جلد، قوانین زیر را مطالعه کنید.
قوانین درخواست جلد

برای درخواست نقد در تاپیک زیر اعلام آمادگی کنید.
چگونگی درخواست منتقد برای داستان کوتاه

بعد از اتمام داستان، میتوانید درخواست ویراستار دهید.
درخواست ویراستار

جهت درخواست صوتی شدن آثار خود می‌‌توانید در تالار مربوطه، درخواست دهید.
درخواست صوتی شدن داستان

و پس از پایان یافتن داستان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.
تاپیک اعلام پایان داستان کوتاه

با تشکر​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 4 users

Aiden

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
مدیر
دل‌نویس
تیم تبلیغات
کاربر ثابت
مدیر کتابدونی
| کتاب گویا |
مدیر
تبلیغات
شناسه کاربر
395
تاریخ ثبت‌نام
2021-03-04
آخرین بازدید
موضوعات
210
نوشته‌ها
2,099
راه‌حل‌ها
39
پسندها
14,712
امتیازها
516
سن
19
محل سکونت
متروکه‌‌ی احساس

  • #2

پارت اول



دختی با دامنی از جنس پاییز، پا بر کفش باغ پرتقال می‌گذارد، با دستی نارنجی می‌چیند پرتقالی را، با لبی خندان پر از بغض هوای بارانی دیده می‌دوزد بر آن، دریایی از موج‌های غم به سمت ساحل قلبش روانه می‌شوند؛ اما با بادی تندی که می‌وزد و گیسوانش را به رقص در می آورد خود رها می‌سازد در باغ پاییزی پرتقال!

در آن سو شاهزاده‌ای با شمشیری از جنس غرور پا بر کفش باغ انار می‌گذارد، با دست غیرت می‌چیند اناری را، با دیده‌ای از اندوه نگاه می‌دوزد بر آن، دریایی از موج‌های حسرت به سوی قایقِ شکسته‌ی روحش روانه می‌شوند و او را با تلاطمی از سردی به سمت دریا می‌کشانند؛ اما با باد تندی که می‌وزد و نوازش می‌کند چهره‌ی متفکرش را ، سر بلند می‌کند و آن طرف باغ پرتقال را نگاه می‌دوزد، نمایشی پاییزی برپا است، دختی پرتقال بر دست در آغوش باد گیسوانش را به رقص در آورده، انار از دستش بر زمین رها می‌شود و دیده‌اش مهمان نمایش گیسو کمندی با دامنی از پاییز می‌شود !
و در این هنگام نسیمی خبر می‌آرد:«این است آغاز دلدادگی»
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین