. . .

مذهبی داستان زیبای تسبیحات حضرت زهرا(س)

تالار داستان‌های پیامبران و امامان

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,440
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #1
شیخ صدوق می‏گوید: از حضرت امیر مؤمنان روایت شده که آن حضرت به مردی از «بنی سعد» فرمود: آیا می‏خواهی از خودم و فاطمه برایت سخن بگویم؟!
حضرت فاطمه در خانه‏ ی من بود. او با مشک آب، آنقدر آب آورد که بند مشک در بدن او اثر کرد، آن قدر با آسیاب دستی کار کرد که دست‏هایش تاول زدند، آنقدر خانه را جارو زدند که لباسهایش تیره رنگ گردید و آنقدر زیر دیگ ،آتش روشن کرد که لباسهایش سیاه رنگ شد.
من به او گفتم: کاش نزد پدرت رسول خدا(ص) می‏رفتی و از او خادمی درخواست می‏کردی؟تا آن خادم عهده ‏دار اینکارها می‏شد. فاطمه(س) نزد پیامبر رفت. وقتی بر پیامبر(ص) وارد شد دید عده ‏ای با پیامبر گفتگو می‏کنند. از شرم و حیا چیزی به پدرش نگفت و برگشت.
پیامبر(ص) از آمدن فاطمه فهمید که با ایشان کاری دارد. فردا صبح زود پیامبر(ص) به خانه ما آمد .آن حضرت سلام کرد. جواب دادیم و گفتیم: علیکم‏ السلام یا رسول الله! بفرمائید.
آن حضرت آمد نشست و فرمود: دخترم فاطمه! دیروز چه کار داشتی که نزد من آمدی؟
فاطمه شرم کرد که جواب بگوید. من جواب دادم و گفتم: آنقدر آب آورده که بند مشک در بدن او اثر کرده، آن قدر آسیاب‏ دستی چرخانده که دستهایش تاول زده، آنقدر خانه را جارو زده که لباسهایش تیره گردیده و آنقدر آتش زیر دیگ روشن کرده که لباس‏هایش سیاه گردیده است، من به او گفتم که کاش نزد پدرت می‏رفتی و خادمی درخواست می‏کردی.

پیامبر اسلام(ص) فرمود: آیا نمی‏خواهید چیزی به شما یاد بدهم که از خادم بهتر است؟! هنگامی که می‏خواهید بخوابید، ۳۴ بار «الله اکبر»، ۳۳ بار «الحمدللّه» و ۳۳ بار «سبحان الله» بگوئید. فاطمه گفت: از خدا و پیامبر خدا راضی شدم.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین