. . .

تمام شده داستان اولدوز و کلاغ‌ها | Maedeh کاربر انجمن رمانیک

تالار تایپ داستان و دلنوشته‌های در حال ترجمه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,362
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #21
فحش هاي بدبد هم به ننه كلاغه داد. اولدوز صداش درنيامد. اگر چيزي مي گفت، زن بابا بو مي برد كه او با كلاغه سر و سرّي دارد. بخصوص كه روز پيش نزديك بود لب حوض مچش را بگيرد.
بابا گفت: اصلا كلاغها حيوانهاي كثيفي هستند، دله دزدند. يك كلاغ حسابي در همه ي عمرم نديدم. خوب مواظبش باش. اگرنه، يك دانه ماهي توي حوض نمي گذارد بماند.
زن بابا گفت: آره، بايد مواظبش باشم. حالا كه زير دندانش مزه كرده، دلش مي خواهد همه شان را بگيرد.
اولدوز تو دل به ناداني زن باباش خنديد. براي اينكه كلاغها دندان ندارند. ننه كلاغه خودش مي گفت.
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,362
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #22
ننه كلاغه خيلي چيزها مي داند و از مرگ نمي ترسد

ظهري ننه كلاغه آمد. همه خواب بودند. دو تايي نشستند زير سايه ي درخت توت. اولدوز همه چيز را گفت.
ننه كلاغه گفت: فكرش را هم نكن. اگر زن بابا بخواهد مرا بگيرد، چشمهاش را در مي آرم.
بعد آقا كلاغه را از لانه درآوردند. آقا كلاغه ديگر زبان باز كرده بود. مثل اولدوز و ننه كلاغه كه البته نه، اما نسبت به خودش بد حرف نمي زد. كمي لاي گل و بته ها جست و خيز كرد، اينور آنور رفت، پر زد و بعد آمد نشست پهلوي مادرش. ننه كلاغه به اش ياد داد كه چه جوري شپشهاش را با منقار بگيرد و بكشد.
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,061
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #23


عرض سلام و خسته نباشیدی ویژه خدمت شما مترجم عزیز.
بدین وسیله پایان ترجمه اثر شما را اعلام می‌‌دارم. با آرزوی موفقیت روز افزون.

|مدیریت تالار ترجمه|
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 2, کاربران: 0, مهمان‌ها: 2)

بالا پایین