. . .

بیوگرافی بیوگرافی رابرت دنیرو | بازیگر هالیوود

تالار بازیگران و عوامل سینما

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,076
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #1
رابرت آنتونی دنیرو (Robert Anthony De Niro) که در این قسمت از مطالب بیوگرافی به سراغ وی رفته‌ایم، در هفدهم آگوست سال ۱۹۴۳ در منطقه‌ی گرینویچ واقع در منهتن نیویورک به دنیا آمد. مادرش ویرجینیا ادمیرال (۱۹۱۵ – ۲۰۰۰) شاعر، نقاش و فعال اجتماعی آلمانی‌تبار بود و پدرش رابرت هنری دنیرو (۱۹۲۲ – ۱۹۹۳) نیز نقاش سبک اکسپرسیونیست انتزاعی بود که اصل و نصبی ایتالیایی ایرلندی داشت. ویرجینیا و هنری در خلال کلاس‌های نقاشی هانس هافمن در پراوینستاون بود که یکدیگر را ملاقات کردند و در ادامه، زمانی که تنها فرزندشان، دو سال بیشتر نداشت از هم جدا شدند. از این پس رابرت در کنار مادرش ماند و در گرینویچ و محله‌ی ‌ایتالیای کوچک منهتن بزرگ شد. در همین زمان، هنری نیز خانه‌ای نزدیک محل زندگی آنها گرفت و بدین ترتیب، بابی (رابرت) بخشی از اوقاتش را در کنار پدر سپری ‌کرد. ویرجینیا پروتستانی بود که در بزرگسالی به مذهب پشت کرد و هنری نیز به عنوان یک کاتولیک پرورش یافته بود. در چنین فضایی، پدربزرگ و مادربزرگ بابی، وی را به صورت پنهانی به کلیسا برده و غسل تعمید دادند.

بابی دوران ابتدایی را در مدرسه ‌عمومی ۴۱ در گرینویچ سپری کرد و برای گذراندن کلاس هفتم و هشتم به دبیرستان الیزابت اروین رفت. او در ادامه برای کلاس نهم، در دبیرستان عالی هنر و موسیقی پذیرفته شد ولی فقط برای مدت کوتاهی در آنجا دوام آورد و پس از آن برای ادامه‌ی تحصیل به دبیرستان مک‌برنی و دبیرستان خصوصی رودز رفت که البته هیچگاه از آنجا فارغ‌التحصیل نشد. در همین دبیرستان بود که دوستان وی به خاطر رنگ پریدن‌های مدامش لقب بابی میلکی را روی وی گذاشتند. در این مقطع، بابی دمخور تعدادی از بچه‌های خیابانی شده بود که نام جوانان ایتالیای کوچک را برای خود انتخاب کرده بودند. بچه‌هایی که تعدادی از آنها هنوز هم جزو دوستان صمیمی وی به حساب می‌آیند.
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,076
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #2
رابرت نخستین تجربه‌‌ی آماتور صحنه‌اش را با بازی در نقش شیر ترسو در نمایش مدرسه‌ای جادوگر شهر از به دست آورد. او با وجود خجالتی بودنش، در شانزده سالگی درس و مشق را رها کرد و به طور جدی به سمت حرفه‌‌ی بازیگری رفت. سپس وارد هنرستان هنرهای نمایشی استلا ادلر شد و در استودیوی لی استراسبرگ دوره‌های آموزش بازیگری را پشت سر گذاشت. دنیرو نخستین نقش سینمایی‌اش را در بیست سالگی، در فیلم جشن عروسی (The Wedding Party) به کارگردانی برایان دی‌پالما به دست آورد. فیلمی که نمایش آن به دلیل ورشکست شدن استودیو، شش سال به تاخیر افتاد. دنیرو در همین مقطع، دو بار دیگر هم در فیلم‌های تبریکات (Greetings) و سلام مامان! (Hi, Mom!) با دی‌پالما همکاری کرد. او در ادامه در فیلم مادر خونین (Bloody Mama) به کارگردانی سلطان فیلم‌های درجه‌ی B سینما یعنی راجر کورمن به ایفای نقش پرداخت.
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,076
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #3
دنیرو دهه‌ی هفتاد میلادی را با حضور در نقش‌های مکمل در آثاری کم نام و نشان‌تر آغاز کرد که برای وی دستاورد قابل توجهی به همراه نداشت با این حال دیری نپایید که روزهای خوب بابی هم از راه رسید. سال ۱۹۷۳ بود که او با حضور در دو اثر قابل توجه از دو کارگردان جوان و تازه نفس، برای اولین بار نام خود را در میان سینماروها و البته منتقدان سر زبان‌ها انداخت. او در فیلم طبل را به آرامی بزن (Bang the Drum Slowly) به کارگردانی جان دی. هنکاک با بازی در نقش یک بازیکن بیسبال در شرف مرگ، نگاه‌ها را به سمت خود خیره کرد. نقشی که در ابتدا قرار بود آل پاچینو آن را ایفا کند. اما در ادامه با انتخاب پاچیتو برای بازی در نقش مایکل کورلئونه، دنیرو نیز قید بازی در نقش پائولی گاتو در قسمت اول پدرخوانده را زد و جایگزین پاچینو شد. البته پذیرش وی به همین سادگی‌ها هم نبود و او ۷ مرتبه تست داد. دنیرو برای آمادگی بیشترش برای اجرای این نقش، در فلوریدا به یادگیری بیسبال پرداخت و به تماشای تمرینات تیم این شهر نشست. او همچنین به گرجستان سفر کرد و آموخت که چگونه با لهجه‌ی گرجی صحبت کند. بابی در ادامه، در فیلم خیابان‌های پایین‌شهر (Mean Streets) با بازی در نقش شخصیتی آنارشیست و دردسرساز به نام جانی بوی، یک همکاری بلند مدت و شگفت انگیز را با مارتین اسکورسیزی آغاز کرد. جالب اینجاست که دنیرو و اسکورسیزی به طور همزمان در یک محله و به فاصله‌ی چند بلوک از هم بزرگ شده‌اند و در نوجوانی نیز چند باری چشمشان به هم افتاده بود ولی تا چند ماه پیش از ساخت این فیلم یکدیگر را نمی‌شناختند. اسکورسیزی که از تجربه‌ی ناموفق باکسکار برتا (Boxcar Bertha) باز می‌گشت، خیابان‌های پایین شهر (Mean Streets) را با کمک مالی فرانسیس فورد کوپولا تولید کرد و در تدوین کار نیز از برایان دی‌پالما کمک گرفت.
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,076
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #4
فرانسیس فورد کوپولا پس از تماشای خیابان‌های پایین‌شهر (Mean Streets) بود که تصمیم گرفت دنیرو را برای نقش دوران جوانی ویتو کورلئونه در پدرخوانده: قسمت دوم (The Godfather: Part II) انتخاب کند. این در حالی است که دنیرو در زمان انتخاب بازیگران قسمت اول این فیلم، برای بازی در نقش‌های مایکل، سانی، پائولی گاتو و کارلو ریزی تست داده بود که نهایتاْ برای ایفای نقش پائولی پذیرفته شد. البته در فاصله‌ی زمانی دو پدرخوانده، دنیرو چنان پیشرفتی داشت که بدون دادن تست، نقش ویتو به وی واگذار شد. آن هم در شرایطی که صحبت از بازگشت مارلون براندو به فیلم، این بار با گریم یک مرد جوان مطرح بود. رابرت برای ایفای این نقش، مدت چهار ماه به یادگیری زبان سیسیلی پرداخت و به مدت سه ماه در سیسیل زندگی کرد. پدرخوانده: قسمت دوم (The Godfather: Part II) پس از نمایش، علاوه بر استقبال خوب تماشاگران، برنده‌ی ۶ جایزه‌ی اسکار شد که از این لحاظ، در بین سه فیلم این مجموعه بهترین عملکرد را از خود به جا گذاشت. البته این فیلم در جوایز گلدن گلوب، تمام جوایز اصلی را به محله چینی‌ها (Chinatown) به کارگردانی رومن پولانسکی واگذار کرد. دنیرو نیز در این میان جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از آن خود کرد و بدین ترتیب او و مارلون براندو به عنوان تنها بازیگرانی لقب گرفتند که برای ایفای یک نقش (دون ویتو)، برنده‌ی اسکار شده‌اند. در کنار این، دنیرو اولین بازیگر تاریخ سینماست که برای بازی در نقشی که تقریباْ تمام دیالوگ‌های آن غیر انگلیسی است موفق به تصاحب جایزه‌ی اسکار شده است.
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,076
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #5
در حالی که نام دنیرو در لس‌انجلس به عنوان برنده‌ی جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل خوانده می‌شد، او در همان زمان در ایتالیا سر تصویربرداری فیلم ۱۹۰۰ (1900) به کارگردانی برناردو برتولوچی حضور داشت (کوپولا جایزه را به جای وی دریافت کرد). بابی در این فیلم نقش مردی جوان به نام آلفردو از خانواده‌‌ای بورژوا را بازی می‌کند که در گیر و دار جنگ‌های جهانی اول و دوم، در تلاش است تا همسرش، املاک به ارث رسیده از پدر و دوستی نزدیکش با یک دهقان‌زاده را که از قضا با او در یک روز به دنیا آمده حفظ کند. ۱۹۰۰ (1900) اثری حماسی، عظیم و بسیار بلند پروازانه است که ساخت آن فقط از فیلمسازی در حد و اندازه‌های برتولوچی بر‌می‌آمد. فیلمی با ۱۲ هزار بازیگر و خدمه که در ابتدا قرار بود یک سریال ۶ قسمتی برای تلویزیون باشد ولی در ادامه به دلایل سیاسی، اجتماعی و البته نوع روایت داستان، ترجیح داده شد که در پرده‌ی بزرگ به نمایش دربیاید. برتولوچی در ابتدا جک نیکلسون را برای ایفای نقش آلفردو در نظر داشت ولی پس از تماشای قسمت دوم پدرخوانده، به این نتیجه رسید که نقش را به دنیرو بدهد. دنیرو نیز هر چند به واسطه‌ی بازی شگفت‌انگیز ژرار دپاردیو در نقش اولمو، به نوعی قافیه را به وی واگذار کرد، ولی درنهایت به نوعی جواب اعتماد برتولوچی را به خوبی داد.
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,076
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #6
بابی پیش از اینکه تبدیل به ستاره‌ی سینما شود، رویای نوشتن یک فیلمنامه را در سرش می‌پروراند. ایده‌ی مورد نظر وی درباره‌ یک مرد مسلح سرگردان بود که با فکر ترور یک شخصیت مهم، در خیابان‌های نیویورک مشغول پرسه زدن است. اگرچه ایده‌ی وی هیچگاه عملی نشد ولی در ادامه دست سرنوشت او را در مسیر پل شریدر و فیلمنامه‌ی راننده تاکسی (Taxi Driver) قرار داد که بسیاری از المان‌های داستان وی را در درون خود داشت. شریدر پس از خواندن کتاب تهوع، اثر ژان پل سارتر بود که به سرش زد تا فیلمنامه‌ی راننده تاکسی را بنویسد. آن هم در شرایطی که با افسردگی و مواد مخدر دست به گریبان بود. برایان دی‌پالما انتخاب نخست تهیه کنندگان برای ساخت این اثر بود با این حال حضور وی در این پروژه دو هفته بیشتر طول نکشید و در ادامه پس از گرفتن برگه‌ی اخراج، جای خود را به مارتین اسکورسیزی داد. دنیرو در شرایطی در این فیلم نقش تراویس بیکل را بازی کرد که شریدر به گفته‌ی خودش، در طول نوشتن فیلمنامه‌ی کار همواره جف بریجز را برای بازی در این نقش در ذهن داشت. بابی برای ایفای بهتر نقشش، به مدت یک ماه، روزی ۱۵ ساعت به رانندگی کردن با یک تاکسی پرداخت و مدت زیادی را نیز صرف بررسی بیماری‌های روانی کرد. او تا این زمان با وجود بازی در پدرخوانده و دریافت جایزه‌ی اسکار، چندان در بین مردم شناخته شده نبود تا جایی که در طول این یک ماه، فقط یک نفر از مسافرانش وی را به جا آورد. راننده تاکسی (Taxi Driver) به عنوان اثری ساختارشکن علاوه بر استقبال خوب تماشاگران، در پایان آن سال نامزد دریافت ۴ جایزه‌ی اسکار شامل جوایز بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد و بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد که در نهایت، دو جایزه‌ی اول را به پدیده‌ی آن سال یعنی فیلم %%%% (Rocky) واگذار کرد. فیلم شبکه (Network) به کارگردانی سیدنی لومت نیز جوایز بازیگری را درو کرد تا بدین ترتیب دنیرو و اسکورسیزی در عین شایستگی، نهایتا دست خالی به خانه بازگردند.
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,076
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #7
دنیرو در گام بعدی در آخرین فیلم الیا کازان تحت عنوان آخرین سرمایه‌دار (The Last Tycoon) در نقش مونرو اسدار، مدیر تولید یک کمپانی مطرح فیلمسازی ظاهر شد. نقشی که پیش از آن پل نیومن و آل پاچینو به دلایل مختلف آن را رد کرده بودند. در ابتدا مایک نیکولز که با ساخت دو فیلم مطرح چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ (Who's Afraid of Virginia Woolf) و فارغ‌التحصیل (The Graduate) در اوج شهرت به سر می‌برد، برای کارگردانی این پروژه مشغول به کار شد اما در ادامه به دلیل اینکه قصد داشت برای نقش مونرو، داستبن هافمن را جایگزین دنیرو کند، با استودیو به مشکل خورد و از کار کنار کشید. نیکولز و دنیرو قرار بود در فیلم دختر خداحافظی (The Goodbye Girl) بر اساس فیلمنامه‌ای از نیل سایمون نیز با هم همکاری کنند که دوباره با بالا گرفتن اختلافاتشان، هر دو پروژه را ترک کردند. نیکولز پس از آشفتگی ذهنی ناشی از درگیری با دنیرو، برای مدتی حتی قید فیلمسازی را هم زد. آخرین سرمایه‌دار (The Last Tycoon) اگرچه نه به موفقیت خاصی دست یافت و نه چیز با‌ ارزشی را به کارنامه‌ی ‌پربار کازان اضافه کرد با این حال مجالی شد تا دنیرو در همان دهه‌ی اول بازیگری‌اش با جمعی از بزرگان سینما همچون ژان مورو، رابرت میچام، تونی کرتیس، ری میلند و جک نیکلسون همبازی شود. سم اشپیگل (تهیه‌کننده لورنس عربستان و در بارانداز) به عنوان مدیر تولید این اثر پس از نمایش فیلم در اظهارنظری جالب عنوان کرده است: دنیرو بزرگترین بازیگر جوان این روزهای آمریکاست. الیا کازان نیز بزرگترین کارگردان زنده‌ی جهان است و من نیز احتمالا بزرگترین تهیه‌کننده‌ی تمام دوران‌ها. با این حال چطور شد که نتیجه‌ی همکاری ما تا این حد افتضاح از آب در‌آمد؟

کازان درباره‌ی هنر بازیگری دنیرو و جدیت وی در کارش اینچنین سخن گفته است: بابی برای بازی در آخرین سرمایه‌دار، وزنش را از ۷۷ کیلوگرم به کمتر از ۶۰ کیلوگرم رساند. او تنها بازیگری بود که حتی روزهای یکشنبه هم به تمرین می‌پرداخت و در شرایطی که بازیگران دیگر به سرگرمی‌هایی همچون بازی تنیس مشغول بودند، او نگران تصویربرداری بود و دائما سر صحنه حضور پیدا می‌کرد. بابی بازیگری دقیق و نکته سنج، رویا پرداز، با احساس و بسیار باشخصیت است.

مارتین اسکورسیزی که با موفقیت فیلم راننده تاکسی (Taxi Driver)، جایگاه خود را در بین فیلمسازان موج نوی سینمای آمریکا تثبیت کرده بود، در گام بعدی خود با صرف بودجه‌ای ده برابر، سراغ ساخت فیلم نیویورک، نیویورک (New York, New York) با بازی دوباره دنیرو رفت. اثری که خود اسکورسیزی آن را یک نوآر موزیکال می‌نامید. تقریباْ تمام دیالوگ‌های فیلم بر اساس بداهه بود و حتی در قسمت‌های موزیکال کار نیز نوازندگان بیشتر به بداهه‌نوازی می‌پرداختند. با وجود این خلاقیت‌ها، نتیجه‌ی نهایی کار یک شکست بزرگ بود. بسیاری دلیل این عدم موفقیت را اعتیاد شدید اسکورسیزی و عدم تسلط وی بر مراحل تصویربرداری و دیالوگ‌ها می‌دانند. در طول تصویربرداری این فیلم بود که دنیرو و اسکورسیزی به طور همزمان عاشق لیزا مینلی، بازیگر نقش اصلی زن فیلم شدند. اسکورسیزی سعی داشت با ساخت نیویورک، نیویورک (New York, New York) استراحتی به خود بدهد و مقداری از سبک واقع‌گرایانه‌ای که بدان مشهور شده بود فاصله بگیرد، با این حال شکست این فیلم بیش از پیش او را در افسردگی و مواد مخدر غرق کرد.
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,076
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #8
دنیرو در یکی دیگر از نقش‌آفرینی‌های ماندگارش در فیلم شکارچی گوزن (The Deer Hunter) به کارگردانی مایکل چیمینو در نقش مایکل ورونسکی، یک آمریکایی روسی‌تبار ظاهر شد. صحنه‌ی مربوط به رولت روسی در این فیلم، یکی از ماندگارترین و البته تکان دهنده‌ترین سکانس‌های تاریخ سینما به حساب می‌آيد. در هنگام تصویربرداری این صحنه، دنیرو از چیمینو خواست تا برای خوب از آب درآمدن حس دلهره‌ی بازیگران، یک فشنگ واقعی داخل اسلحه قرار بگیرد. هر چند فشنگ طوری قرار داده می‌شد که نوبت به شلیک آن نرسد ولی همان نفس حضور آن و حس بروز یک اشکال فنی یا سهل انگاری، جو سنگینی را بر فضای کار حاکم می‌کرد که تنش‌های آن حتی به تماشاگر فیلم هم منتقل می‌شد. شکارچی گوزن (The Deer Hunter) با وجود ساختاری نامتعارف و مدت زمان طولانیش به فروش قابل توجهی دست یافت و در نهایت برنده‌ی ۵ جایزه‌ی اسکار از جمله جوایز بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد. دنیرو نیز برای دومین بار نامزد دریافت جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شد.
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,076
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #9
در خلال تصویربرداری قسمت دوم پدرخوانده بود که بابی با کتاب اتوبیوگرافی جیک لاموتا، قهرمان بوکس حرفه‌ای در دسته‌ی میان وزن آشنا شد. او از همان موقع به دنبال ساختن فیلمی بر اساس این کتاب بود و در نهایت ۴ سال زمان برد تا وی بتواند تهیه‌کنندگان را برای تولید این اثر متقاعد کند. سپس برای کارگردانی فیلم سراغ اسکورسیزی رفت که پس از شکست نیویورک، نیویورک (New York, New York) در بیمارستان بستری بود. مارتی از شدت افسردگی قصد کشتن خودش را داشت و نمی‌خواست دوباره به سینما بازگردد. بابی بحث کارگردانی گاو خشمگین (Raging Bull) را با وی در میان گذشت ولی او اظهار کرد که تمایلی به ساخت فیلم ورزشی ندارد. دنیرو مدت زیادی را صرف تفهیم این مطلب کرد که گاو خشمگین قرار نیست اثری شبیه به سایر کارهای ورزشی شود و در نهایت اسکورسیزی نیز در ازای اینکه بتواند آزادانه سلایق خود را در کار پیاده کند، مسئولیت ساخت فیلم را پذیرفت. دنیرو طی مصاحبه‌ای ادعا کرده که اگر مارتی این فیلم را نمی‌ساخت، قطعا، دوران حرفه‌ایش در همان جوانی به اتمام می‌رسید و اعتیاد کارش را می‌ساخت. اسکورسیزی با شروع کار به سه دلیل فیلم را به صورت سیاه و سفید تصویربرداری کرد. اول اینکه می‌خواست اثرش از فیلم %%%% (Rocky) کاملا متمایز باشد. دوم به خاطر صحنه‌های مبارزه که برای تاثیرگذارتر شدن تصاویر ترجیح می‌داد به جای خون از شکلات مایع استفاده کند و سوم به خاطر خود جیک لاموتا که در جایی از کتابش گفته بود وقتی به گذشته خود می‌اندیشد آن را به صورت یک فیلم سیاه و سفید قدیمی تصور می‌کند. دنیرو برای حضور در این، مدت زیادی را با جیک لاموتای واقعی به تمرینات بوکس پرداخت. استعداد وی در این رشته تا حدی بود که لاموتا در پایان کار به او گفت که می تواند وارد رقابت‌های بوکس حرفه‌ای شود. بابی برای آشنایی بیشتر با فضای مسابقه، در سه مسابقه‌ی بوکس رسمی در بروکلین به روی رینگ رفت که در نهایت در دو مسابقه پیروز شد. او همچنین برای نزدیک‌تر شدن به جو پشی که در این فیلم نقش برادر وی را ایفا می‌کرد، مدتی پیش از آغاز تصویربرداری با او در یک خانه زندگی کرد. در طول ساخت فیلم ابتدا تصاویر مربوط به دوران جوانی لاموتا تصویربرداری شد و در ادامه با تعطیل کردن کار، به دنیرو فرصت داده شد تا خود را برای دوران میانسالی این شخصیت آماده کند. در این مقطع اروین وینکلر به عنوان تهیه‌کننده‌ی پروژه برای صرفه‌جویی در زمان و حفظ سلامتی دنیرو به وی پیشنهاد داد که برای نشان دادن اضافه وزن لاموتا از پروتز و گریم سنگین استفاده کند با این حال دنیرو که پیرو سبک متد اکتینگ بود پیشنهاد وینکلر را رد کرده و در ادامه برای طبیعی جلوه کردن کار، ۲۷ کیلوگرم به وزنش اضافه کرد. در نهایت گاو خشمگین (Raging Bull) با استقبال فوق‌العاده‌ی منتقدان همراه شد و دنیرو نیز در رقابت با بزرگانی همچون پیتر اوتول و جک لمون، جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر مرد را از آن خود کرد. جیک لاموتا طی اظهارنظری جالب، ضمن ستایش بازی بابی، اعتراف کرده که پس از تماشای خودش در این فیلم بود که برای اولین بار فهمید چقدر آدم وحشتناکی بوده است! در این میان همسر لاموتا درباره ی دنیرو می گوید: او به منزل ما نقل مکان کرد و پس از آن حتی یک لحظه در شبانه روز شوهرم را به حال خود نمی‌گذاشت. با کارهای وی، جیک شیوه زندگی ۲۵ سال پیش خود را از سر گرفت و من را ترک کرد. آقای دنیرو یک مزاحم است.
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,076
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #10
دنیرو پس از کسب این موفقیت در فیلم اعترافات واقعی (True Confessions) به کارگردانی اولو گروسپارد نقش کشیش جوان و جاه‌طلبی به نام دزموند اسپلسی را بازی می‌کند که پس از قتل وحشیانه‌ی زنی جوان، با برادرش که کارآگاه پلیس لس‌آنجلس است وارد درگیری می‌شود. اگرچه اعترافات واقعی (True Confessions) به فروش قابل توجهی دست نیافت ولی منتقدان بازی دنیرو و رابرت دووال در نقش برادر بزرگتر وی را ستودند. از طرفی داستان فیلم نیز به دلیل ارجاع به پرونده‌ی مرموز کوکب سیاه (قتل بازیگر جوانی به نام الیزابت شرت که بدنش تکه تکه شده بود) و ماجرای هابیل و قابیل بسیار مورد توجه قرار گرفت. در این میان ویلیام اف‌باکلی جونیور در نقد منفی خود در مجله‌ی National Review از این موضوع که یک کشیش، مظنون به قتل نشان داده شده به شدت انتقاد کرد و ایدئولوژی مذهبی فیلم را زیر سوال برد. او بازی دنیرو را هم در نقش یک کشیش، بد و بسیار مصنوعی توصیف کرده است.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
42
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
15

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین