علایم
سرگیجهٔ واقعی را باید از احساس سبکی سر یا احساسی که پیش از
سنکوپ دیده میشود افتراق داد. سرگیجه بهطور تیپیک به صورت چرخش (spinning)، دوران(rotating)، یا حرکت توصیف میشود، اما هنگامی که این توصیف مبهم است باید اختصاصاً در مورد احساس غیر واقعی حرکت سؤال شود. شرایطی که تحت آن نشانهها بروز میکنند، نیز ممکن است از نظر تشخیصی کمککننده باشد. سرگیجه اغلب با تغییر وضعیت سر شروع میشود. بروز نشانهها هنگام برخاستن از حالت درازکش یافتهای شایع در هیپوتانسیون اورتواستاتیک (orthostatic hypotension)است و سرگیجهٔ غیر دورانی مربوط به کاهش گردش خون کلی مغز (pancerebral hypoperfusion) ممکن است با نشستن با دراز کشیدن فوراً برطرف گردد. چنین وضعیتهایی از کاهش گردش خون مغز میتوانند منجر به از دست رفتن هوشیاری شوند که به ندرت با سرگیجهٔ واقعی همراه است. در صورتی که مشکل بیمار سرگیجه باشد، نشانههای همراه ممکن است در تعیین محل گرفتاری کمککننده باشند. شکایاتی چون کاهش شنوایی یا
وزوز گوش قویا مطرح کنندهٔ اختلال دستگاه وستیبولار محیطی (لابرینت یا عصب آکوستیک) هستند. دیس آرتری،
دیسفاژی،
دوبینی(diplopia)، کاهش حس یا ضعف کانونی صورت یا اندامها بیانگر احتمال وجود یک ضایعهٔ مرکزی (
ساقهٔ مغز) است.
مشاهدهٔ چگونگی ایستادن و راه رفتن در افتراق میان آتاکسیهای مخچهای، وستیبولار و حسی کمککننده است. در هر بیمار آتاکسیک، ایستادن و راه رفتن ناپایدار است و با پاهای باز صورت میگیرد و اغلب با تلوتلو خوردن همراه است.
اگر از بیمار بخواهد که با جفتک کردن پاها بایستد، ممکن است یا بی میلی شدیدی نشان دهد یا از انجام این کار ناتوان باشد. با اصرار بیشتر بیمار ممکن است تدریجاً پاها را به یکدیگر نزدیک کند اما فاصلهای را میان پاها باقی میگذارد. بیماران مبتلا به آتاکسی حسی و بعضی از بیماران مبتلا به آتاکسی وستیبولار میتوانند با پاهای جفت کرده بایستند که علت آن جبران از دست دادن یک منبع دریافت حس (
حس عمقی یا لابیرنتی proprioceptive or labyrinthine) با منبع دریافتی دیگر (بینایی) است. حال آنکه بیماران مبتلا به آتاکسی مخچهای توانایی آن را ندارند. این عمل جبرانی را زمانی میتوان ثابت کرد که بیمار چشمان خود را میبندد و از کمک حس بینایی محروم میشود. در اختلالات حسی یا وستیبولار، بیثباتی افزایش مییابد و ممکن است منجر به سقوط بیمار (علامت رومبرگ Romberg sign) گردد. در ضایعهٔ وستیبولار، تمایل به افتادن به سمت ضایعه وجود دارد. بیماران مبتلا به آتاکسی مخچهای، خواه با چشم باز و خواه با چشم بسته، بر روی پاهای خود ثبات ندارند.
راه رفتنی که در آتاکسی مخچهای دیده میشود راه رفتن با پاهای باز است که اغلب به صورت تلوتلو خوردن است و ممکن است حالت م×س×ت×ی را مطرح کند. ممکن است نوسان سر و تنه وجود داشته باشد. اگر ضایعهٔ یک طرفهٔ نیمکرهٔ مخچه وجود داشته باشد، هنگامی که بیمار سعی میکند با چشم بسته در یک خط مستقیم راه برود، در جا پا بزند، یا بچرخد، تمایل به انحراف به سوی ضایعه وجود دارد. راه رفتن تاندم (راه رفتن پاشنه به انگشت) که نیاز به گام برداشتن با سطح اتکای بسیار کم دارد، همیشه مختل است.
در آتاکسی حسی نیز راه رفتن با پاهای باز انجام میشود و راه رفتن پاشنه به انگشت مختل است. وانگهی، راه رفتن مشخصا با بالا گرفتن بیش از اندازهٔ پا از زمین و محکم کوبیدن آن به زمین (استپاژ steppage gait) مشخص میگردد و علت آن اختلال
حس عمقی است. اگر بیمار از عصا یا از بازوی معاینهکننده برای اتکا استفاده کند، پایداری او به طرز چشمگیری بهبودی پیدا میکند. اگر بیمار مجبور شود که در تاریکی یا با چشمهای بسته راه رود، راه رفتن اختلال بیشتری نشان خواهد داد.
نظر به نقش بارز مخچه در کنترل حرکات چشم، ناهنجاریهای چشمی(ocular abnormalities) از عواقب شایع بیماریهای مخچه هستند. این ناهنجاریها شامل نیستاگموس و نوسانات چشمی مربوط به آن، فلج در نگاه کردن، و اشکال در حرکات غیرارادی سریع و حرکات تعقیبی میباشند.