خب من سه تا اثر دارم که بیشتر از همه اثارم دوستش دارم
البته همشون خوبن ولی اینا خاصن فرق دارن
اولیش مدرسه شبانه روزی در لندنه...
این رمانم حالت خارجی داره یکم، ماجراجوییش رو دوست دارم، به ویژه که دارای غافلگیریه.. فضاش معمایی و می بینی یهو مامانت شد خواهرت یک همچین حالی داره
توی اون ایده چندتا ایده ریز و درشتم بود، اتفاقات متفاوتی افتاد.. نیروها و اتفاقات چیزایی بودن که تازگی داشتن هم برای من هم شاید حتی برای خواننده.
اما چیزی که بیشتر منو ترغیب کرد شبانه روزی بودن یک مدرسه بود.. و ادمای مدرسه... اتفاقات مختلف مدرسه
من اون مدرسه رو خیلی دوست داشتم..
دومین اثرم ژویین گربه خاصع که تقریبا همه دیگه میشناسنش چه خونده باشن چه نه اسمشو شنیدن همه. با خانم فکر کردم گفتم یک بارم که شده از زبون ادما ننویسمو به گربه متوصل بشم ببینم اون موقع چطور میشه.
خب تصمیم داشتم کلا از زبان گربه باشه و زندگیشو بگه حس کردم یکم
رنگ و رو لازم داره برای همین راوی ادمم اضافه کردم که کسل کننده نشه. و نوشتمش و دارم مینویسمش همچنان
دیالوگاشو دوست دارم.. هدف
رمان رو دوست دارم... مخصوصا اینکه یه تخیلیه عاشقانه بی هدف صرفا
داستان نیست.. حرفایی هست که پشت یک
داستان مخفی شده
سومین اثرم با همشون فرق داره و یک شاهکاره!
اممم بهش میگم شاهکار چون حتی یک کلمشم بیهوده زده نمیشه و برای نوشتنش زیادی فکر میکنم
من معمولا همینطوری ی چی میاد دستمو مینویسم میره پی کارش اما برای این یکی مجبورم ساعت ها فکر کنم
و دوباره پاک کنم
دوباره بنویسم
راجب یک دختر متفاوته... دختر غیرعادی که وارد یک دبیرستانی میشه و مورد تمسخر و ازار و اذیت بقیه قرار میگیره
نگاه کلی که بهش بندازی شاید کلیشه ای باشه... غیرعادی .. متفاوت و اینا معمولا هستن
اما این
رمان با فضایی که داره
متن هایی که داره
و اتفاقاتی که قراره توش بیفته
از همه رمانایی که نوشتم و هستن متفاوت تر خواهد بود
و خیلی این رمانیو که هنوز تو قسمت 5 و شش هستم رو... دوست دارم