پارت 2:
کیتو مو های سرش جلوی چشمانش ریخته شده بود و بدون هدف در حال مشت انداختن بود که آدریان به سرعت به پشت اون رسید و با سرعت زیر پای کیتو زد و کیتو افتاد در همین حین کیتو بسیار عصبانی شد و به سمت آدریان حمله کرد که با جا خالی دادن آدریان کیتو درون آب افتاد
.
گریل :برنده این مسابقه آدریان ملقب به آقای حساس [[صدای تماشاگران ]]
.
در این بین چشم آدریان به سمت تماشگران افتاد و ناگهان ...وخونریزی و....
.
گریل :خوب عزیزان انگار مشکلی برای قهرمان ما به وجود اومده و بعد حل مشکل بدون معطلی به سرا, مبارزه بعد می رویم.
.
چند لحظه بعد
.
گریل : خوب مسابقه سوم رو بین زک ملقب گرگ و تام ملقب به ققنوس(البته این لقبیه که دخترا به خاطر زیباییش بهش دادن ولی ما بهش میگیم کرکس((لاشخور)))
تام با کلاه کاپیتانی که در سر داشت به سمت دخترا تعظیم می کردودر همین حین مت با سرعت و در حالی چشم هایش به حالت گرگ در آمده بود و میخواستم انتقام باخت های که داشت رو بگیره و یه چشم غره ای به برادرش بزنه به سمت تام حمله ور شد مبارزه شدیدی بین این دودر حال گرفتن بود مشت هابا سرعتاز طرف مت به سمت صورت تام می آمدند ولی تام عقب عقب میرفت و همین باعث عصبانیت مت شد و ناگهان با پا به سمت تام حمله کرد که تام جا خالی داد و ضربه محکمی قبل از اینکه مت حرکت کند به سرش وارد کرد. و اون رو خارج میدان روی شن انداخت.
.
گریل:برنده این مسابقه ققنوس آسمان تام
.
سکوت همه رو فرا گرفته بود چون اگه سر و صدایی می شد مت دوباره وحشی می شدولی ناگهان صدای خنده ای نمایان شد این صدای زک بود.
.
زک با خنده و در حای که دست هایش را در سینه حبس کرده بود گفت: چی شد داداش کوچولو!1دوباره باختی! میخواستی ببری؟ یواشتر!
.
همین باعث عصبانی شدن مت شد و ناگهان مت با عصبانیت در حالی چهره اش شبیه یک گرگ وحشی بودبه سمت زک رفت ویه مشت به سمت برادر بزرگترش روانه کرد زک مشت را گرفت و یک مشت به گردن مت زد و مت بیهوش شد و مت در حالی که بیهوش می شد صدای خنده زک و تشویق تام توسط دخترانرو می شنیدخلاصه نتیجه تا الان ۲بر یکه به نفع روستای بالایی بود .
.
گریل: خوب می رسیم به مسابقه چهارم بین ناکی ملقب به شکارچی (چون بخاطر اینکه با دست خالی رفته بود شکار ماهی البته جوگیر میگن بهش) که می خواد از این شهر بره واصلادلم براش تنگ نمیشه و لئو خرس قطبی (چون فقط می خوره و میخوابه)
.
مسابقه شروع می شود،ناکی ضرباتی رو به مشت و لگد به لئو وارد می کرد ولی مگه به اون اصلا با اون هیکل گندش تاثیری داشت و لئو هم سعی میکرد اون رو بگیره و له کنه و تنها کاری کاری که ناکی باید میکرد این بود که به صورت مستقیم با اون کشتی بگیره پس شونه های اون رو گرفت ولی دراون هنگام دست لئومحکم به گوشش خورد!لئو مقداری ترسید جمعیت با دیدن این صحنه به عقب رفتند، چون گوش ناکی به صداها بسیار حساس بود و صدا های پچ پچ رو هم حتی هم میتونست از دور بشنوه و ضربه محکم باعث زنگ گوش می شدو همینطور ....
.
توماس به بچه ها گفت:الانه جوگیر بشه اون رو گوشش حساسه اگه جوگیر بشه خدا میدونه چه بلایی سر طرف میاد
.
توماس تنها کاری که میتونست بکنه این بود که محکم اون رو بگیره ولی در همین بین صدای خنده ناکی بلند شد و بعدش لئو خودش رو پرت شده به درون آب دیدو بعدش ناکی اومد پیشش و از اون به خاطر پرتابش عذرخواهی کرد و لئو رو بلند کرد.و نتیجه ۲ بر ۲ شد.
.
گریل با حالت خنده شیطانی: تماشگرای عزیز اونا دوتا رو ول کنین بیایین برای یک مبارزه بین من و آریا ، مسابقه هیجان انگیز بین شر و خیر ،این شما و این گریل قهرمان و آریای شیطان {صدای خنده تماشگران و آریا}
.
گری میکروفون رو به سمت بچه های ابتدای انداخت و به سمت آریا رفت و شروع نگاه به هم چرخیدن دور مرکز میدان کردند و فقط همدیگه رو هل می دادن واین حرکات تا ده دقیقه ادامه داشت.
ده دقیقه بعد:
ناکی:توماس ول کن خودت برو وسط اون دوتا احق ما رو کاشتن اینجا هیچ کاری نمی کنن
و کاپیتان توماس ملقب به صخره و کوروتو ملقب افعی با اشاره به هم وارد میدان شدند و آریا و گری رو گرفتن و داخل آب انداختن و شروع به مسابقه کردند مسابقه بسیار هیجان انگیزی بود صدا تماشاگرا ناگهان زیاد شد ،ضربات کوروتو با قدرت و سرعت به سمت توماس پرتاب می شدند ولی اون ها روی اون تاثیر زیادی نداشتندچون اون هیکل بزرگی داشت چون هر روز به کوه برای جمع کردن هیزم می رفت. و کوروتو هم بخاطر اینکه به همراه پدرش مار جمع می کرد و سم آنها را برای دارو استفاده می کردند سرعت بالایی داشت. و اونها به همراه بقیه بچه ها درکوهستان پیش استاد سانگ هی تمرین می کردند.
در بین مسابقه کوروتو با لبخند : فکر کردی میذارم ببری این آخرین روزه که داداش جوگیره بین ماست.
توماس : از کی تا حالا ناکی داداشت شده، ناکی داداش خودمه .
ضربات ادامه داشتند و زمین در حال تاریک شدن بود.ناگهان با شی با سرعت بالا به آن دو نزدیک شد و هر دو با صدای بلند زمین کوبیده شدند تنها یه نفر میتونست چنین کاری کنه و اون فرد کسی جز استاد سانگ هی نبود که از جنگل بر گشته بود .صدای داد توماس و کوروتو در اومد که ناگهان استاد با چوبش محکم به سر اون دو زدو با فریاد گفت
گفت: مسابقه دیگه تعطیله وباعث شد جمعیت کم کم به سمت خونه های خودشون برند.