. . .

شعر اشعار رودکی

تالار متفرقه ادبیات

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
375
نوشته‌ها
4,810
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,032
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #1
گر من این دوستی تو ببرم تا لب گور
بزنم نعره ولیکن ز تو بینم هنرا

اثر میر نخواهم که بماند به جهان
میر خواهم که بماند به جهان در اثرا

هرکه را رفت همی‌باید رفته شُمَری
هرکه را مرد همی‌باید مرده شُمَرا

به حق نالم ز هجر دوست زارا
سحرگاهان چو بر گلبن هزارا

قضا، گر داد من نستاند از تو
ز سوز دل بسوزانم قضا را

چو عارض برفروزی می‌بسوزد
چو من پروانه بر گردت هزارا

نگنجم در لحد، گر زان که لختی
نشینی بر مزارم سوگوارا

جهان این است و چونین بود تا بود
و همچونین بود اینند بارا

به یک گردش به شاهنشاهی آرد
دهد دیهیم و تاج و گوشوارا

توشان زیر زمین فرسوده کردی
زمین داده مر ایشان را زغارا

از آن جان تو لختی خون فسرده
سپرده زیر پای اندر سپارا

به نام نیک تو، خواجه! فریفته نشوم
که نام نیک تو دام است و زرق مر نان را

کسی که دام کند نام نیک از پی نان
یقین بدان تو که دام است نانش مر جان را
 
نام موضوع : اشعار رودکی دسته : متفرقه ادبیات

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
375
نوشته‌ها
4,810
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,032
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #2
دلا، تا کی همی جویی منی را؟
چه داری دوست %%%% دشمنی را؟

چرا جویی وفا از بی وفایی؟
چه کوبی بیهده سرد آهنی را؟

ایا سوسن بناگوشی ، که داری
به رشک خویشتن هر سوسنی را

یکی زین برزن نا راه برشو
که بر آتش نشانی برزنی را

دل من ارزنی، عشق تو کوهی
چه سایی زیر کوهی ارزنی را؟

ببخشا، ای پسر، بر من ببخشا
مکش در عشق خیره چون منی را

بیا، اینک نگه کن رودکی را
اگر بی جان روان خواهی تنی را

گرفت خواهم زلفین عنبرین ترا
به ب×و×س×ه نقش‌کنم برگ یاسمین ترا

هر آن زمین که تو یک ره برو قدم بنهی
هزار سجده برم خاک آن زمین ترا

هزار ب×و×س×ه دهم بر سخای نامهٔ تو
اگر ببینم بر مهر او نگین ترا

به تیغ هندی گو: دست من جدا بکنند
اگر بگیرم روزی من آستین ترا

اگر چه خامش مردم که شعر باید گفت
زبان من به روی گردد آفرین ترا
 

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
375
نوشته‌ها
4,810
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,032
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #3
آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب
با صدهزار نزهت و آرایش عجیب

شاید که مرد پیر بدین گه شود جوان
گیتی بَدیل یافت شباب از پی مشیب

چرخ بزرگوار یکی لشکری بکرد
لشکرْش ابر تیره و باد صبا نقیب

نَفّاط برق روشن و تندرْش طبل‌زن
دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب

آن ابر بین که گرید چون مرد سوکوار
و آن رعد بین که نالد چون عاشق کئیب

خورشید را ز ابر دمد روی گاه‌گاه
چونان حصاره‌یی که گذر دارد از رقیب

یک چند روزگار‌ جهان دردمند بود
به شد که یافت بوی سمن، باد را طبیب

باران مشک‌بوی ببارید نو به نو
وز برگ برکشید یکی حُلهٔ قشیب

کنجی که برف پیش همی داشت گل گرفت
هر جویکی که خشک همی بود شد رطیب

تندر میان دشت همی باد بردمد
برق از میان ابر همی برکشد قضیب

لاله میان کشت بخندد همی ز دور
چون پنجهٔ عروس به حنّا شده خضیب

بلبل همی بخوانَد در شاخسار بید
سار از درخت سرو مر او را شده مجیب

صُلصُل به سروبن بر، با نغمهٔ کهن
بلبل به شاخ گل بر، با لحنک غریب

اکنون خورید باده و اکنون زیید شاد
کاکنون برد نصیب حبیب از بر حبیب

ساقی گزین و باده و می خور به بانگ زیر
کز کشت، سار نالد و از باغ عندلیب

هر چند نوبهار جهان است به چشم خوب
دیدار خواجه خوب‌تر، آن مهتر حسیب

شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب
فرزند آدمی به تو اندر به شیب و تیب

دیدی تو ریژ و کام بدو اندرون بسی
با ریدکان مطرب بودی به فر و زیب
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
1
بازدیدها
60

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین