. . .

شعر اشعار حمید مصدق

تالار متفرقه ادبیات

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,061
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #21
گاهی چو آب هستم و گاهی چو آتشم

از این دوگانگی ست که بس درد می‌کشم



سویَم میا و روح پریشان من مخوان

اوراق کهنه‌ای ز کتابی مشوشم



پرهیز این زمان ز من ای نازینن که من

سر تا به پای شعله و پا تا سر آتشم



با پای خویش ز آتش عشق تو بگذرم

خویش آزمای خویشم و روح سیاوشم



دارد رواج سکه قلب هنر حمید

عیب من که کنون پاک و بی غشم
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,061
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #22
زان لحظه که دیده بر رخت وا کردم

دل دادم و شعر عشق انشاء کردم

نی، نی، غلطم، کجا سرودم شعری

تو شعر سرودی و من امضاء کردم
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,061
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #23
خوب یا بد
تو مرا ساخته ای
تو مرا
صیقلی کرده و پرداخته ای!
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,061
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #24
چه کسی می‌خواهد

من و تو ما نشویم

خانه اش ویران باد



من اگر ما نشوم، تنهایم

تو اگر ما نشوی

خویشتنی
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,061
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #25
بی تو من چیستم ؟ ابر اندوه !

بی تو سرگردان تر، از پژواکم

ــ در کوه

گرد بادم در دشت ،

برگ پائیزم در پنجه ی باد !

بی تو سرگردان تر

از نسیم سحرم

از نسیم سحر ِ سرگردان !

بی سروسامان

بی تو اشکم

دردم

آهم ….

آشیان برده ز یاد

مرغ درمانده به شب گمراهم !

بی تو خاکستر سردم ، خاموش !

نتپد دیگر در سینۀ من ، دل با شوق !

نه مرا بر لب ، بانگ شادی ، نه خروش !

بی تو دیو وحشت هر زمان می دردم !

بی تو احساس من از زندگی بی بنیاد

واندرین دوره ی بیدادگری ها هر دم

کاستن

کاهیدن !

کاهش جانم

کم

کم

…….

چه کسی خواهد دید ،

مُردنم را بی تو ؟
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,061
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #26
من در آيينه رخ خود ديدم

وبه تو حق دادم.

آه مي بينم، مي بينم

تو به اندازه تنهايي من خوشبختي

من به اندازه زيبايي تو غمگينم
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,061
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #27
در شبان غم تنهایی خویشعابد چشم سخنگوی توام

من در این تاریکیمن در این تیره شب جانفرسا



زائر ظلمت گیسوی توام

گیسوان تو پریشانتر از اندیشه من

گیسوان تو شب بی پایانجنگل عطرآلود



شکن گیسوی تو

موج دریای خیال

کاش با زورق اندیشه شبی

از شط گیسوی مواج تو من

ب×و×س×ه زن بر سر هر موج گذر می‌کردم
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,061
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #28
من اگر سوی تو برمی گردم

دست من خالی نیست



کاروانهای محبت با خویش

ارمغان آوردم



من به هنگام شکوفایی گلها در دشت

باز برخواهم گشت



تو به من می‌خندی

من صدا می‌زنم:

«آی باز کن پنجره را»

پنجره را می‌بندی
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,061
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #29
آه چه شام تیره‌ای از چه سحر نمی‌شود

دیو سیاه شب چرا جای دگر نمی‌شود



سقف سیاه آسمان سوده شده ست از اختران

ماه چه ماه آهنی اینکه قمر نمی‌شود



وای ز دشت ارغوان ریخته خون هر جوان

چشم یکی به ماتم این‌همه تر نمی‌شود



مادر داغدار من طعنه تهنیت شنو

بهر تو طعن و تسلیت گرچه پسر نمی‌شود



کودک بینوای من گریه مکن برای من

گر چه کسی به جای من بر تو پدر نمی‌شود



باغ ز گل تهی شده بلبل زار را بگو

از چه ز بانک زاغها گوش تو کر نمی‌شود



ای تو بهار و باغ من چشم من و چراغ من

بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی‌شود
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,061
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #30
من به بي ساماني،

باد را مي مانم.

من به سرگرداني،

ابر را مي مانم.

من به آراستگي خنديدم.

من ژوليده به آراستگي خنديدم .

– سنگ طفلي، اما،

خواب نوشين كبوترها را در لانه مي آشفت.

قصه بي سر و ساماني من،

باد با برگ درختان مي گفت .

باد با من مي گفت :

« چه تهي دستي، مَرد!

ابرباورميكرد.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین