. . .

دانستنی آرایه های لفظی

تالار رشته علوم انسانی

seon-ho

رفیق رمانیکی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
154
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-14
آخرین بازدید
موضوعات
726
نوشته‌ها
1,404
راه‌حل‌ها
18
پسندها
4,352
امتیازها
407
سن
19
محل سکونت
دنیای موسیقی:)

  • #1

آرایه‌های لفظی​

به آن دسته از آرایه‌های ادبی که از تناسب‌های آوایی و لفظی میان واژه‌ها پدید می‌آید می‌گویند.

واج‌آرایی (نغمهٔ حروف)​

نوشتار اصلی: واج آرایی
به تکرار یک واج صامت یا مصوت در یک بیت یا عبارت گفته می‌شود به گونه‌ای که طنین آن در گوش بر جای بماند و باعث پیدایش موسیقی آوایی در آن بخش از سخن شود.

  • مثال
شبنم از روی برگ گل برخاست گفت می‌خواهم آفتاب شوم

ذره ذره به آسمان بروم ابر باشم دوباره اب شوم

(واج‌آرایی با تکرار صامت/ب/ و /گ/)

  • مثال
خیزید و خز آرید که هنگام خزان استباد خنک از جانب خوارزم وزان است
(واج‌آرایی با تکرار صامتهای /خ/ز/)

این دو حرف را می‌توان تداعی‌کنندهٔ فصل خزان دانست.

قابل ذکر است که واج تکرارشونده ممکن است صامت یا مصوت باشد (البته تکرار صامت بارزتر است). برای مثال:

  • مثال
خوابِ نوشینِ بامدادِ رحیلبازدارد پیاده را ز سبیل
که همان‌طور که دیده می‌شود، تکرار مصوت کوتاه «اِ» در مصراع نخست، تکامل‌بخش موسیقی درونیِ شعر است.

  • مثال
خیال خال تو با خود به خاک خواهم بردکه تا زخال تو خاکم شود عبیر آمیز
  • مثال
قیامت قامت و قامت قیامتقیامت می‌کند این قد و قامت
  • مثال
بر او راست خم کرد و چپ کرد راستخروش از خم چرخ چاچی بخاست
  • مثال
شبست و شاهد و شمع و شـ×ر×ا×ب و شیرینیغنیمتست چنین شب که دوستان بینی
  • مثال
فغان کین لولیان شوخِ شیرینکارِ شهرآشوبچنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
  • مثال
صحن سرای دیده بشستم ولی چه سودکین گوشه نیست در خورِ خیلِ خیالِ تو

سجع​

نوشتار اصلی: سجع
سجع به معنی آوردن کلمات هم وزن و قافیه در یک عبارت یا نوشته یا انشاء است آوردن سجع می‌تواند به بهتر شدن مطلب یا انشاء یا نوشته ما بسیار کمک کند.

  • مثال
خیال خال تو با خود به خاک خواهم بردکه تا زخال تو خاکم شود عبیر آمیز
  • مثال
قیامت قامت و قامت قیامتقیامت می‌کند این قد و قامت
  • مثال
بر او راست خم کرد و چپ کرد راستخروش از خم چرخ چاچی بخاست
  • مثال
شبست و شاهد و شمع و شـ×ر×ا×ب و شیرینیغنیمتست چنین شب که دوستان بینی

ترصیع​

نوشتار اصلی: ترصیع
هر گاه اجزای دو بخش از یک بیت یا عبارت، نظیر به نظیر، هم وزن و در حرف آخر مشترک باشند. البته منظور از حروف آخر حروف اصلی و انتهایی است.

  • مثال
ای منّور به تو نجوم جلالوی مقّرر به تو رسوم کمال
در مثال بالا ای و وی، منوّر و مقّرر، نجوم و رسوم و جلال و کمال هم وزن و در حرف آخر یکسان هستند، کلمات تو و به هم عیناً تکرار شده‌اند.

  • مثال
ما برون را ننگریم و قال راما درون را بنگریم و حال را
  • مثال
بر ظاهرش عیب نمی‌بینم و در باطنش غیب نمی‌دانم

جناس​

نوشتار اصلی: جناس
جناس یا همجنس‌سازی، نزدیکی هرچه بیشتر واژه‌ها از نظر لفظی است. آرایه جناس به دو نوع اصلی تقسیم می‌شود: جناس تام و جناس ناقص (که جناس ناقص نیز ۴ نوع است).

جناس تام​

در جناس تام، تمام صامت‌ها و مصوت‌های دو کلمه یکسان هستند، اما معنی آن‌ها با یکدیگر متفاوت است. به عبارتی دیگر، واژگانی که دو بار در یک بیت یا عبارت به کار می‌روند و هر بار معنایی متفاوت از آن‌ها برداشت می‌شود، متجانس‌اند.

  • مثال
خرامان بشد سوی آب روانچنان چون شده بازیابد روان
(رَوان در مصراع نخست به معنی جاری و درمصراع دوم به معنی جان و روح است)

  • مثال
نه من از پرده‌ی تقوا بدر افتادم و بسپدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
(بهشت اول به معنی جنت است و بهشت دوم بمعنی واگذاشت از مصدر هلیدن)

  • مثال
چراغ روی ترا گشت شمع پروانهمرا ز حال تو با حال خویش پروانه
(پروانه دوم به معنی پروایی نیست هست)

  • مثال
ای دلبر عیسی نفس ترساییخواهم که به پیش من تو بی ترس آیی
گه اشک ز چشمِ تر من خشک کنیگه بر لب خشکِ من لبِ تر سایی
(ترسایی اول با ترس آیی و تر سایی جناس تام دارد)

جناس تام دارای فروعی نیز هست، جناس مرکب (یا جناس مَرْفُوّْ) که دو زیر مجموعه نیز دارد: مرکب مَقرون و مرکب مَفروق. همچنین جناس مُلَفَّق نیز از فرعیات جناس مرکب است.

جناس غیر تام (ناقص)​

هر گاه دو واژه در یکی از موارد آوایی زیر با هم اختلافی جزئی داشته باشند و در یک بیت یا عبارت به کار روند؛ که انواع آن جناس ناقص، جناس زاید، جناس مذیّل، جناس مرکّب، جناس مفروق، جناس مقرون، جناس متشابه، جناس مطرّف، جناس خط، جناس لفظ و جناس مکرّر هستند که در مرور زمان به دلیل تقسیم‌بندی زیاد در حال کنار گذاشته شدن هستند.

جناس محرّف​

اختلاف دو واژه در صداهای کوتاه (اِعراب) جناس ناقص محرف یا جناس ناقص حرکتی است:

  • مثال
پس طفل کآرزوی ترازوی زر کُنَدنارنج از آن کَنَد که ترازو کُنَد ز پوست
  • مثال
زمان خوشدلی دَریاب و دُریابکه دائم در صدف گوهر نباشد
(دریاب اولی با فتحه است و دریاب دومی با ضمه)

جناس اختلافی یا جناس ناقص به حرف​

هر گاه دو رکن جناس در یکی از حروف با هم اختلاف داشته باشند به آن جناس اختلافی یا جناس ناقص به حرف می‌گویند.. کمند/سمند.. آزاد/آزار.. زحمت/رحمت..

  • مثال
در حلقه گُل و مُل خوش خواند دوش بلبلهات اصبوح هبوا یا ایها السکارا
(گُل و مُل در حرف اول با هم اختلاف دارند)

  • مثال
هنگام تنگدستی در عیش کوش و م×س×ت×یکین کیمیای هستی قارون کند گدا را
(دستی، م×س×ت×ی و هستی فقط در حرف نخست باهم متفاوتند)

  • مثال
جذبات شوقک الجمت بسلاسال الغم و البلاهم عاشقان شکسته‌دل که دهند جان بره ولا
(بلا و ولا در حرف نخست با هم متفاوتند)

جناس افزایشی، یک واژه یک حرف بیش از دیگری دارد​

خاص و خلاص،کام و کامل

  • مثال
جان بی جمال جانان میل جهان نداردهر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
(جان و جهان جناس افزایشی دارند)

  • مثال
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توستجای غم باد هران دل که نخواهد شادت
(قدم و مقدم جناس افزایشی دارند)

  • مثال
تو که فلس ماهی حیرتی چه زنی ز بحرِ وجود دمبنشین چو طاهره دمبدم بشنو خروش نهنگِ لا
(دم و دمبدم جناس افزایشی دارند)

  • مثال
گر خیال جان همی هستت بدل اینجا میاگر نثار جان و دل داری بیا و هم بیار
(بیا و بیار جناس افزایشی دارند)

  • مثال
تنت در جامه چون در جام بادهدلت در سینه چون در سیم آهن
(جام و جامه جناس افزایشی دارند)

  • مثال
پند گیرید ای سیاهیتان گرفته جای پندعذر آرید ای سپیدیتان دمیده بر عذار
(عذر و عذار جناس افزایشی دارند)

یک واژه از ترکیب دو واژه دیگر به دست می‌آید​

  • مثال
دل خلوت خاص دلبر آمددلبر ز کرم به دل برآمد

متشابه یا هم اوا​

هر گاه دو رکن جناس در تلفظ و خواندن با یکدیگر یکسان باشند اما در نوشتار با هم متفاوت باشند و معنی آنان تغییر کند به آن جناس لفظی می‌گویند.. صبا/سبا.. خوان/خان.. حیاط/حیات.. خیش/خویش.. خار/خوار

اختلاف دو واژه در جابه‌جایی حروف است​

بنات، نبات.

  • مثال
پای نه بر فرق ملک آنگه درآ در ظل فقرتا ببینی مُلک باقی را کنون از هر کنار
(کلمه فرق و فقر با جابه‌جایی دو حرف قاف و را به یکدیگر تبدیل می‌شوند)

تخلص​

تَخَلُّص در ادبیات، نام هنری شخصی که نام دیگر دارد. به‌طور مثال: سعدی تخلص است و نام اصلی او (مشرف الدین) بوده‌ است، حافظ (خواجه شمس الدین)، نظامی گنجوی (الیاس بن یوسف) و … تخلص را آرایه می‌نامند زیرا در یک شعر آوردن آن بسیار سخت است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین