شکار ایده ها
برای شروع باید بدانیم که مواد لازم برای شکار ایده ها به شرح زیر است:
دفترچه یک عدد
قلم یک عدد
بدون این دو وسیله، ایده ها در حد یک تصویر ذهنی مات در راهروهای سلولهای خاکستریِ مغز، لایِ قفسه پروندههای قدیمیِ بیخاصیتِ ذهن، دفن میشوند.
در مرحله بعد، سوالی مطرح میشود که آیا مغز ما آماده ارسال اطلاعات و ایده ها به روی کاغذ است یا خیر؟ همانطور که میدانید، تقریبا همه ترمینالهای احساس انسان، در “سَـر” جاسازی شده است. چشم، گوش، بینی، زبان و بیان، به فرماندهی مغز، همه راههایی هستند که ما انسانها را به حسگری متحرک تبدیل میکند که دائما در حال تبادل اطلاعات با پیرامون خود است. اما گاهی این سنسور پیشرفته، دچار “روزمرگی” میشود. بسیاری از حرکات و رفتارهایی که میبیند یا حتی انجام میدهد از سر “عادت” است یا کاملا برایش “عادی” جلوه میکند. در حالی که، این یک بیماری مهلک است، خصوصا اینکه آن فرد، “نویسندهای جوان یا تازهکار” باشد. درمان این بیماری، که آن را “حس مردگی” مینامیم، چیزی جز به هم زدن قواعد آن نیست! چیزی مانند توجه، تمرکز، دقت. این مطلب را میتوان اولین گام درست در مسیر یافتن ایده مناسب برای شروع، دست به قلم بردن و خط خطی کردن دانست.
برای اینکه خیلی اسیر تعاریف نمانید، یک “تمرین” عالی را با هم شروع میکنیم:
تمرین 1 و 2: از چیزهایی بنویسید که فقط خودتان میدانید. مثلا:
لیستی تهیه کنید از تمام شغلهایی که در زندگی داشتهاید.
حالا فهرستی از همه سفرهایی که در پنج سال اخیر رفتهاید را آماده کنید.
فهرستی بنویسید از همه جاهایی که زندگی کردهاید.
به این فهرستها، فهرستی اضافه کنید از همه همکاران، همسایهها، هم کلاسیها و غیرهتان.
لیستی از علایق و عادتهایی که خودتان دارید و همه کسانی که در بالا نامشان را آوردید، تهیه کنید.
اگر حوصله کرده و تمرین را انجام داده باشید، خواهید دید که پس از چند دقیقه برگه شما پر از ایدههای بکری است که فقط خودتان میدانید. این یک تمرین بود برای ورزش دادن ذهن.