. . .

انتشاریافته دلنوشته من و تو... ما نمی‌شویم|مهدیه مومنی کاربر انجمن رمانیک

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
سطح اثر ادبی
طلایی
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
remini20211011183742788_nrg.jpg


نام دلنوشته: من و تو ما نمی‌شویم.
نویسنده: مهدیه مومنی
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
من و تو،
می‌شود که ما بشویم؟
آری، اگر تو کمی مانند من از خود بگذری و دستت را دراز کنی و قدمی برای این عشق برداری.
آری، اگر تو غرورت را فدای این عشق کنی؛ وگرنه، من و تو، ما نمی‌شویم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 25 users

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
850
پسندها
7,279
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
screenshot-1266_eff3.png

به نام خداوند دل‌های پاک​

سلام خدمت شما دل‌نویس عزیز!​

متشکریم از شما برای انتخاب انجمن رمانیک جهت انتشار آثار ارزشمندتان.​
خواهشمندیم قبل از شروع کردن نگارش دلنوشته‌تان، قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه فرمایید!​

پس از ارسال حداقل ده پارت از دلنوشته خود، می‌توانید طبق قوانین تاپیک زیر برای اثر خود درخواست جلد دهید.
[درخواست جلد برای دلنوشته]

پس از اتمام نگارش، برای درخواست نقد و تعیین سطح اثرتان، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست نقد و تعیین سطح دلنوشته]

پس از رفع ایرادات گفته شده توسط منتقد، جهت بررسی دوباره و تعیین سطح مجدد اثرتان از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[تعیین سطح مجدد دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، می‌توانید از طریق لینک زیر برای صوتی کردن دلنوشته خود اقدام کنید.
[درخواست صوتی شدن دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، در تاپیک زیر اعلام کنید.
[اعلام پایان نگارش دلنوشته]

پس از اعلام اتمام نگارش برای ویراستاری و ارسال اثر شما روی سایت، طبق موارد گفته شده در لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست ویراستاری دلنوشته]

جهت انتقال اثر به متروکه و یا بیرون آوردن اثر از متروکه، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[انتقال و بیرون آوردن دلنوشته از متروکه]

متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!​

| مدیریت تالار ادبیات انجمن رمانیک |​
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 17 users

.Mahdieh

رمانیکی حامی
نویسنده افتخاری
شناسه کاربر
940
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-17
آخرین بازدید
موضوعات
308
نوشته‌ها
919
پسندها
3,381
امتیازها
340
سن
23
محل سکونت
√کره خاکی√

  • #2
آن روزها زندگی قشنگ‌تر بود.
شاید هر چه‌قدر که ما بزرگ‌تر شدیم، مشکلات‌ هم پا به پای ما رشد کرده و قد کشیده‌اند.
همراه با ما جلو آمده و حال که به این‌جا رسیده‌ایم مانع ساختند تا بیش از این جلو رفتن برای‌ ما آسان نباشد.
مشکلات انگار می‌خواهند به ما بفهمانند که ما از شما قوی‌تر هستیم؛ وگرنه که این همه اصرار برای جلوگیری از یک زندگی راحت و بی‌دغدغه برای ما کمی عجیب می‌‌آید.
نمی‌دانم، باید با مشکلات بر سر یک میز مذاکره بنشینیم و با آن‌ها معامله کنیم تا شاید دست از سر زندگیمان بردارند یا این‌که با مشکلات وارد یک جنگ بشویم و شرط ببندیم که هرکس برنده شد دست از سر مانع ساختن برای دیگری بردارد و اجازه دهد زندگی‌اش را بکند؛ اما این هم ریسک دارد.
آیا به حد کافی قوی هستیم که بتوانیم با مشکلات در بیوفتیم و انتظار برنده شدن داشته باشیم؟
یا این‌که نه، شکست می‌خوریم و تا ابد مجبور به تحمل سختی‌های این مسابقه هستیم.‌
باید تصمیم گرفت، معامله یا مسابقه؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 25 users

.Mahdieh

رمانیکی حامی
نویسنده افتخاری
شناسه کاربر
940
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-17
آخرین بازدید
موضوعات
308
نوشته‌ها
919
پسندها
3,381
امتیازها
340
سن
23
محل سکونت
√کره خاکی√

  • #3
گه گاه فکر می‌کنم چرا ما باید در این دنیا باشیم؟
آیا شما هم مثل من به این چیزها فکر می‌کنید؟
واقعاً برایتان بودن ما در این جهان، چگونه مطرح می‌شود؟
می‌دانید ما همه یک بازیگریم؛ اما بازیگرانی که نه مدرک بازیگری، نه حق استراحت دارند و نه می‌توانند دو بار بازی کنند. حتی حق اعتراض هم ندارند.
فقط می‌توانند بازی کنند، بی آن‌که حتی اختیار انتخاب شخصیت مورد علاقه‌‌ی خود را داشته باشند.
فقط می‌توانند دیالوگ‌ها و مونولوگ‌هایی که در ذهن‌شان رژه می‌روند به زبان آورده و روزگار بگذرانند تا موقعی که این بازی با سوت کارگردانان و نویسندگان و تهیه کنندگان نامرئی به پایان برسد.
عجیب است ما آدمیزاد هستیم که همه اختیاری دارد و در انتها هیچ اختیاری ندارد!
خودمان فکر می‌کنیم که خیلی توانا هستیم؛ اما کافی است یک لحظه به خودمان فکر کنیم.
ما وابسته به مسائل حیاتی هستیم که اگر نباشند ما هم نیستیم.
آدمیزاد این چنین است.
گاه هست، لحظه‌ای بعد نیست.
پس چه خوب است که در‌ این زندگانی فانی هرچه را که دل می‌پسندد و عقل تائیدش می‌کند انجام بدهیم و خودمان را فارغ از غم و درد و رنج کنیم.
زندگی را سخت نگیریم و به خودمان ظلم نکنیم.
بگذاریم این فیلم هرچه سریع تر پلان‌های خود را طی کرده و به جلو برود.
بیاییم با آسان رد شدن از مشکلات، بیش از این به خودمان در این مدت زندگانی سخت نگیریم و از چیزهایی که این فیلم برای ما رقم می‌زند نترسیم و با اقتدار جلو برویم تا کارگردان نامرئی فریاد بزند:
- توقف.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 25 users

.Mahdieh

رمانیکی حامی
نویسنده افتخاری
شناسه کاربر
940
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-17
آخرین بازدید
موضوعات
308
نوشته‌ها
919
پسندها
3,381
امتیازها
340
سن
23
محل سکونت
√کره خاکی√

  • #4
دلنوشته شماره 3:
چه‌قدر آدم‌ها بی چشم و رو هستند.
به بعضی از آدم‌ها که نگاه می‌کنم در عجب می‌مانم تا چه حد می‌توانند فراموش کار باشند و خوبی‌هایی که در حق آن‌ها می‌کنی به این سرعت از خا‌طر خود ببرند و لحظه‌ای بعد انگار نه انگار تو بودی که به آن ها لطف کرده‌ای.
انگار بعضی‌ها خوبی کردن را وظیفه‌ی شخص مقابل می‌دانند.
انگار از تو انتظار دارند برای آن‌ها از خود گذشتگی و فداکاری کنی؛ اما آن‌ها فقط با بدی جواب‌ تو را بدهند.
بدون آن‌که قدری خجالت بکشند، بی‌پروا با تو بحث و جدل کنند و لحظه‌ای به خوبی‌هایی که در حق آن‌ها کرده‌ای فکر نکنند.
خب مشخص است.
انسان، آدمیزادی‌‌ست عجیب!
وقتی خدا را با آن همه عظمت و این همه نعمتی که برایشان آفریده تا در رفاه کامل زندگی بگذرانند از خاطر برده و یادشان می‌رود روزانه شکر نعمت‌‌های او را کنند و کمی سپاس گزار باشند، پس فراموش کردن خوبی‌های یک انسان دیگر در حق‌شان که جای خود دارد.
این دنیا عجیب جای بدی شده است. برای این‌که بتوانی میان این جماعت زندگی کنی و زنده بمانی، باید همرنگ آن‌ها بشوی و خصلت‌های آن‌ها را داشته باشی‌.
به قول معروف:
"گر خواهی نشوی رسوا،
همرنگ جماعت شو."
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 25 users

.Mahdieh

رمانیکی حامی
نویسنده افتخاری
شناسه کاربر
940
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-17
آخرین بازدید
موضوعات
308
نوشته‌ها
919
پسندها
3,381
امتیازها
340
سن
23
محل سکونت
√کره خاکی√

  • #5
دلنوشته شماره 4:
نمی‌دانم از چه بنویسم.
شاید منتظر یک تلنگر هستم.
یک حرف، یک کلمه، یک الهام، تا ذهن‌ باز شود و کلمات میان صفحه برقصند.
تا باز شود قفل دلم،
تا بگویم از دردهایی که دلم را می‌فشا‌رد.
کلمات قاصرند.
کاش تو می‌توانستی با من حرف بزنی‌‌.
به من می‌گفتی که از چه برایت بنویسم؟
چه جملاتی دوست داری تا به کار ببرم؟
چگونه از حال تو، متن بسازم و به روی ورق بیاورم؟
من می‌خواهم حس‌هایی که درون وجود دارم را با نوشتن آرام کنم، دلم می‌خواهد روحم را تخلیه کنم.
من باید از دلم برایت نوشته‌هایی بیاورم که نه تنها زبان حال خودم بلکه زبان حال تو و تمامی هم نوعان خودم باشد.
این روزها زبان از گفتن حرف قاصر است.
گوشی نمانده تا تو دردهایت را برایش بگویی.
این روزها فقط می‌توانی دردهایت را بر روی کاغذ بیاوری و به قول معروف هرچه می‌خواهد دل تنگت، بنویسی.
اگر می‌دانی که کسی تو و دردهایت را نمی‌فهمد ناراحت نباش.
کسی نمی‌تواند تو را درک کند.
گوشه‌ای بنشین و با نوشتن، زخم‌های درونت را التیام بده، شاید دردهایت تمام نشوند؛ اما کمی سبک‌تر خواهی شد.
لااقل می‌دانی کاغذ نمی‌تواند حرف‌هایت را قطع کند یا اسرارت را فاش.
می‌توانی به نوشتن اعتماد کنی، بنویس و روحت را آرام کن.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 25 users

.Mahdieh

رمانیکی حامی
نویسنده افتخاری
شناسه کاربر
940
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-17
آخرین بازدید
موضوعات
308
نوشته‌ها
919
پسندها
3,381
امتیازها
340
سن
23
محل سکونت
√کره خاکی√

  • #6
دلنوشته شماره 5:
نمی‌خواهم به تو فکر کنم. نمی‌خواهم از تو بنویسم‌؛ اما چه کنم که تو، در ناخودآگاه من رخنه کرده‌ای.
بیش‌تر از همه چیز، تو، در ذهن من هستی و بیش‌تر از همه چیز، تو جلوی چشم‌هایم رژه می‌روی.
با این‌که ندارمت؛ اما نمی‌دانم چرا حس می‌کنم در کنار منی.
نمی‌خواهم قبول کنم دل به تو باخته‌ام، چون تو برای من مانند سیب ممنوعه هستی برای آدم و حوا.
عشق آتشین تو، مرا از بهشت به دوزخ دنیا می‌فرستد و من این را نمی‌خواهم.
من بودنت را،
داشتن و خواستنت را،
عشق و وابستگی‌ات را،
نمی‌خواهم.
دیگر باید به چه زبانی بگویم؟
تو دیگر در قلب من جایی نخواهی داشت، چرا که تو برای من هیچ وقت آن کسی نبودی که در رویاهایم خودم را در کنارش تصور می‌کردم.
همان بهتر که شبیه یک سراب باقی بمانی.
همان قدر دور، همان قدر غیر واقعی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 24 users

.Mahdieh

رمانیکی حامی
نویسنده افتخاری
شناسه کاربر
940
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-17
آخرین بازدید
موضوعات
308
نوشته‌ها
919
پسندها
3,381
امتیازها
340
سن
23
محل سکونت
√کره خاکی√

  • #7
دلنوشته شماره 6:
از رفتن آدم‌ها نترس.
بگذار هرجوری که خود می‌خواهند تصمیم بگیرند.
ماندن که اجباری نمی‌شود.
خوب است هرکس کنارت هست با جان و دلش باشد نه از سر جبر.
پس هرکس خواست و تلاش کرد تا در کنارت نباشد تو کمکش کن هرچه زودتر برود.
این‌جور آدم‌ها تنهاترت می‌کنند.
باور کن.
بودنشان اصلاً حال دلت را خوب نمی‌کند هیچ، بدتر هم می‌کند.
تمام مدت باید آن‌ها را راضی نگه داری، مواظب باشی از تو دلخور نشوند، از تو ناامید نشوند تا بلکه در کنارت بمانند.
اگر مجبور باشی تمام عمرت را برای نگه داشتن دیگران بجنگی و تلاش کنی، پس کی خودت زندگی می‌کنی؟
کی طعم خوشبختی را خودت می‌چشی؟
خودت را بچسب.
زندگی‌ات را صرف آدم‌هایی نکن که دنبال راه فرار از تو هستند.
به فکر خودت باش.
هیچ کس جز خودت در این دنیا ارزش ندارد، هیچ کس.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 25 users

.Mahdieh

رمانیکی حامی
نویسنده افتخاری
شناسه کاربر
940
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-17
آخرین بازدید
موضوعات
308
نوشته‌ها
919
پسندها
3,381
امتیازها
340
سن
23
محل سکونت
√کره خاکی√

  • #8
دلنوشته شماره 7:
نمی‌دانم بعضی از آدم‌ها چرا تا این حد حسود هستند؟
چرا نمی‌توانند ببینند یک آدم به غیر از خودشان خوش باشد، یا با دلی شاد بخندد؟
نمی‌دانم خدایی که خود این همه رحمان و رحیم است، چگونه این بنده‌هایش را می‌بیند و اذیت نمی‌شود؟
آدم‌ها حتماً باید یکی را بدبخت‌تر و دردمندتر از خود ببینند تا دلشان آرام شود، اگر یکی بی‌دغدغه باشد انگار که به آن‌ها لطمه زده می‌شود.
واقعاً چرا؟
حال اگر او هم مانند تو غم در دلش باشد، چشمان‌اش اشک آلود و دلش پر از درد، تو خوشبختی؟
واقعا از درد و غم و ماتم دیگران چه لذتی نصیب آدمی می شود؟
چقدر خوب بود اگر همه ی ما بخیل نبودیم و برای هم آرزوی بهترین‌ها را می‌کردیم.
آن وقت می‌فهمیدیم که خدا هم برای ما بیش از قبل سنگ تمام می‌گذارد چون در قرآن‌اش فرموده آدم‌های حسود را دوست ندارد.
کاش می‌فهمیدیم واقعاً این جملات ناب را:
"بنی آدم اعضای یک دیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار."
(سعدی)
پس بیایید از شادی هم نوع خود لذت ببریم، با غم او غمگین بشویم و با دردش همدرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 19 users

.Mahdieh

رمانیکی حامی
نویسنده افتخاری
شناسه کاربر
940
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-17
آخرین بازدید
موضوعات
308
نوشته‌ها
919
پسندها
3,381
امتیازها
340
سن
23
محل سکونت
√کره خاکی√

  • #9
دلنوشته شماره 8:
گوش کن.
صدای پای یک فصل نو می‌آید.
صدای سومین فصل سال.
پاییز زیبا.
تو هم همانند من دلتنگ این فصل زیبا شده بودی؟
فصلی که سراسر زیبایی‌های خدا را نشان می‌دهد.
ریختن برگ درختان همانند آن است که خانه‌ی دل را از غم و اندوه‌هایی که تماماً بی هیچ ارزشی زندگی ما را تلخ کرده‌اند پاک کنی و از نو همه چیز را زیبا در دل جای دهی.
زندگی را سخت نگیریم و سعی کنیم چشمان‌مان را به روی خیلی چیزها که باعث آزارمان می شوند، ببندیم.
پاییز فصل قدم زدن‌های عاشقانه عشاق، دست در دست هم در خیابان و کوچه است.
چه حس خوبی را به انسان منتقل می‌کند.
این‌که یک جفت عاشق را نزدیک هم ببینی که لب‌هایشان می خندد و فارغ و آسوده خیال، در کنار هم برای آینده‌ای زیباتر جلو می‌روند.
چه چیز بهتر از این‌که دو نفر همدیگر را تا حد مرگ دوست بدارند؟
اصلاً انگار پاییز را باید فصل عشاق نامید.
نمی‌دانم این فصل چه دارد که انسان را از این رو به آن رو می‌کند و با زیبایی‌های خود، دل را به وجد می‌آورد.
پاییز زیباترین فصل سال است.
ماه‌های این فصل هم زنده کننده یک احساس تازه درون انسان‌ها هستند.
مهر ، رویش جوانه‌های درس و امتحان و کلاس.
نوجوانان و جوانانی که از اول این ماه به امید موفقیت پای در مدارس و دانشگاه‌ها می‌گذارند تا با موفقیت‌های روزافزون‌ خود باعث سرافرازی یک ملت شوند.
آبان ماه نیز ما را به سمت فصل بعدی هدایت می‌کند تا کم کم خودمان را برای سردی هوا و زمستان حاضر کنیم و با لباس‌های تابستانی‌ خود وداع.
آذر ماه با شب یلدای خود می‌خواهد نوید دوست داشتن را به ما بدهد که بدانیم چه‌قدر در کنار هم بودن ارزش دارد که یک دقیقه بیشترش را باید جشن گرفت.
نوید بزرگ‌ترین شب سال.
آذر، ماه آخر فصل پاییز است که بعد از آن باید منتظر سرمای هوا و یک فصل جدید شد به نام زمستان.
آری، اگر به زندگی از دید دیگری نگاه کنیم می‌بینیم که جهان هنوز هم زیبایی‌های خودش را دارد، هر فصل و هر ماه و هر سال نشان قدرت خدایی است که بر ما خدایی می‌کند و وجود مهربان‌اش را برای ما یادآور می‌شود تا بدانیم که در سختی‌های زندگی تنها نیستیم و خدا را در همه حال در کنار خود داریم.
می‌رسد فصل پاییز.
فصل ریختن برگ زرد درختان.
فصلی پر از تازگی‌ها.
فصل عشاق.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 20 users

.Mahdieh

رمانیکی حامی
نویسنده افتخاری
شناسه کاربر
940
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-17
آخرین بازدید
موضوعات
308
نوشته‌ها
919
پسندها
3,381
امتیازها
340
سن
23
محل سکونت
√کره خاکی√

  • #10
دلنوشته شماره 9:
هیچ وقت با طناب دیگران توی چاه نرو.
هیچ وقت به کسی در زندگی‌ات تکیه و اعتماد نکن.
هیچ وقت نگذار حرف‌های دیگران روی ذهنت تاثیر بگذارند.
هیچ وقت نگذار با افکار پوسیده خود ذهن‌ات را به بازی بگیرند.
تو زندگی خودت را داری.
تو یک آدم بالغ و فهمیده هستی که می‌توانی به تنهایی برای خود و زندگی‌ات تصمیم بگیری.
در زندگی اگر توانستی بدون اعتماد کردن به کسی پیش بروی و خودت تصمیم زندگی‌ات را بگیری بدان همیشه موفق خواهی بود.
اما اگر بخواهی گوش به حرف هر آدمی بسپاری ته این ماجرا تویی که کیش و مات می‌شوی.
زندگی فقط یک‌بار تکرار می شود.
حیف است با دخالت‌های دیگران آن را خراب کنی.
تو خودت می‌توانی تمامی تصمیم‌های زندگی را به تنهایی بگیری و بدون نیاز به نظرات دیگران عمل کنی.
پس این را همیشه آویزه‌ی گوش‌ات کن.
در این دنیا هیچ کس جز خدا و خودت، به درد زندگی‌ات نمی‌خورید.
با تکیه بر خدا جلو برو و نگذار اعتماد بی‌جا به دیگران زندگی‌ات راه تباه کند.
به هیچ کس اعتماد نکن چون اعتماد نکردن هزار برابر بیشتر از یک اعتماد بی‌جا و نادرست به تو کمک می‌کند.
نگذار دشمن بر تو مغلوب شده و ریسمان زندگی‌ات را به دست بگیرد و تو دیگر حریف این دشمن پر قدرت نشوی و نتوانی اختیار زندگی را به دست بگیری‌
عاقل باش، تو به جز خود، به کسی نیاز نداری.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 19 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین