ای ساربان ای کاروان لیلای من کجا می بری؟ با بردن لیلای من جان و دل مرا می بری ای ساربان! کجا می روی؟ لیلای من! چرا می بری؟ ای ساربان! کجا می روی؟ لیلای من چرا می بری؟ ♪ در بستن، پیمان ما تنها گواه ما شد خدا تا این جهان برپا بود این عشق ما بماند به جا ای ساربان! کجا می روی؟ لیلای من! چرا می بری؟...
سفر نمی روم دگر تو را ندارم آنقدر ز ما فقط رهیست که مانده پشت سر ببر مرا ز خاطرت مرفت اگر ای از من بی خبر شب چرا می کشد مرا تو نشسته ای کجای ماجرا من چنان گریه می کنم که خدا بغل کند مگر مرا عمر همه لحظه ی وداست به صدای پایت آخرین صداست ای گریه های بعد از این خاطرم نمانده شهر من کجاست ♪ صبح رفتن...