عنوان فیالبداهه: هناسم نویسنده: دنیا شجری بخشایش ژانر: عاشقانه رصدکننده: هانیجابری مقدمه: رنگینکمان چشمانت عجب غوغا میکند؛ گویی سحرآمیز است، مرا شیدا میکند. شاید هم پل عشق است، آخر اینگونه نجوا...
مقدمه: زیبا ترین گندم زار دنیا گندم زار زیبای خرمن مو های توست وقتی بر شانه ات می ریزد و زیبا ترین صحنه دنیا را می سازد و من دیوانه اش می شوم برشی از اثر: میدانی، خوش به حالم که چون تویی دارم که هیچ کس ندارد و هیچ کس...
مقدمه:
عاشق که شدی، وارد بزرگترین بازی زندگیت میشوی، عشق همچون قمار است؛ یا آن را میبری و بر طبل شادی و شادکامیش میکوبی یا میبازی و تا ابد در حسرتش میسوزی.
مقدمه: با یکی اسم و فامیل بازی میکردم. گفتم اسم؟ گفت عزت. من از فامیل پرسیدم، گفت شرف. من از حیوان پرسیدم، گفت نجیب. شهر رو خواستم، جواب داد جوانمردی. من گفتم غذا، گفت آرامش. گفتم اشیاء، گفت حرف مردم. هه! بازی باحالی...