- نوع اثر
- دلنوشته
- نام اثر
- نوزده سال بعد
- ژانر
- تراژدی
- سطح
- برنزی
- اثر اختصاصی
- بله
- نویسنده
- maleficent
- کپیست
- Niloofar_N
- ویراستار
- endzoned
- منتقد
- نادیا بیرامی
- طراح جلد
- ح.خدامی
- منبع تایپ
- انجمن رمانیک
- تعداد صفحات
- 7
- حجم اثر (مگابایت)
- 1
نام دلنوشته: نوزده سال بعد
نویسنده: maleficent
ژانر: تراژدی
سطح اثر: برنزی
تعداد صفحات: هفت
لینک اثر: تمام شده – دلنوشته نوزده سال بعد | maleficent
مقدمه:
فرشته با سردرگمی پرواز میکرد و نمیدانست با نفسهایم چه کند.
– تصمیمت رو گرفتی؟ چه دعایی میکنی؟
– نوزده سال بعد… .
برشی از اثر:
فرشته از من دور شد.
– نرو!
– تمام لحظههای خوبی که داشتی را انکار کردی! من اگر بمانم هم نمیتوانم لحظه بهتری برایت رقم بزنم.
یک روز داشتم گریه میکردم، یک دفعه دیدم عکس یک برگ نارنجی پاییز را برای من فرستادی. خیلی زیبا بود! راستی، من احساس میکنم رنگهای زرد و نارنجی دشمن دلمردگی هستند؛ برای همین وقتی غروب رنگ نارنجیش را از دست میدهد، دلم میگیرد و فرشته را صدا میکنم.
– برگرد! حق با تو است! به یاد آوردن لحظههای خوب برای من خیلی سخت است؛ شاید نقطه ضعف من همین است.
فرشته نزدیک شد.
– بگو! از لحظههای خوبت بگو!
– روزی که به تئاتر رفتم خیلی گریه کردم؛ اما قبل از گریه خیلی خندیدم.
– باز هم بگو!
– تمام این مدت گریه کردم که چرا او را از دور دیدم؛ اما لحظههایی که آنجا بودم خیلی خوشحال بودم که کنارش هستم. لحظهای که یک نگاه کوتاه چند صدم ثانیهای به من انداخت، حس کردم تمام مشکلاتم را از یاد بردم!
نظر دادن