رمانیک | نویسندگی آنلاین و انتشارات مجازی

کتاب صوتی وقتی نیچه گریست.

نوع اثر
صوتی
نام اثر
وقتی نیچه گریست.
ژانر
اجتماعی, فرهنگی
نویسنده
اروین یالوم
مترجم
کیومرث پارسای

موضوع کتاب وقتی نیچه گریست

این کتاب داستان خیالی از روابط بین فریدریش نیچه فیلسوف و یوزف بروئر یکی از بنیان‌گذاران علم روانشناسی است. نیچه و بروئر در دوره یکدیگر زندگی و کار می‌کردند، اگر چه هیچ شواهدی از ملاقات آن‌ها وجود ندارد، ولی اروین یالوم از این دو شخصیت برجسته کتابی منحصر به فرد نوشته است.

در کتاب، نیچه و بروئر نه تنها یکدیگر را ملاقات می‌کنند، بلکه جلسات شدید ذهنی نیز بین آن‌ها شکل می‌گیرد. این جلسات را بروئر ترتیب می‌دهد تا از این طریق با استفاده روش «گفتگو درمانی» که به تازگی کشف کرده است به درمان سردردهای شدید میگرنی نیچه بپردازد.

در ابتدا بروئر نیچه جوان را نمی‌شناخت، ولی او توسط زنی به نام «لوسالومه» که عشق فاجعه آمیزی با نیچه داشت، با فیلسوف آلمانی آشنا می‌شود. سالومه برای ترس از خودکشی نیچه به بروئر التماس می‌کند تا او را درمان کند. بروئر موافقت می‌کند، زیرا او به خوبی درباره ترس عشق و تنش‌های بعد از آن آگاهی دارد.

بروئر مدام تلاش می‌کند تا نیچه را به جلسات معاینه پزشکی خود بکشاند، ولی نیچه هرگونه تلاش او را برای ایجاد مکالمات شخصی نمی‌پذیرد. بروئر درک می‌کند که او با شخصی بسیار باهوش و خوددار طرف است و به راحتی نمی‌تواند وارد روح و روانش شود. در نهایت هر دو به توافق می‌رسند که بروئر تنها علائم فیزیکی نیچه را بررسی کند.

داستان کتاب بسیار روان و مجذوب کننده است و خواننده را در هزارتوی اندیشه نیچه می‌برد و درصدد آن است که شناختی هر چند مختصر از زندگی او به دست آورد. نویسنده کتاب اروین یالوم که خود نیز روانشناس است، در نگارش کتاب از بسیاری اطلاعات واقعی، از جمله نامه‌ها و خاطرات نیچه در داستان پردازی استفاده کرده است. او کتاب را در سال 1992 منتشر و آن را به یکی بهترین کتاب‌های روانشناسی تبدیل کرد.

نقد کتاب وقتی نیچه گریست

هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که آیا این کتاب تصویر واقعی این مرد بزرگ است، اما واقعاً هم مهم نیست. اهمیت این کتاب نه از طریق توصیف شخصیت‌های آن، بلکه کنکاش نویسنده برای شناخت بیشتر نیچه است. کتاب از موضوعاتی که نیچه در زندگی واقعی‌اش با آن‌ها درگیر بود: ترس از پیری، مرگ، یکنواختی زندگی و تنهایی سخن گفته است.

هر کس می‌داند که این ترس‌ها، احساساتی است که زندگی آن‌ها را مختل می‌کند، شک و تردیدهایی است که به موانع در زندگی روزمره آن‌ها پدیدار می‌شود و چنین انسانی در تمام طول زندگی در حال مبارزه با چنین ترس‌هایی است. هر کسی نمی‌تواند با این چالش‌ها مواجه شود و یا حتی آن‌ها را تصدیق کند.

اروین ایالوم در خاطراتش گفته بود: «من فکر کردم بهترین کاری که باید انجام دهم این بود که یک رمان بزرگ بنویسم، اما قبل از آن تصمیم گرفتم تا در زمینه روانشناسی تحصیل کنم.»

بنابراین، روان‌پزشکی پاسخی برای پرسش‌های او شد. او در کتابش قصد دارد نشان دهد که چگونه روان درمانگری ممکن است در شرایط مختلف اختراع شود. در واقع، نیچه و بروِئر هرگز یکدیگر را ملاقات نکردند، اما یالوم ارتباطی بین روانکاوی در سال 1882 و آثار فریدریش نیچه و پیشینه متافیزیکی او را می‌بیند.

یالوم می‌گوید: «تاریخ روانشناسی با فروید آغاز نمی‌شود، بلکه با فیلسوفان باستان شروع می‌شود. نام‌هایی مانند اپیکور، دِموکریت و افلاطون.» برای این کتاب، او قصد داشت از آنچه نیچه می‌خواست در مورد ناامیدی و رنج‌های انسان بیان کند، در زمینه کار روانشناسی خود بهره ببرد.

فردریش نیچه در سال 1882 میلادی شاهد یک بیماری شدید در زمینه افسردگی و چند بیماری جسمی ناتوان کننده بود (همان‌طور که در آن زمان این موضوع را نامه‌ها و نوشته‌های خود بیان کرده بود). در همان سال، یوزف بروئر مطالعه موردی برجسته خود را با بانویی به نام «آنا» از طریق تمرکز بر تکنیک‌های گفتگو درمانی انجام داده بود. بروئر به علائم بیماری‌های فیزیکی و روان‌شناختی نیچه می‌پردازد: میگرن‌های شدید، تهوع، مشکل بینایی، اختلالات مزمن، اعتیاد به قرص‌های خواب آور و حساسیت عصبی شدید.

با این حال، راهی که اروین یالوم برای روانشناسی پی می‌گیرد، بیشتر در مقیاس دقت تاریخی و کیفیت افکار مورد بررسی قرار می‌گیرد. یالوم از طریق گفتمان بین بروئر و نیچه بر ارزش‌ها و آرمان‌های نیچه را این بار با زبان روانشناسی توصیف می‌کند و موضوعات روان‌شناختی خود را در لابه‌لای فلسفه بیان می‌کند.

با این حال، به مقالات نیچه با بروئر، یالوم مجبور شد جلسه‌ی کاملاً فانتزی لوسالومه و بروئر را ایجاد کند و سالومه را به عنوان راه حل نهایی برای مراقبت از سلامتی و احساسات نیچه یاری دهد. در حالی که هیچ کدام از این‌ها تاکنون در واقعیت رخ نداده است. یعنی نیچه بدون شک در طول این دوره از روایت داستان از شهر وین عبور کرده بود، ولی نمی‌دانیم دقیقاً در چه زمان!

جملاتی از کتاب وقتی نیچه گریست

نیچه که گله‌های بروئر به وضوح درش بی‌اثر بود، مانند معلمی که به پسر بچه‌ی عجولی پاسخ می‌دهد، گفت: «به موقع چگونه غلبه کردن را به شما خواهم آموخت. شما می‌خواهید پرواز کنید، ولی پرواز را نمی‌توان با پرواز آغاز کرد، ابتدا باید چگونه راه رفتن را به شما بیاموزم و نخستین گام در راه رفتن، درک این نکته است، کسی که از خویش تبعیت نکند، دیگری بر او فرمان خواهد راند. سهل‌تر و بسیار سهل‌تر است که از دیگری اطاعت کنی تا خود، راهبر خویش باشی.» با گفتن این جملات، نیچه شانه‌ی کوچکش را برداشت و مرتب کردن سبیلش پرداخت.

«اطاعت از دیگران، ساده‌تر از فرمان‌برداری از خود است؟ پرفسور نیچه، چرا مرا شخصی‌تر مورد خطاب قرار نمی‌دهید؟ معنای سخنتان را می‌فهمم، ولی آیا با من صحبت می‌کنید، با این سخن چه کنم؟ مرا عفو کنید اگر این گونه زمینی صحبت می‌کنم. در حال حاضر، امیالم دنیوی است. من به دنبال چیزهای ساده‌ام، این که در ساعت سه صبح، خوابی بدون کابوس داشته باشم و از فشاری که بر قفسه‌ی سینم حس می‌کنم، تا حدی رهای یابم. در اینجاست که هراس من لانه کرده است.» و با انگشت به وسط جناغ سینه اشاره کرد.

ادامه داد: «در حال حاضر به گفت های شاعرانه و انتزاعی نیازی ندارم، بلکه نیازمند چیزی انسانی و بی واسطه‌ام. احتیاج دارم شخصی و خصوصی با موضوع درگیر شوم: آیا می‌توانید تجربه‌ی مشابه خود را با من در میان بگذارید؟ آیا شما هم عشق یا وسواسی مانند من داشته‌اید؟ چگونه آن را از سر گذرنده‌اید؟ آیا بر آن چیره شدید؟ چقدر طول کشید؟

نیچه در حالی که شانه را به کناری می نهاد و با سؤال بروئر را نادیده می‌گرفت، گفت: «موضوع دیگری هم هست که در نظر داشتم امروز با شما در میان بگذارم. به اندازه‌ی کافی وقت داریم؟»

بروئر بر صندلی تکیه زد. روشن بود نیچه قصد دارد همچنان سؤالاتش را نادیده بگیرد. تصمیم گرفت صبور باشد. با ساعتش نگاهی انداخت و گفت پانزده دقیقه‌ی دیگر وقت دارد. «هر روز از ساعت ده، به مدت سی تا چهل دقیقه نزد شما خواهم بود، البته در صورت بروز پیشنهادی اضطراری ناچار می‌شوم زودتر اینجا را ترک کنم.»


نظر دادن

اون پشت توی انجمن رمانیک کلی آدم فعال دنبال اهداف نویسندگیشون در حال فعالیت هستن!
!تو هم میتونی به جمعشون ملحق شی و بهترین خودت رو بسازی!